بهترین فیلمهای جنگی سینمای آسیا
Northern Limit Line (۲۰۱۵)
Lakshya (۲۰۰۴)
Ayla: The Daughter of War (۲۰۱۷)
Heneral Luna (۲۰۱۵)
Operation Red Sea (۲۰۱۸)
Barefoot Gen (۱۹۸۳)
Mongol (۲۰۰۷)
Under the Shadow (۲۰۱۶)
Ivan’s Childhood (۱۹۶۲)
Grave of the Fireflies (۱۹۸۸)
آسیا از نظر پهنه خشکی بزرگترین قاره روی زمین است و در طول تاریخ بشر شاهد ظهور و سقوط امپراطوریهای متعددی بوده است. طبیعتاً این قاره نیز سهم خود را از درگیریهای نظامی دیده است. هنگامی که بسیاری اصطلاح “آسیایی” را میشنوند، تمایل دارند به “آسیای شرقی” فکر کنند و کشورهایی مانند چین و ژاپن به ذهنشان خطور میکند. با این حال، آسیا مکانی بسیار متنوع و جالب با فرهنگهای مختلف و متنوع است. فراموش نکنید که کشورهایی مانند هند، ترکیه و بخشی از روسیه نیز در محدوده آسیا قرار گرفته اند.
مانند هر کشور دیگری، بسیاری از کشورهای آسیایی فیلمهای زیادی تولید میکنند که بخش زیادی از این فیلمها فیلمهای جنگی هستند، فیلمهایی در مورد مبارزات مختلفی که این کشورهای خاص در دوران حاکمیت خود با آنها مواجه بوده اند. لازم به ذکر است که فیلمهای جنگی فوق العاده و بی نقصی مانند نامههایی از ایووجیما (۲۰۰۷) از نظر فنی فیلم جنگی آسیایی به حساب نمیآیند، زیرا با وجود اینکه به زبان ژاپنی است، این فیلم توسط آمریکاییها برای تماشاگران آمریکایی ساخته شده است. اما این باعث نمیشود که ناامید شویم، زیرا برخی از فیلمهای جنگی آسیایی که در کشورهای این قاره ساخته شده اند به اندازه همین فیلم عالی و تاثیرگذار هستند. این شما و این بهترین فیلمهای جنگی سینمای آسیا!
فیلم جنگی خط مرزی شمالی از کره جنوبی میآید و داستان نبرد دوم یون پیونگ در سال ۲۰۰۲ را روایت میکند. این نبرد دریایی نتیجاه تنشهای بین کره شمالی و کره جنوبی بود که از زمان جنگ کره در دهه ۱۹۵۰ آغاز اد شده است. در نزدیکی جزیره مورد مناقشه یون پیونگ، قایقهای گشتی کره شمالی از مرزهای دریایی عبور میکنند که منجر به درگیری در دریا بین دو طرف شده و در آن ۱۹ نفر کشته شدند.
این فیلم داستان واقعی ملوانان کره جنوبی را دنبال میکند که برای دفاع از مرزهای کشورشان در برابر دولت دیکتاتور شمال میجنگند. با حضور بسیاری از بازیگران محبوب کرهای مانند جین گو، لی هیون وو، و کیم مویول، خط مرزی شمالی به خاطر نمایش قهرمانانه اش از سربازان کره جنوبی مورد تحسین قرار گرفت، به طوری که حتی رییس جمهور سابق کره جنوبی، لی میونگ باک، تماشای آن را توصیه کرد. لی هیون وو نیز برای این فیلم دو جایزه گرفت. کسانی که از فیلمهای جنگی دریایی استقبال میکنند، مطمئناً از خط مرزی شمالی لذت خواهند برد.
هند معمولاً به خاطر تولید موزیکالهای سبک و سرگرم کننده بالیوودی اش معروف است، اما صنعت فیلمسازی در هند توانایی بسیار بیشتر از این را نیز دارد. این موضوع در مورد فیلم جنگی لاکشیا صدق میکند، یک درام جنگی موزیکال هندی در مورد کاران شرگیل (هریتیک روشن)، یک جوان سرگردان بی هدف و بدون جاه طلبی در زندگی است. به طور تصادفی، او تصمیم میگیرد به ارتش بپیوندد، تغییر سبک زندگی که به او چیزهای زیادی در مورد احترام و نظم و انضباط میآموزد.
