عصر روز ۳۱ شهریورماه فیلم «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجهپاشا به عنوان نماینده سینمای ایران در آکادمی اسکار معرفی شد که این انتخاب با حرف و حدیث فراوان همراه شد.
به چند دلیل فیلم در آغوش درخت گزینه مناسبی برای معرفی به آکادمی اسکار نیست اولین و مهمترین ان این است که فیلم هیچ حضوری در جشنوارههای معتبر جهانی نداشته است و از این لحاظ کاملا ناشناخته است در صورتی که تمام کشورهای معرفی کننده فیلم به اسکار این قضیه را به عنوان یک پارامتر بسیار مهم در نظر میگیرند.
تنها حضور فیلم در آغوش درخت در جشنواره فیلم کازان روسیه بوده که آن هم به عنوان جشنواره چندان مهمی تلقی نمیشود و البته در آن جشنواره هم هیچ جایزهای دریافت نکرد.
نکته بعدی شناخته شدن فیلمساز سازنده فیلم است که بابک خواجهپاشا این شرط را هم ندارد و تقریبا همین یکی دو سال اخیر است که او ۲ فیلم سینمایی با همکاری ارگانهای مختلف ساخته و برای مخاطب داخل هم چندان نام آشنا نیست.
از طرف دیگر حرف بر سر آن بود که فیلم رکسانا ساخته پرویز شهبازی برای معرفی به اسکار انتخاب شود که با یک اکران محدود در همین دو هفته مانده به پایان مهلت معرفی میتوانست این اتفاق رخ دهد.
با توجه به این که فیلم رکسانا سال گذشته در جشنواره فیلم توکیو در بخش اصلی مسابقه حضور داشت و یسنا میرتهماسب برنده جایزه بهترین بازیگر مرد هم شده بود قطعا گزینه مناسبتری بود، و البته پرویز شهبازی هم به لحاظ کارنامه حرفهای و حتی حضور در جشنوارههای جهانی از بابک خواجه پاشا بسیار شناخته شدهتر است.
هیئت انتخاب ۹ نفره امسال معرفی فیلم برای اسکار متشکل بود از خانمها نرگس آبیار، شبنم مقدمی و آقایان فریدون جیرانی، علی دهکردی، مرتضی رزاق کریمی، مهدی سجاده چی، اکبر نبوی، بهروز شعیبی و مجید زین العابدین. در نهایت ۳ فیلم، «شهر خاموش» به کارگردانی احمد بهرامی و فیلم «در آغوش درخت» به کارگردانی بابک خواجه پاشا و مستند «ایساتیس» به کارگردانی علیرضا دهقان نامزدهای نهایی این هیئت بودند.
از نکات پرسش برانگیز این دوره این بود که چرا اصلا اسمی از رکسانا فیلم پرویز شهبازی به میان نیامد و حتی در لیست ۳ کاندیدای اعلام شده هم نبود؟
بعد از اعلام اسم فیلم در آغوش درخت فریدون جیرانی نامهای خطاب به پرویز شهبازی نوشت و با اعلام تاسف از انتخاب نشدن فیلم او نشان داد که او با رای نهایی هیات انتخاب مخالف بوده است. فریدون جیرانی خطاب به شهبازی نوشت:
«آقای شهبازی! «رکسانا» فیلم تلخ و تأثیرگذاری بود؛ یکی از بهترین فیلمهای تو است.
فیلمی بود که میشد داخل آن جامعه امروز را دید؛ بحرانهای جامعه را دید و با آدمهای هم دلی کرد که داخل این بحرانها گرفتار شدند. خوشحالم که روشنفکری مثل تو به نسلی تعلق دارد که هنوز «گفتمان» دارد و حرف دارد برای گفتن و سینمایش «تشخص» دارد. متاسفم.»
بعد از این اتفاق و جنجال ناشی از آن شبنم مقدمی - سخنگوی کمیته انتخاب - سعی کرد به شبهات بوجود آمده جواب بدهد و این متن را در اختیار رسانهها قرار داد:
«هیأت انتخاب نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۵ تمامی آثار حائز شرایط حضور در این رقابت را مورد بررسی قرار داد. تعدادی از آثار مطرح شده از جمله سه فیلم «رکسانا»، «صبحانه با زرافهها» و «تابستان همان سال» با توجه عدم اکران تجاری حداقلی در زمان اعلامی اسکار، به منظور حفظ حقوق فیلمسازان آنها و حفظ شانس بررسی درسال آینده، لحاظ نشدند.
