آفتابنیوز : آفتاب: با این که 26 ژوئن 1941 (پنجم تیر 1320)، پنج روز پس از آغاز تعرض آلمان به خاک شوروی، دولت ایران بی طرفی کامل خود را در جنگ میان آن دو کشور به دولت شوروی اعلام داشته بود و دولت مسکو از این اقدام ایران سپاسگزاری کرده بود و رضا شاه دستور خروج آلمانیهایی را که وجودشان در ایران لازم نبود داده بود، بامداد روزی چون امروز – 25 اوت درسال 1941 میلادی برابر با سوم شهریور ماه 1320 خورشیدی – نیروهای شوروی و انگلستان تعرض خود را آغاز کردند و از چند نقطه وارد ایران شدند.
انگلستان مدتها بود که مقدمات این کار را آماده میکرد و برای این منظور از هند به عراق سرباز فرستاده بود و گروهی نظامی را هم به مرزهای جنوب شرقی ایران گسیل داشته بود و مطبوعات لندن به انتقاد از رضا شاه دست زده بودند.
اندکی پس از عبور نیروهای انگلستان و شوروی از مرزها و ورود به خاک ایران، نمایندگان سیاسی دو کشور در تهران، در یادداشتی که تسلیم علی منصور نخست وزیر وقت کردند جریان این لشکرکشی را به او اطلاع دادند. برای رسیدگی به این واقعه پیش از ظهر سوم شهریور جلسه شورای وزیران در حضور رضا شاه تشکیل شد.
رضا شاه که به توان ارتش اطمینان داشت تصمیم به مقاومت گرفت، ستاد جنگ به ریاست سرلشکر ضرغامی در باشگاه افسران برپا شد و سربازان احتیاط چهار دوره به زیر پرچم احضار شدند تا شمار نیروها به سیصد هزار تن بالغ شود . دستور داده شد که دو لشکر پایتخت در اطراف تهران موضع دفاعی بگیرند و جریان به اطلاع مجلس نیز رسید.
در همین روز رضا شاه در مورد تجاوز نظامی بی دلیل انگلستان و شوروی، با ارسال تلگرام به روزولت رئیس جمهوری وقت آمریکا نسبت به اقدام آن دو دولت اعتراض کرد که خبر رسید انگلیسیها با تمهیداتی ناوگان ایران را که از دیر زمان چشم دیدن آن را نداشتند منهدم کرده، تعدادی از کشتیها را نیز تصاحب کرده و شماری از افسران نیروی دریایی از جمله دریادار بایندر فرمانده این نیرو کشته شده اند. تا پایان وقت امروز هنوز از خیانت ژنرالها و مرخص کردن پادگانها خبری نبود.
چرا انگلستان نقشه اشغال نظامی ایران را در سر میپروراند؟
رضا شاه با این که باحمایت انگلستان به عمر سلسله قاجارها پایان داده بود، در سالهای نیمه دوم دهه 1320 متمایل به آلمان و ایتالیا شده بود و انگلستان از آن بیم داشت که گسترش نفوذ آلمان در ایران منجر به خروج ایران از حوزه نفوذ آن کشور شود و نه تنها هند و سرزمینهای عربی به مخاطره افتند بلکه ماشین جنگی انگلستان بدون سوخت بماند و آلمان با کمک ایران بر کشورهای عربی مسلط شود و هند از دست آن دولت خارج گردد؛ بعلاوه، ارسال کمک از مسیر ایران به شوروی که زیر ضربات ارتش هیتلر قرار داشت آسانتر و اطمینان بخش تر بود. زیرا که نیروی دریایی آلمان در آبهای اقیانوس هند فعالیتی نداشت. لذا، با تبانی قبلی به دولت ایران اخطار شد که آلمانیها را اخراج کند.
ارتش ایران با توجه به وضعیت و تسلیحات وقت توان دفاع داشت بنابراین انگلستان در صدد تطمیع چند ژنرال ایرانی برآمد و در حالی که رضا شاه برای جنگ آماده میشد و فرمان احضار به خدمت ذخیره داده شده بود، دو ژنرال وی دستور مرخص شدن سربازان را صادر کردند!. ایران اشغال نظامی و رضا شاه مجبور به کناره گیری شد و از ایران تبعید گردید و تا پایان عمر زندانی انگلستان بود. بعدا سران انگلستان، آمریکا و شوروی محرمانه تصمیم گرفتند که پس از پایان جنگ دوم، ایران تا مدتها زیر نظر سه کشور باشد، و به این سبب با سلطنت محمدرضا پهلوی موافقت کردند که اطمینان یافته بودند وی مانند پدرش نیست و عنصری ضعیف است که بعدا آن قرار محرمانه، از بیم کنترل ایران توسط استالین بر هم خورد( جزئیات بر حسب تاریخ وقوع درسایت آمده است). مورخان بیطرف در این که در شهریور 1320 ایرانیان این فرصت را به دست نیاوردند تا با نثار جان از وطن خود دفاع کنند متفق القولند. جنگهای میهنی (دفاعی) باعث تقویت احساسات ملی و پیشرفتهای بعدی و سرافرازی ملتها بوده است، حتی اگر شکست خورند.
انگلستان در شهریور 1320، با کمتر از پنج هزار سرباز به ایران حمله کرد سه هزار و پانصد نفر از طریق عراق وارد ایران شدند و حدود هزار و پانصد سرباز هم از مرزهای جنوب شرقی به کرمان وارد شدند. تازه همین عده هم از بیم لشکر کرمان که با وجود دریافت دستور مرخصی سربازان، منسجم باقی مانده بود چندین روز در جلگه "راین Rayen" اردو زده بودند و جرات پیش آمدن نداشتند. در برخی نوشتهها آمده است که پس از اشغال نظامی ایران، مردم از خود میپرسیدند: چه شدند آن ژنرالهایی که ما گرسنگی خوردیم و به آنان حقوق گزاف پرداختیم که در چنین روزی بی دفاع نباشیم ؟ یک نظامی شاید در طول عمر سپاهی گری خود تنها یک زمان لازم باشد عمل کند و اگر این یک روز را هم از انجام وظیفه شانه خالی کند، چه حاصل؟