آفتابنیوز : 
ادبیات دیپلمات های ایرانی نیز که عموما از تجربه چندانی برخوردار نبودند ، با این تغییر رویکرد متحول شد . نگاه به شرق که قرار بود استراتژی جدید دولتی باشد که رئیس جمهور ان از همان روزهای مبارزات انتخاباتی انتقاد از غرب را در دستور کار خود قرار داده و برقراری رابطه با جهان اسلام و کشورهای منطقه را اولویت نخست خود می دانست ، هنگامی که احمدی نژاد در کسوت ارشد ترین دیپلمات ایرانی در پشت تریبون سازمان ملل ترجیح داد فرصت خود را به حمله به امریکا و انتقاد از رویکرد غرب و همزمان وعده انتقال دستاوردهای تکنولوژیک ایران در عرصه هسته ای به سایر کشورهای مسلمان اختصاص دهد ، بیش از پیش در کانون توجهات قرار گرفت .
این تغییر رویکرد شاید با توجه به شرایط ویژه ایران و به طور خاص پرونده هسته ای و لزوم یافتن متحدین جدید قابل توجیه بود . کارشناسان داخلی و خارجی عمدتا اعتقاد داشتند این گرایش به دلیل استفاده از حق وتو روسیه و چین و توان تاثیر گذاری هند بر روند تصمیم گیری در آزانس و در نهایت حتی در شورای امنیت است . کشورهای غیر متعهد نیز در این میان بی نصیب از توجه ایران نمانده بودند ، هر چند شاید کمتر کسی می توانست باور داشته باشد که آنان بتوانند بر خلاف روال معمول مقاومتی سرنوشت ساز در برابر غرب داشته باشند .
تصمیم گیری در قبال پرونده هسته ای ایران و تایید پیش نویس تهیه شده توسط کشورهای اروپایی و آمریکا ، اما در این میان ضربه سنگینی به سیاست شرق گرایی دستگاه دیپلماسی کشور محسوب می شد. عدم مخالفت هیچ یک از کشورهای عضو آژانس به استثنای ونزوئلا ، که به صورت سنتی تبدیل به مخالف ثابت هر طرح و پیشنهاد ارائه شده و یا حمایت شده از سوی آمریکا شده است ، در شرایطی روی داد که دیپلمات های جدید ایران مدت هاست ترجیح داده اند تخم مرغ های خود را در سبد شرقی ها بریزند.
همراهی روسیه و چین با قطعنامه ای که بر خلاف تبلیغات همچنان شمشیر داموکلس ارجاع به شورای امنیت را بر فراز سر ایران نگاه داشته و با تکرار اتهامات پیشین تنها با لحنی دیپلماتیک تر به جای اجبار مدیر کل به ارجاع پرونده، رسیدگی به «تخلفات» ایران را در صلاحیت شورای امنیت می داند و سکوت و رای ممتنع هند ، که در حقیقت نوعی همراهی با ارائه کنندگان قطعنامه محسوب می شود ، نشانه بارزی است از شکست گرایشی که با تکیه بر انگاره های ایدئولوژیک ، تمامی دستاوردهای دیپلماتیک 16 سال اخیر را در عرصه تعامل با غرب و تبدیل کردن آنان از مخالفان به بازیگران عرصه تعامل با کشور ، در مدتی نه چندان طولانی بر باد داده است.
پرسشی که اکنون فراروی مردان دستگاه سیاست خارجی ایران قرار می گیرد این است که در شرایطی که چین و روسیه ، دو کشوری که تمامی امیدها برای نقش بر آب کردن تلاش های امریکا در اعمال تحریم و یا هر اقدام خصمانه دیگری علیه ایران ، در صورت ارجاع پرونده به شورای امنیت به انها معطوف بود ، همراهی با غرب و به طور خاص امرکا را به یاری تهران و دفاع از حقوق بدیهی کشور ترجیح داده اند ف دستگاه دیپلماسی چه گزینه ای را فرا روی خود می بیند ؟ آیا قرار است همچنان بر شرکایی فرضی ، و نه واقعی ، که حتی حاضر به پرداخت هزینه اندک حمایت از تهران در شورای حکام نیستند ، برای حل مهم ترین بحران دوران معاصر تکیه شود ؟ و در نهایت اینکه آیا قرار است باز هم بهایی بیشتر برای غلبه نگاه ایدئولوژیک بر شعور پراگماتیک در عرصه دیپلماسی پرداخت شود ؟