۲۰ سال پس از انتشار، لاکشیا جایگاه یک فیلم کالت کلاسیک را پیدا کرده و سه جایزه را در کشور خود دریافت نموده است. داستان این فیلم در طول جنگ کارگیل ۱۹۹۹ اتفاق میافتد و به موضوعات مهمی میپردازد، همراه با یک موسیقی متن منحصر به فرد، غمانگیز و انقلابی. داستان Lakshya گاهی اوقات بی امان و پرتنش پیش میرود، اما در کل احساس خوبی به مخاطب میدهد، که در ژانر جنگی نادر است. طرفداران بالیوود مطمئناً نباید این فیلم را از دست بدهند. با وجود رویکرد غیر متعارف آن، طرفداران فیلمهای جنگی بدون شک از Lakshya لذت خواهند برد، به طور ویژه اگر به دنبال تجربه یک چیز متفاوت در سینمای هند هستند.
آیلا: دختر جنگ یک پروژه مشترک سینمایی بین کره جنوبی و ترکیه است که روایت آن در طول جنگ کره در دهه ۱۹۵۰ اتفاق میافتد، جنگی که طی آن نیروهای ترکیه مداخله کردند. یک سرباز ترک به نام سلیمان به شبه جزیره کره اعزام میشود و با یک دختر یتیم کرهای که او را آیلا (لی کیونگ جین) مینامد روبرو میشود. اگرچه یک مانع زبانی کاملاً قابل درک بین این دو وجود دارد و این دو نمیتوانند کلماتی را که دیگری میگوید درک کنند، پیوند پدر و دختری بین آن دو شکل میگیردُ در حالی که سلیمان میخواهد این دختربچه را به نقطهای امن برساند.
آیلا: دختر جنگ برای جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار انتخاب شد، اما متاسفانه در انتخابهای نهایی نامزدهای این بخش قرار نگرفت. واقعاً مایه تاسف است، زیرا این فیلم واقعاً تأثیرگذار بوده و حتی بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده است. این فیلم به بررسی رابطه بین دو شخصیت اصلی میپردازد، با لحنهای احساساتی و صمیمانهای که بهطور ناگهانی با پایان تلخ و شیرین آن از بین میرود، پایانی که مطمئناً اشک هر کسی را در میآورد. آیلا: دختر جنگ تصویری لطیف از پیامدهای جنگ از منظری دیگر است.
مانند آیلا: دختر جنگ، Heneral Luna نیز به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان برای اسکار انتخاب شد، اما در میان نامزدهای نهایی قرار نگرفت. داستان فیلم در طول جنگ فیلیپین و آمریکا در اواخر قرن بیستم میگذرد و روایت ژنرال لونا با بازی جان آرسیلاست. با بازیگران فراوان و کیفیت عالی، این فیلم به عنوان یک فیلم مستقل کمهزینه مطرح نمیشود، و در عین حال یک فیلم اینچنینی نیز هست. اما با کمک مردم فیلیپین که تماشای این فیلم را توصیه کردند، توانست فروش بالایی داشته باشد.
فیلم جنگی Heneral Luna تصویری واقع گرایانه و دوست داشتنی از شخصیتی جذاب در برههای از تاریخ فیلیپین است. این فیلم نشاندهنده پیشرفت در سینمای فیلیپین بود و یکی از اولین فیلمهای بزرگ این کشور بود که در سطح بینالمللی پرفروش شد. مورخان نیز از طرفداران این فیلم بودند و تصریح کردند که تصویر ارائه شده توسط آرسیلا از ژنرال و وقایع فیلم تقریباً مشابه نحوه وقوع آنهای در واقعیت است. علاوه بر این، Heneral Luna بیش از دوازده جایزه در داخل کشور به دست آورد، و جایگاه کالت آن تنها با گذشت سالها افزایش یافته است.
عملیات دریای سرخ در طول جنگ داخلی یمن در سال ۲۰۱۵ انجام شد که در آن ارتش چین برای تخلیه ۶۰۰ شهروند چینی از منطقه مداخله کرد، زیرا اوضاع سیاسی یمن از کنترل خارج شده بود. این فیلم به عنوان فیلم انتخاب کشور برای بخش بهترین فیلم خارجی در اسکار انتخاب شد، اما در میان نامزدهای نهایی قرار نگرفت. عملیات دریای سرخ در حالی که در اسکار توفیقی نداشت، فیلمی عالی است که بسیاری از اکشنهای پرتنش دوران جنگ را که طرفداران این ژانر دوست دارند، به نمایش میگذارد.
