«تالاب انزلی در آتش سوخت»، «تالاب هورالعظیم دیگر جان و رمقی ندارد»، «تالاب گاو خونی قربانی عدم مدیریت شد»، «زخم عمیق بر پیکر تالابها»، «حقابه مرهمی بر زخم تالابها» اگر نام «تالاب» را در گوگل جستوجو کنید، این تیترها و تیترهای مشابه دیده میشود. این یک واقعیت است که تالابها به عنوان زیستگاه طبیعی صدها گونه جانوری با عدم پذیرش مسئولیت ارگانهای مربوطه دچار بحران شدهاند؛ پرداخت حقابه، کمبود بودجه برای حفظ تالاب، توسعه نا پایدار و… باعث این بحرانها شده است.
علی ارواحی، متخصص مدیریت زیست بومهای تالابی در گفتگو با «آرمان امروز» میگوید: «بیش از ۲۵۰ تالاب کشور در سازمان محیط زیست به ثبت رسیده است، به جرات میتوان گفت بیش از ۷۰ درصد آنها در حال حاضر با مشکل عدم دسترسی وعدم تخصیص حقابه و کمبود منابع آبی روبهرو هستند. ممکن است به صورت محدود و در مقاطعی از سال یا در فصلهای پر بارش، حقابههای محدودی برای تالابها در نظر گرفته شود که بسیار پایینتر از نیاز حداقل آنها است. مثلاً دریاچه ارومیه، حقابه آن ۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون متر مکعب است، در حالی که با خط انتقال آب سد کانی سیب سالانه ۴۸۰ میلیون متر مربع آب را به دریاچه وارد میشود و یک از دستاوردهای مهم دولت قبل به حساب میآید و این نشان میدهد که حقابه به صورت کامل تأمین نمیشود. از سوی دیگر برخی از تالابها فراموش شدهاند و برای مدتهای طولانی حقابه دریافت نکردند، مثل تالاب پریشان، کافتر، گاو خونی، بختگان، هامون، انزلی، گمیشان.
خشکسالی در تالابها، یکی از دلایل بروز ریزگرد و غبار در کشور است. سیستان و بلوچستان نمونه بارز این موضوع است که به دلیل عدم تخصیص حقابه رودخانه هیرمند با خشکسالی روبهرو شده است. علی ارواحی نیز با تأیید این موضوع میگوید: «از کارکرد مهم تالابها، تغذیه سفرههای آب زیرزمینی، ذخیره آب در زمان سیلاب، میزبانی تنوع زیستی گیاهی و جانوری است. همچنین کاهش اثرات تغییر اقلیم و تعدیل آب وهوای منطقه را میتوان از دیگر مزایای این نعمت خدادادی برشمرد، این کارکردها مشخصاً میتوانند روی بیابان زایی اثر بگذارند. با خشکی تالابها، تغذیۀ آبخوان و سفرههای آب زیرزمینی انجام نمیگیرد و به مرور زمان شاهد افت سطح آب زیرزمینی خواهیم بود. از جمله پیامدهای این اتفاق، فرونشست و فروچاله است.»
از نظر ارواحی زمانی که تالابها در بازه زمانی طولانی خشک باشد، بهواسطه خشکی آنها پوشش گیاهی منطقه از دست میرود و سپس فرسایش بادی شدت میگیرد. در ادامه فرسایش بادی شنهای روان قادر به تثبت نیستند و منشأء گرد و غبار لقب میگیرند. تبعات این فرآیند، ریزگردها بعضا حاوی نمک یا فلزات سنگینی است که با انتشارشان بر پوشش گیاهی مناطق همجوار تالاب و بر روی پوشش گیاهی مراتع اثرات مخربی دارد، که مجموعه این اتفاقات شرایط را برای بیابان زایی افزایش میدهد. وسعت تالابهای ایران حدود سه میلیون و چهارصد هزار هکتار است و بیش از نیمی از این وسعت ظرفیت تبدیل شدن به کانون گردوغبار را دارند.
بحث توسعه زیرساخت بدون در نظرگرفتن ملاحظات زیست محیطی تالابها از مشکلات پیرامون آن هاست. این کارشناس محیط زیست، در رابطه با توسعه ناپدار و تأثیر آن برروند تخریب محیط زیست و به خصوص تالابها، خاطرنشان کرد: در سالهای گذشته ما شاهد اتفاقات نه چندان مهم، اما با شدت تخریب زیاد بودهایم. مثلاً میانگذر دریاچه ارومیه چه ضرورتی داشت که رژیم هیدرولوژیکی دریاچه ارومیه را برهم زد. از نمونههای دیگر توسعه ناپادار سدهایی که در بالا دست تالاب بختگان احداث شد و کارخانجاتی که در مجاورت تالابها احداث شد. خطر احداث پتروپالایش در مجاورت تالاب شادگان که هنوز وجود دارد، این تالاب را تهدید به نابودی میکند، یا طرحهای گردشگری غیر اصولی در بعضی مناطق تالابها تعریف شده و بسیار آسیبزا به حیات ومنابع زیستی آنها است. در تالاب هورالعظیم بحث توسعه صنایع یا بهرهبرداری نفتی وجود دارد. این دست زیرساختها بدون در نظر گرفتن تبعات و پیامدهای که بر روی تالابها میگذارند، ایجاد و باعث به خطر افتادن اکوسیستمهای ارزشمند کشور میشود.
