آفتابنیوز : آفتاب- فروزان آصف نخعی: تابش نماینده مردم اردکان در مجلس شورای اسلامی که در میزگرد رادیویی با شرکت باهنرو کوچک زاده شرکت کرده بود مجددا در بخشی از سخنانش به این فراز از سخنان امام خمینی استناد کرد که " حضرت امام در اوايل انقلاب فرمودند كه پدران ما چه حقي داشتند كه براي ما تعيين تكليف كنند امروز نسل جديد مقتضيات زندگي جديدي دارد".
این سخنان به مذاق آقای کوچک زاده نماینده مجلس شورای اسلامی خوش نیامد. از این رو او در صدد برآمد تا با قرائت اصل سخنان در صحیفه نور بر جفایی که در سخنان آقای تابش نسبت به سخنان امام خمینی (ره) رفته سکوت نکرده و پاسخ دندانشکنی به آن بدهد. او تاکید کرد که امام خمینی تنها این سخنان را به منظور" ابطال منطق رژیم سلطنتی " بیان کردهاند.
لذا می فرمایند که "اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی و خلاف حقوق بشر است، چرا؟ برای اینکه ما فرض کنیم یک ملتی تمامشان رأی دادند به اینکه یک نفری سلطان باشد. اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خود هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است.
لیکن اگر یک ملتی رأی داده است ولو تمامشان به اینکه اعقاب این سلطان هم ،سلطان باشد، این به چه حقی است؟ ملت 50 سال پیش سرنوشت ملت بعد را معین می کنند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه نبودیم.
اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندومی تحقق پیدا کرد و فرض کنیم همه ملت هم رأی مثبت دادند ،رأی مثبت دادند بر آقا محمدخان قجر. و آن سلاطینی که بعدها می آیند در زمانی که ما بودیم، و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقا محمدخان رادرک نکرده. آن اجداد ما که برای سلطنت قاجاریه رأی دادند به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه، سلطان باشد.""سرنوشت هر ملت دست خودش است، این برای ملت مفید است".
بله این درست است که امام خمینی (ره) اصل نظام وراثتی و سلطنتی را نفی کردهاند. اما نظریه امام خمینی تنها راجع به استبداد در شکل سلطنتی اش نیست بلکه هر نظریهای که درعمل منجر به استبداد غیر دینی و دینی وترس و خانه نشین شدن مردم شود شامل این نظریه خواهند بود.
اما جناب کوچک زاده در سخنان بالا این موضوع را نادیده میگیرند. امام (ره) میفرمایند "اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندومی تحقق پیدا کرد و فرض کنیم همه ملت هم رأی مثبت دادند ،رأی مثبت دادند بر آقا محمدخان قجر و ... آن اجداد ما که برای سلطنت قاجاریه رأی دادند به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه، سلطان باشد".
در این جا امام خمینی به یک اصل اولیه که قرآن نیز به آن اشاره دارد تاکید میکنند و آن این که آباء و اجدادی کردن مسئله حکومت کاملا غلط است ولو آن که برای برپایی آن خون ها ریخته باشند و از آن مهمتر در تاکید ایشان " رفراندوم" برگزارشده باشد. بلکه اصل آن است که مطابق با نیازهای روز مردم حکومت و شیوه حکومتی خود را تعیین میکنند.
ولی مسئله بسیار مهم دیگر آن است که آقای کوچکزاده به ادامه سخنان امام (ره ) اگر با دقت بیشتری به آن نظری میافکندند معلوم میشد که ایشان تنها به نظام سلطنتی نظر ندارند. چه اگر این گونه باشد بنابر فرهنگ صوری که سخنان آقای کوچک زاده اسیر آن است سخنان امام (ره) نیز باید در این منظومه صوری گرفتار می شد. ولی با کمی توجه می بینیم که اتفاقا برداشت آقای تابش از سخنان امام(ره) به حقیقت نزدیک است.
براساس آن چه آقای کوچک زاده از صحیفه نور قرائت میکنند امام (ره) می فرمایند:"... ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی اول که تأسیس شد ، به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند،... و اگر فرض کنیم که سلطنت رضا شاه قانونی بوده ، آنها چه حقی داشتند که برای ما سلطان تعیین می کنند. سرنوشت هر فردی با خودش است. مگر پدرهای ما ولی ما هستند. مگر آن اشخاصی که در 100سال پیش از این،80 سال پیش از این بودند میتوانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا می کنند، تعیین کنند."
در بیان امام خمینی(ره) به نوعی یک آینده نگری ژرف وجود دارد مبنی برآن که فلسفه و نظریه دولت- ملت را در سخنانشان روشن کردهاند. فصلالخطاب این سخنان این است که گذشتگان ولی آیندگان در تعیین سرنوشتشان نیستند. این بدان معنی است که هیچ تئوری در باره شکل حکومت جاودانه نیست و هر تئوریای در قالب یک دولت تا زمانی که رای مردم در حال وآینده را به خود اختصاص ندهد قابل تغییر است.