این فیلم برنده جوایز متعددی در سینمای چین شد و نامزدی چندین جوایز دیگر، نه تنها در داخل، بلکه در سطح بینالمللی نیز دریافت کرد و به اندازهای موفق شد که حتی در ایالات متحده و کانادا اکران شود. این فیلم نه تنها خشن و تکان دهنده است، بلکه اکشن و هیجان انگیز نیز هست، که برای طرفداران ژانر فیلم جنگی بسیار خوشایند خواهد بود. در واقع صحنه نبرد تانک آن به دلیل خوب بودنش در اینترنت به شدت وایرال شد. عملیات دریای سرخ قطعاً فیلمی است که هر طرفدار ژانر جنگی از آن تقدیر خواهد کرد.
جن پابرهنه ممکن است به خاطر انیمیشن بوده و ظاهرش اینطور نشان دهد که برای بچهها است، اما اشتباه نکنید؛ اصلاً اینطور نیست این انیمیشن بزرگسالانه داستان پسر جوانی به نام جن را دنبال میکند که در طول جنگ جهانی دوم در هیروشیما زندگی میکند. از همان ابتدا، مخاطبان با دانستن موقعیت و فضای داستان، احساس ترس و وحشت را حس خواهند کرد. در مدت کوتاهی از شروع فیلم، همانطور که انتظار میرفت، اولین بمب اتمی بر روی شهر پرتاب میشود و لحظهای که این اتفاق میافتد چیزی جز صحنهای هولناک نیست، سکانسی که با رئالیسم تکاندهندهای به تصویر کشیده شده و از مزایای انیمیشن نهایت استفاده را برده است.
این فیلم زنده ماندن و جان سالم به در بردن جن از انفجار اتمی، تقلای تکان دهنده او برای یافتن خانواده و خانه اش و به طور کلی زنده ماندن در میان ویرانههای شهرش را به تصویر میکشد. اگرچه این فیلم به شدت قدرتمند، غم انگیز و تکان دهنده است، اما Genefoot Gen اغلب در زمره بهترین انیمههای تمام دوران قرار نمیگیرد، اما شاید بهتر باشد در این زمینه تجدیدنظر صورت گیرد. با تصاویر تکان دهنده خود از خشونت که برای مدت طولانی در ذهن مخاطبان حک خواهد شد، این فیلم کاملاً تکان دهنده است. فراتر از آن، هنر موجود در این انیمه نیز زیباست و این فیلم یک اثر بسیار قابل تامل است که ارزش هر ثانیه وقت گذاشتن برای تماشایش را دارد.
مغول در مورد ظهور یکی از قدرتمندترین و بی رحمترین حاکمانی است که تاریخ بشر تا به حال به خود دیده است: چنگیز خان. در این فیلم، نقش خان توسط تادانوبو آسانو بازی میشود، در شرایطی که زندگی اولیهاش پیش از فتح جهان، بر روی صفحه نمایش و در مقابل چشمان مخاطبان فاش میشود. داستان این فیلم که عمدتاً در قرون وسطی اتفاق میافتد، تصویری هیجان انگیز از این جنگافروز مغولی را به تصویر میکشد، در شرایطی که او از زندان فرار میکند و تبدیل به یکی از مخوفترین ظالمان جهان میشود.
در اینجا برای هر ذائقهای یک چیز خوشایند وجود دارد – این فیلم عاشقانه، درام و البته اکشنهای بی رحمانه و خونین زیادی دارد که بینندگان باید انتظار آن را داشته باشند. اگرچه وقتی صحبت از دقت تاریخی به میان میآید، آزادیهای هنری زیادی در این فیلم دیده میشود، اما Mongol یک مطالعه شخصیتی ارزشمند در مورد یکی از ترسناکترین فرماندهان نظامی تاریخ است که بهطور عجیبی چندان فیلم و سریالی در مورد او ساخته نشده است.
زیر سایه یک جواهر جنگی و ترسناک ایرانی است که داستان آن در جریان جنگ شهرها در اواسط دهه ۱۹۸۰ و در طول جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد. در جریان حملات مداوم هوایی، مادر وحشت زدهای به نام شیده (نرگس رشیدی) مجبور میشود به همراه دخترش درسا (آوین منشادی) منتظر بماند تا این بمباران به پایان برسد. در طی بمباران، درسا با پسر خردسالی آشنا میشود که افسانه جنها را برایش تعریف میکند که در دنیای اسلام موجودی عمدتاً شیطانی است. طولی نمیکشد که جن ظاهر شده و شروع به ترساندن شیده و درسا میکند.