به توجه به این گفتهها، باید به این موضوع اشاره کرد که به عنوان مثال تالاب هورالعظیم علاوه بر اینکه مأمن گونههای مختلف جانوری و گیاهی است، بلکه به عنوان منبع حیاتی برای معیشت انسانهای ساکن در اطراف آن نیز بسیار حائز اهمیت است. این تالاب با وجود اهمیت بالای زیست محیطی و اقتصادی خود، متأسفانه در سالهای اخیر با بحرانهای متعددی مواجه شده است که حیات آن را به شدت تهدید میکند. ارواحی، به عنوان کارشناس محیط زیستی، معتقد است که «بحث توسعه صنایع و پروژههای بهره بردای نفت متأسفانه باعث قطعهبندی تالاب هورالعظیم در بخش ایرانی شده است» و تصریح کرد: ارتباط هیدرولوژیکی در بخشهای مختلف تالاب هورالعظیم را از دست دادهایم و به واسطه این شرایط تنوع زیستی به شدت آسیب دیده. علاوه بر این به واسطه خشکی تالاب در بخش عراقی و ایرانی شاهد تشدید حریقها در تالاب هورالعظیم هستیم. هر یک از این حریقها به تنوع زیستی و به جوامع پیرامونی تالاب آسیب میزند. یکی از جوامع بهره بردار تالاب هورالعظیم گاومیشداران هستند که به دلیل کاهش حقابه رودخانه کرخه به تالاب هورالعظیم اختصاص پیدا میکرد، آسیب دیدهاند. به واسطه پروژههایی از جمله توسعههای صنعتی، توسعه حفارییهای نفتی، بحث توسعه کشاورزی و کشت محصولات آببر باعث شده یکی از گروههای بهره برداران، گاومیشداران به شدت آسیب ببینند.
علی ارواحی از برنامههای مدیریتی برای حفظ تالابها میگوید و باور دارد که اکنون برای بیش از چهل تالاب کشور برنامههای مدیریتی داریم و در ادامه گفتههایش میافزاید: غالب برنامههای مدیریتی با رویکرد زیست بومی نوشته شدهاند. در برخی از تالابها مثل انزلی و میانکاله هم برنامههای مدیریتی با رویکردهای متفاوتی تهیه شده است. اما مشکل در اینجاست که نوشتن این برنامهها، شروع راه است مهم ضمانت اجرایی آنهاست. معضلی که با آن روبه رو هستیم این است که در حال حاضر ضمانت اجرایی لازم فراهم نشده و در مکانیسم تأمین اعتبار و بودجه برای اجرای این برنامهها مسئولیت و تکالیف بخشهای مختلف زیربط در تخصیص اعتبار به وضوح مشخص نشده است. متأسفانه اتفاقی که غالبا میافتد بخشهای مختلف زیربط و ذی نفع در برنامههای مدیریتی دارای مسئولیت هستند تا اقداماتی برای حفاظت و احیا تالابها انجام دهند.
بعضا مردم، کنشگران و سازمانها، منتظر سازمان حفاظت محیط زیست هستند تا اعتبار این فعالیتها را فراهم کند، در حالیکه فعالیتهایی که پیشبینی شده و مسئولیت به عهده برخی از سازمانها و ارگانها گذاشته شده است و جزء وظایف ذاتی آن بخشها است. برای مثال در برنامههای مدیریتی پیشبینی شده است که میزان آلایندهها در بخش کشاورزی کاهش پیدا کند یا لایروبی مداومی در مسیلهای سیلابی اتفاق بیافتد یا بحث تأمین حقابه تالابها ودیگر مواردها. این مسئولیتها جزء وظایف ذاتی سایر بخشها مثل وزارت نیرو، کشاورزی، گردشگری است. اما متأسفانه مشکلی که وجود دارد در مکانیسم برنامهریزی و بودجهریزی کشور همچنان این ناهماهنگی دیده میشود و بخشهای مختلف این مشکل را بهانه میکنند برای عدم اجرای تعهدات خود در غالب برنامههای مدیریتی در تالابهای مختلف. از این رو متأسفانه این برنامهها نتوانستهاند به موفقیت دست پیدا کنند و غالبا روی کاغذ مانده و اجرایی نمیشوند.