و دیگر این که حتی اگر حکومت رضاخان قانونی هم باشد، این قانون در آیندگان برای شکل دادن به رفتارشان دارای هیچ نفوذی نیست. این سخنان به معنای آن است که ایشان برای مردم یک حضور دائمی و مشارکت دائمی برای مشروعیت و بقای نظام سیاسی قائل هستند.
از این منظر امام خمینی (ره) در سخنانشان نافی زور حکومتی برای ابقاء و دوام حاکمیت هستند. و مهمتر از آن این که این زور حتی با پشتوانه قانون نیز از مشروعیت برخوردار نخواهد بود و مردم در این باره تعیین کننده نهایی به شمار میروند.
سخنان زنده این فقیه زمان شناس تا کنون تا آن اندازه زنده است که گویی یک استاد دانشگاه به نحوی این آموزه آرنتی را دارد بازخوانی می کند که مردم دارای قدرتند و زور در اختیار حکومت است و حکومت پایدار آن حکومتی است که به قدرت تکیه دارد و نه به زور."
تنها در آن میزگرد این گفته آقای باهنر بسیار جای تعجب داشت که مطرح کرد "این حرف را نمی دانم اگر در رسانه عمومی گفته شود خوب است یا خیر، می خواهم بگویم من با جسارت عرض می کنم در تمام دنیا همین امروز هیچ نظامی نیست که اجازه دهد با رأی مردم کلیت نظام عوض شود."
هرچند سخنان جناب آقای باهنر نیز با رای امام خمینی(ره) در باره دولت درتضاد کامل است اما عجیبتر آن است که رای مردم 27 کشور اروپایی که منجر به ایجاد اتحادیه اروپا نوین شده است را نادیده میگیرند. منشا اتحادیه اروپا به جامعه اقتصادی اروپا که در سال 1957 با توافقنامه رم بین 6 کشور اروپایی شکل گرفت، باز میگردد.
از آن تاریخ با اضافه شدن اعضای جدید، اتحادیه اروپا بزرگتر شد. در سال 1993، توافق ماستریخت چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایه گذاری کرد. تنها کافی بود که مردم چند کشور بزرگ اروپایی ، یورو را نپذیرند، بی تردید طرح اتحادیه با شکست مواجه میشد.
اتحادیه اروپادر سال 1999 واحد پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که در 16 کشور جایگزین پولهای ملی شده است. اتحادیه اروپا با 500 میلیون شهروند 31 درصد تولید ناخالص داخلی سال 2007 در جهان را تولید کردهاست. (8/15 تریلیون دلار)
نخست وزير بلژيك در 28 آبان 1388 در نشست رهبران اتحاديه اروپا به عنوان اولين رئيس جمهور اين اتحاديه انتخاب شد. در معاهده لیسبون كه از سوي 27 عضو اتحاديه اروپا به عنوان قانون اساسي اروپا انتخاب شد در مورد ميزان قدرت و اختيارات رئيس جمهور تنها به طور ساده وظيفه وي را پيشبرد امور ذکر کردند. این همه تحول نیازمند پشتوانه حضور مردم و اقناع افکارعمومی است.
آیا این همه تحولات بر اساس رای مردم نبوده است؟ آیا حکومت های پارلمانی، فدرال، و یا پادشاهی مشروطه در اروپا هر یک حکومتی محلی از این حکومت قارهای نخواهند بود؟ آقای باهنر بهتر میدانند که هیچ یک از این کشورها با زور سرنیزه به اتحادیه نپیوستهاند.
زیرا سیاستمداران آن دیار اثر سرنیزه درپیمان نظامی ورشو (اتحاد نظامی به رهبری شوروی) یا کومکن (یک سازمان اقتصادی بین المللی از کشورهای کمونیست) را مشاهده کردهاند که چگونه بلوک شرق با دو پایه کومکن و ورشو دچار فروپاشی و منجر به تشکیل 15 کشور جدید شد. آیا این فروپاشی نیز بر اساس ندیدن رای مردم نبوده است؟
اگرنگاه امام خمینی (ره ) حاکم باشد به راحتی میتوان گفت که تحقق ایدهآلی چون اتحادیه اروپا در منطقه خلیج فارس و یا در خاورمیانه امکانپذیرخواهد بود. به عبارت دیگر به جای خاورمیانه بزرگ آمریکا میتوان با ایده امام خمینی (ره) ایده یک اتحادیه منطقهای را ایجاد کرد. ولی با نگاه آقای کوچک زاده و همراهان تندرو ایشان آیا چنین امری امکانپذیر است؟