اعضای هیأت انتخاب در فضایی کاملا حرفهای، با رعایت کامل اصول اخلاق کاری و بدون تاثیر از شایعات مجازی و گمانه زنیهای رسانهای به بازبینی و ارزیابی فیلمهای حائز شرایط قانونی پرداختند و فیلم «در آغوش درخت» با اکثریت مطلق آرای اعضای هیات، در رأی گیری نهایی انتخاب شد.»
و البته باز هم فریدون جیرانی بعد از این توضیحات مقدمی نامه دیگری منتشر کرد و نوشت:
«سلام، نامهی دیگر، باز هم متاسفم، دوست ندارم نامهی شخصی من به آقای شهبازی این تصور را ایجاد کند که انتخاب فیلم بسیار محترم «در آغوش درخت» برای اسکار یک انتخاب دولتی است، این طور نیست توضیحات سخنگو خانم شبنم مقدمی بسیار درست است. فیلم «در آغوش درخت»، با اکثریت آرا انتخاب شده و فارابی فقط یک رای داشته است و سه فیلم هم کنار گذاشته شده است به دلیلی که خانم مقدمی گفتند.
اما تاسف من در انتهای آن نامه برای این بود که من معتقد بودم که «رکسانا» بهترین انتخاب برای اسکار است واز روز اول روی این نظر تاکید کردم، اما متاسفم که دیگر دوستان این نظر را نداشتند.»
بهر روی در نهایت فیلم در آغوش درخت به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد، ولی فارغ از هر گونه جناح بندی و با نگاهی واقعبینانه باید گفت، مهمترین قضیهای که باید مد نظر داشته باشیم این است که فیلم انتخاب شده برای معرفی به اسکار چه پشتوانه بینالمللی داشته است؟ یعنی چه کمپانی پخش فیلم در آمریکا را عهده دار است؟
برخلاف سایر جوایز اسکار، جایزه اسکار بهترین فیلم بین المللی - که پیشتر اسمش بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بود - به شخصی خاص اعطاء نمیشود و گرچه کارگردان اثر آن را دریافت میکند، اما در واقع جایزه به طور کل متعلق به کشور فرستانده فیلم به آکادمی محسوب میشود؛ بنابراین باید تصمیمی اتخاذ شود که بر اساس شناخت از زمین بازی رقابت اسکار و مصلحت ملی بالاترین شانس را با آن فیلم داشته باشیم.
در مرحله مقدماتی ۱۵ فیلم انتخاب شده و در مرحله بعد ۵ فیلم که از میان آنها فیلم برنده اسکار بین الملل مشخص خواهد شد.
مطرح شدن فیلم در فضای رسانههای آمریکا، نظر منتقدان و مخاطبان و امکان نمایش آن در آمریکا همگی در این روند نقش دارد و طبیعتا شانس فیلمی که در آمریکا پخش شده باشد (به مدد کمپانی پخش کننده که این قدرت را دارد) بیشتر از فیلمی است که چنین تمهیداتی را در اختیار ندارد و فقط نسخه بلوری یا لینک فیلم را در اختیار داوران اعضای آکادمی است که شاید حتی آن را کامل نبینند.
پس هر فیلمی که بتواند در آمریکا کمپانی پخش کننده قویتری داشته باشد از شانس بالاتری برخوردار است. قدرت و اعتبار کمپانی پخش کننده و ایجاد کمپین تبلیغاتی برای معرفی فیلم در آمریکا از نکات مهم این ماجراست. چهبسا اگر کمپانی آمازون پخش آمریکای شمالی فیلم "فروشنده" فرهادی را در اختیار نداشت، شاید سرنوشت اسکار دوم در کارنامه ایران به گونهای دیگر رقم میخورد.
پرسش این است سازمان سینمایی، بنیاد فارابی یا هر نهاد دیگری آیا هیچ کمک و حمایتی از پخش و دیده شدن نماینده ایران در این عرصه بزرگ سینمای جهان کردهاند؟ و آیا اصلا در این زمینه قدرتی و توانی برای انجام کاری دارند؟
با توجه به فیلم و مواردی که ذکر شد از همین الان میتوان گفت امسال هم سینمای ایران هیچ شانسی برای حضور حتی در بین ۱۵ کاندیدای اولیه آکادمی اسکار نخواهد داشت.