این حادثه دردناک ساعت ۹:۳۰ شامگاه پنجشنبه ۱۷ آبانماه رخ داد. آن شب در یک تالار عروسی در شهرستان شوشتر در خوزستان جشن عروسی برپا بود و بعد از صرف شام، آهنگ محلی پخش شد و صدای ساز و دهل فضای سالن را پر کرد. در همین هنگام بود که ناگهان چند گلوله شلیک شد و پس از آن فقط صدای جیغ و شیون بود که به گوش میرسید.
مجتبی ۱۲ ساله در کنار همسن و سالان خود نشسته و مراسم را تماشا میکرد که ناگهان بر زمین افتاد. خون که از سر او روی زمین جاری شد و در چشم بر هم زدنی، فریاد شادی جایش را به گریه و شیون داد. گلوله به سر مجتبی اصابت کرده بود؛ گلولهای که از کلت کمری یکی از اقوام داماد شلیک شده بود. مرد جوان بنا بر رسم غلط تیراندازی در مراسم عروسی، با کلت کمری اقدام به شلیک ۴ تیر هوایی کرده بود که ظاهرا یکی از آنها کمانه کرده و به سر مجتبی اصابت کرده بود.
علی کعب، دایی مجتبی که شاهد حادثه بود میگوید: پس از شام عروسی، به درخواست مهمانان ساز محلی پخش شد. خواننده شروع به خواندن کرد و مجتبی و چند نفر از بچهها روی صندلی نشسته بودند و مراسم را تماشا میکردند. در این بین ناگهان پسرعموی داماد که از اقوام ما هم به شمار میرود، کلت کمریاش بیرون آورد و برای نشان دادن شادی، شروع به تیراندازی کرد که یکی از گلولهها به خواهرزاده نوجوان من اصابت کرد و او روی زمین افتاد.
وی میگوید: همه از این حادثه شوکه شده بودیم. یکباره مراسم بهم خورد و همه دور مجتبی حلقه زدند. تیر به سرش خورده بود و همانجا جان باخت و مرگ او، عروسی را به عزا تبدیل کرد
عامل اصلی این حادثه وقتی متوجه ماجرا شد، از ترس پا به فرار گذاشت. حتی وقتی ماموران پلیس راهی خانهاش شدند، ردی از او پیدا نکردند تا اینکه فردای آن شب، او به کلانتری رفت و با تحویل دادن اسلحه غیرمجازش، خود را تسلیم کرد.
دایی مجتبی ادامه میدهد: پدر مجتبی از ماموران نیروی انتظامی شوشتر بود که ۸ سال پیش، در حادثه راننده جان باخت. این روزها حال مادر و برادر و خواهر مجتبی آنقدر بد است نمیدانند چه کنند. ازدواجهای ما فامیلی است و ضارب پسردایی من و پسر عموی خانم من هم محسوب میشود، بنابراین نمیدانیم واقعا باید چه اقدامی انجام دهیم که درست باشد.
دایی مجتبی میگوید: مدتهاست که سران قبایل ما، بزرگان، شیوخ و حتی پلیس و دادستانی بارها هشدار دادهاند که تیراندازی در مراسم عروسی ممنوع است. اما باز هم این اتفاق میافتد. چون معمولا ضارب که از اقوام عروس و داماد است، در نهایت بخشیده میشود. هر بار هم که حادثه مرگباری رخ میدهد، تا چند ماه کسی در عروسی دست به اسلحه نمیشود، اما جوانها خیلی زود ماجرا را فراموش میکنند و برای خودنمایی از اسلحه استفاده میکنند.
پس از آن پنج شنبه غمانگیز، پیکر مجتبی روز شنبه به خاک سپرده شد. داییاش میگوید: این فرهنگ غلط در سالهای گذشته باعث داغدار شدن خانوادههای زیادی شده و بچههای زیادی را راهی قبرستان کرده است. اما براندازی این رسم و فرهنگ غلط به این آسانیها نیست. در هر عروسی با همه سختگیریها و هشدارها ناگهان یک نفر پیدا میشود که شروع به تیراندازی میکند و این یعنی هنوز در فرهنگسازی برای ریشهکن کردن این رسم، ضعف داریم.