اشتباه نکنید، این فیلم یک فیلم ترسناک ساده نیست. با وجود اینکه کلیشههای خود را دارد، Under the Shadow فیلمی تامل برانگیز و تکان دهنده است و مخاطب را به شکلی عمیق به فکر فرو میبرد که آیا جن واقعی است یا نه. یا اینکه دیدن جن تنها توهم ناشی از موارد شدید اختلال استرس پس از سانحه است؟ علاوه بر این، آیا حضور جن تهدیدی بزرگتر از خود جنگ است؟ زیر سایه فیلمی است که تقریباً از هر نظر فوقالعاده است و روزها یا حتی هفتهها بعد از تماشا در ذهن تماشاگران باقی خواهد ماند.
کودکی ایوان که در برخی کشورها با نام من ایوان هستم یا نام من ایوان است نیز شناخته میشود، فیلمی است که از کشور بین قارهای روسیه که بخشی از اروپای شرقی و کل شمال آسیا را در بر میگیرد، میآید. در این فیلم با تم جنگ جهانی دوم، نیکولای بورلیایف نقش ایوان، پسر نوجوانی را بازی میکند که در نتیجه تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی یتیم شده است. پس از اینکه سربازان شوروی او را پیدا میکنند، او پیشنهاد میدهد که با جاسوسی از آلمانها، به کارزار جنگی شوروی کمک کند که مورد موافقت قرار میگیرد.
این فیلم اولین فیلم بلند آندری تارکوفسکی است که شاهکارهای سینمایی استادانه بسیاری ساخته است. اما هرگز باور فکر نخواهید کرد که این اولین فیلم او باشد، زیرا تمام کیفیت و اشتیاق یک فیلمساز باتجربه را در خود دارد. این فیلم به دلیل به تصویر کشیدن نبرد شماتیک بین بیگناهی و جنگ مورد ستایش قرار گرفت، جایی که پسر نوجوانی ناامیدانه سعی دارد باقیمانده اندک از کودکی اش را نگه دارد، حتی زمانی که جنگ او را مجبور به بزرگ شدن میکند. کودکی ایوان یک تجربه پویا، چالش برانگیز و اغلب تکان دهنده و یک فیلم فوق العاده است که هر علاقهمند به جنگ جهانی دوم باید آن را تماشا کند.
Grave of the Fireflies فیلمی است که بینندگان خود را برای همیشه تغییر خواهد داد. داستان این فیلم انیمه پس از بمبارانهای آمریکا در ژاپن اتفاق میافتد و سرگذشت دو کودک ژاپنی را دنبال میکند که در شهری جنگ زده در ژاپن که در اثر بمباران آمریکاییها دچار ویرانی و قحطی شده، به حال خود رها شده اند و پس از یتیم شدن باید برای تامین نیازهای غذایی خود تلاش کنند. این فیلم توسط استودیو جیبلی ساخته شده است، و با فاصله، یکی از تاریکترین و تکان دهندهترین فیلمهایی است که تا به حال توسط این استودیو ساخته شده و یک انحراف آشکار از داستانهای دیزنیمانند جیبلی از ماجراجوییهای هوسانگیز و دوران کودکی است.
این فیلم در تلاش برای نشان دادن اینکه مردم بیگناه در زمان جنگ چقدر رنج میکشند، بهویژه کودکان، از هیچ تصویرسازی هولناکی فروگذار نمیکند. صادقانه بگویم، گورستان کرمهای شب تاب بسیار افسردهکننده است، و اگرچه تقریباً بی نقص است، اما فیلمی نیست که تماشاگران از تماشای آن «لذت ببرند»، زیرا به شکلی بی محابا، با سکانسهایی ویرانگر، مخاطب را زیر مشت و لگد احساسی خود میگیرد. بینندگان ممکن است فقط یک بار بخواهند این فیلم را تماشا کنند، اما همان یک بار تماشا هم بسیار ضروری است. کمتر فیلم جنگی به اندازه گورستان کرمهای شب تاب تاثیرگذار باشد.
منبع: روزیاتو