خواستگار سمج برای به دست آوردن دل دختر موردعلاقه اش،با لباس یک گروهبان به محل کار او رفت
جوانی که عشق ساده لوحانهای به یک دختر داشت برای ترغیب او به ازدواج تصمیم ابلهانهای گرفت.
آفتابنیوز : دختر مورد علاقهاش در یک درمانگاه کار میکرد و جوان عاشق پیشه برای ورود به این درمانگاه واقع در محله بیسیم تهران به فکر افتاد یک دست لباس نظامی با نشان درجه گروهبان یکمی بپوشد و به عنوان یک نظامی خودش را به دختر مورد نظرش نشان دهد.
این جوان کاپشن و شلوار نظامی به تن کرد و یک قبضه کلت کمری پلاستیکی هم که از مغازه اسباببازی فروشی خریده بود به کمرش بست.
به گزارش ایران ، وی با این شکل و قیافه نظامی و غرور خاصی وارد درمانگاه شد تا خودی به دختر مورد علاقهاش نشان دهد اما پیش از ورود به درمانگاه نگهبان از او کارت شناسایی خواست و علت حضورش را پرسید . اما او نه کارت شناسایی داشت و نه میتوانست از علت حضورش در این درمانگاه بگوید.
نگهبان درمانگاه که به این جوان ظنین شده بود با کلانتری 159 بیسیم تماس گرفت و چند دقیقه بعد مأموران پلیس سررسیدند و جوان عاشق پیشه که خود را مهرداد 20 ساله معرفی میکرد را به کلانتری بردند. وی در بازجویی گفت: دختر مورد علاقهاش از کارکنان درمانگاه است و او با پوشیدن لباس نظامی و تهیه یک کلت کمری بچگانه به درمانگاه رفته بود تا دختر مورد نظرش را ببیند شاید بتواند نظرش را تغییر دهد و او را به ازدواج با خود راضی کند.
این جوان در پایان بازجویی گفت: اما حالا فکر میکنم باید قید این ازدواج را بزنم.
این جوان کاپشن و شلوار نظامی به تن کرد و یک قبضه کلت کمری پلاستیکی هم که از مغازه اسباببازی فروشی خریده بود به کمرش بست.
به گزارش ایران ، وی با این شکل و قیافه نظامی و غرور خاصی وارد درمانگاه شد تا خودی به دختر مورد علاقهاش نشان دهد اما پیش از ورود به درمانگاه نگهبان از او کارت شناسایی خواست و علت حضورش را پرسید . اما او نه کارت شناسایی داشت و نه میتوانست از علت حضورش در این درمانگاه بگوید.
نگهبان درمانگاه که به این جوان ظنین شده بود با کلانتری 159 بیسیم تماس گرفت و چند دقیقه بعد مأموران پلیس سررسیدند و جوان عاشق پیشه که خود را مهرداد 20 ساله معرفی میکرد را به کلانتری بردند. وی در بازجویی گفت: دختر مورد علاقهاش از کارکنان درمانگاه است و او با پوشیدن لباس نظامی و تهیه یک کلت کمری بچگانه به درمانگاه رفته بود تا دختر مورد نظرش را ببیند شاید بتواند نظرش را تغییر دهد و او را به ازدواج با خود راضی کند.
این جوان در پایان بازجویی گفت: اما حالا فکر میکنم باید قید این ازدواج را بزنم.
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه