واقعیتها در سپهر سیاسی ایران همین است که دیدیم. معرفی کابینه مسعود پزشکیان در وقت اضافه همه تردیدها را زدود؛ با قاطعیت تمام واقعیتهای سپهر سیاست در ایران را یادآور شد. تازه این معرفی از سوی رییسجمهور است؛ فرآیند رای اعتماد مجلس مانده هنوز. از شب هنوز مانده دو دانگی؛ گر تائبید و پاک و مسلمان، نماز را از چاوشان نیامده بانگی. از آن هم که بگذریم، کار به سودای عمل میکشد. ما که رندیم و گدا؛ دیر مغان را هم که دیدهایم. برجام شکل نگرفته خنیاگری دلواپسان از یادمان نرفت.
در دولت اصلاحات، هر ۹ روز یک بحران را به یاد داریم. این کابینه مسعود پزشکیان نیست؛ دولت سهمخواهان است. اما امضای کسی را در ذیل خود دارد که ما برگزیدیمش. ما از انتخاب خود پشیمان نمیشویم. از مسعود پزشکیان همچنان حمایت میکنیم، چراکه آگاهیم و میدانیم که منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید. اما نیکتر واقفیم هیچ راهی نیستکان را نیست پایان؛ در عین اندوهواری، غم نمیخوریم.
آنان که به مسعود پزشکیان امید بستند و به او رای دادند، به آفتاب شیفته بودند؛ زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود؛ احساسِ واقعیتشان بود؛ با نور و گرمیاش مفهوم بیریای رفاقت بود؛ با تابناکیاش مفهومِ بیفریب صداقت بود. مسعود پزشکیان برای ما همچنان مفهوم بیریای رفاقت و معنای بیفریب صداقت است. اشتباه نکردیم و اشتباه نمیکنیم. وقتی که در آن ۱۵ تیر ماه با آن دلهره و اضطراب در ساعتهای پایانی شب رای آورد، نیمی به شادی از دل فریاد برکشیدند: با گوش جان شنیدیم، آواز روشناش را. آواز او و پروازش هنوز هم برای ما روشن است.
چندان جایی ندارد که به مسعود پزشکیان یادآور شویم که کابینه سهمخواهان دل در گروی جایی دارند که از آنجا سفارش شدهاند. کمترین چشم و گوششان به دولت و به رییس دولت خواهد بود. چیزی که دولت دوم روحانی را از کار انداخت. چنین کابینهای این عیب را دارد که کابینه شش جهتی میشود.
وزیران این کابینه از شش جهت شمال و جنوب، غرب و شرق و بالا و پایین به ماشین دولت فشار میآورند. نه تنها ماشین دولت از جای خود ذرهای حرکت نمیکند که در فشارهای از همهسو، تاب و توان خود را از دست میدهد و له میشود. اما مگر ما از دولت پزشکیان چه میخواستیم که اکنون غمگین و نگرانیم؟ اصل مطلب اینجاست. مطلب واضح و آشکار این است که جهان و متطقه در حال تغییرند. جمله حالا دیگر کم خریدار و پرتکرار «گذار انرژی» اینگونه است که فرهنگ، اجتماع و اقتصاد تازهای میآفریند.
ما اکنون در وضعیتی بهسر میبریم که برای امهات زندگی دچار دردسر، کمبود و ناترازی شدهایم. کمبود آب، برق، گاز، انرژی کار را از تعطیلی کارخانهها و صنایع، به خاموشی خانهها و کسب و کارهای کوچک خیابانی کشانده است.
مساله این است که ۱۰ سال دیگر، جهان در وضعیت امروزینش نخواهد بود. نفتخام که سهل است، تولیدات و کالاهایی مانند فلزات و آهن و… که با انرژیهای فسیلی تولید میشوند، با مقررات «تنظیم مرزی کربن» از فهرست خرید جهان خارج میشوند. دلایلش را اکنون در گداختگی خاورمیانه از شدت گرما شاید بهتر بتوانیم درک کنیم. مساله این است که ایران در محور این گداختگی آب و هوایی قرار دارد.
مساله این است که ما همین ۸ سال و ۱۰ سال فرصت داریم تا کاروان سیاست را به نفع توسعه کشور و دور شدن از این فجایع حرکت بدهیم. سوال این است که آیا با این کابینه چنین انگارهای شدنی است؟ سوال مهمتر این است که آیا این کابینه اصلا به واقعیتها توجهی دارد؟ و سوال بسیار بنیادیتر اینکه آیا توجه به این مسالهها و بحرانها فقط وظیفه دولت، پزشکیان و کابینه است؟