آفتابنیوز : آفتاب - بابک دربیکی: در خبرها آمده است که احتمالا قوه قضاییه، مجوز فعالیت دو حزب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را لغو میکند. این یادداشت کوتاه، نقدی سیاسی و نه حقوقی، بر پیامدهای احتمالی حذف چنین نهادهای سیاسی در کشور است.
تجربه تاریخی بسیاری از کشورها و حتی کشور خود ما نشان داده است که هرگاه نهادهای سیاسی و مدنیای که بخشی از طبقات اجتماعی را نمایندگی میکنند، از صحنه فعالیت عمومی کنار میروند، نه تنها وضعیتی که صاحبان قدرت، آن را ناشی از وجود آن نهادها میدانند بهتر نمیشود، بلکه ممکن است که در چنین شرایطی، حرکتهای توده وار و کوری صورت گیرد، که به دلیل عدم تبعیت از نیروهای فرادستی، وضعیت بغرنجی را هم برای جامعه و هم برای نظام سیاسی حاکم رقم بزنند.
اگر سیاست فقط در خیابان تعیین میشد، میتوانستیم تصور کنیم که بازی سیاست را با حذف نیروهای سیاسی و در کف خیابان تعیین کنیم، اما وقتی سیاست در نهادهای سیاسی تعریف شود، نیاز به وجود نیروهای فرادستی و به معنای عامیانه آن، "سر" برای آن داریم تا امکان مذاکره و حل منازعه، نه برای چند ماه و چند مدت، بلکه برای حل واقعی آن (به معنی درک متقابل از مناسبات و مطالبات و رسیدن به یک توافق پایدار) فراهم شود.
تجربه اخیر ایران نیز نشان میدهد که حذف نیروهای سیاسی از طریق حذف نهادهای آنها، نه تنها وضعیت را بهبود نمیبخشد بلکه باعث میشود که در غیاب فعالان سیاسی و مدنی، هر نیرویی با طرح شعارهای تند و رادیکال و عبور از خطوطی که قبلا به واسطه وجود نهادهای مدنی و سیاسی گذشتن از آن ممکن نبود و یا دستکم به سادگی میسر نمیشد، بتواند در "سر" اعتراضات و مطالبات پاسخ داده نشده قرار گیرد. این موضوع میتواند به وضعیت ناپایداری سیاسی، سرخوردگی و عدم نشاط جامعه دامن بزند.
بدیهی است احزابی مانند مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران سازندگی و نظایر آنها، به هر حال بخشی از نیروهای اجتماعی و سیاسی را، هر چند قلیل، نمایندگی میکنند، اما حتی این نمایندگی اندک، به واسطه سابقه فعالیت و ساختارمندیشان، در شرایط مختلف میتواند تاثیر زیادی داشته باشد. لذا حذف این نهادها به شکل حقوقی و جلوگیری از فعالیت آنها، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه به نیروهای تندرو و رادیکالی که به دنبال حل مشکل نیستند و تنها دلیل وجودشان، طرح مطالباتی فراتر از نظام است، فرصت خودنمایی و جایگزینی میدهد. بدیهی است با حذف این احزاب برخاسته از جامعه، سرخوردگی ایجاد شده ناشی از رفتار با احزاب قانونی نیز مزید بر علت شده، امکان این را به رادیکالها میدهد که شیب خط حرکت شعارها را به سرعت بیشتر کنند و در رفتارها نیز برخی از نیروهای مستعد سیاسی را جذب فعالیت رادیکال نمایند. در چنین شرایطی نه گفتار معقول، نه نمایندگی مطالبات، نه روش دموکراتیک و در یک کلام هیچ روش سیاسیای پاسخگو نیست و هر کسی که سنگ بزرگتری را پرتاب کرد، ممکن است نیروهای بیشتری را به دنبال خود بکشاند و طبیعی است که مشخص نباشد چنین حرکتهایی به کجا ختم میشوند.
طبیعی است طرح مطالبات، هر چند گسترده و عمیق، توسط نیروهای درونی و نهادمند، به مراتب ناپایداریهای سیاسی کمتر و هزینههای سیاسی و اجتماعی نازلتری را به همراه دارد. در صورت حذف این نیروها، نظام سیاسی برای حل منازعات سیاسی که ویژگی هر نظام سیاسی، فارغ از شکل و روش است، با چه کسانی وارد گفت و گو و مذاکره میشود؟ چگونه میتوان مطالبات عمومی، منازعات و مناقشات را مدیریت کرد؟ حتی در جریانات اخیر هم همه به دنبال این هستند که "سر" ی برای حرکتهای اعتراضی قائل شوند تا امکان حل مشکل را واقعی کنند. بنابراین انتظار میرود، قوه قضاییه، با توجه به نیاز کشور، واقع بینی و درایتی که از آن انتظار میرود، از لغو مجوز احزاب جلوگیری نماید. به یاد داشته باشیم، این موضوع، توجه به یک وضعیت سیاسی است و نه یک وضعیت حقوقی.