سلوک عارفانهای که ققنوس وار از خاکستر عشقی زمینی برخاست و سیمرغی شد آشیان گزیده در قاف یقین. راهی پر پیچ و خم، گذار از هفت شهر عشق. وادی به وادی مغیلان و اقلیم به اقلیم رهایی و سرانجام بقا در ابدیت فنا الله، سیری به پهنای حیات و صعودی به بلندای خاک تا افلاک.
زندگی عطار با هجوم وحشیانه غزها صحنههایی از خشونت و جنایت در اواخر قرن ششم آغاز شد با حمله مغولها در اوایل سده هفتم در میان شعلههای جنگ و تیره روزهای خونریزی و خنجر سربازان وحشی این قوم پایان یافت آثار تالیفی او در شرارههای جنگ و کتابخانههایی که سوزانده میشدند دود و خاکستر شد و اگر نبود چند نسخهای که بیرون از جغرافیای نیشابور و ایران با درایت فرهنگورانی که دل به میراث گرانسنگ ادب فارسی بسته بودند و بدینسان صیانت گردید، امروز از آن گنجینه فرهنگ و ادب هیچ نشانی نداشتیم.
آثار ادبی عطار به سیاق آنچه شیوه اهل عرفان و ادب بود با زبان فارسی و به سبک نظم و نثر برخی در قالب غزل و برخی قصیده و رباعی و البته نثرهای ارزشمندی که از یغمای زمان و تطاول تتاران ایمن ماند قرنها اهل خرد را به شگفتی و سالکان طریق حقیقت را به تحسین برانگیخت و در روزگار معاصر که طوفان توفنده انحطاط خرمن معرفت و میراث گرانسنگ ما را به یغما میبرد، چون گوهری تابناک بر تاج هنر و ادبیات ایران میدرخشد و پای کوبان، شیشه دردی به دست، جهان موسیقی را سرمست باده ناب از صهبای عرفان نموده است تا هر دلی که عاشق است و در پی دلدار، روز و شب بر در جان اگاه حاضر و هوشیار باشد و در فنا همدم عطار...
مواجه عطار با درویشی دوره گرد و پشیمنه پوش که درخواست کمکی نمود و عطار بی پروا گفت تو به من کمک کن و درویشی که جز جان سرمایهای نداشت پشمینه کلاه خود برداشته و جان به جان افرین میدهد.. مرگی که نشان از رهایی او داشت و روح آزاد از بند حیات را پیش چشم حیرت زده اش ترسیم کرد. صرف نظر از اینکه تا چه میزان حقیقت و یا ره افسانه زده باشند؛ بهانهای تا راه اسمان بر خرد او گشوده شده و طبیب زخمی از عشق را از چنبر حیات ناسوت برهاند و روح دردمند را به سلوک عارفانه بکشاند و حاصل این سیر الهی گذار از هفت شهر عشقی بود که تالیان را جز به خم کوچهای راه نبود. فراز و فرودهای زندگی عطار نشتری بر رگ جان او و مسیحایی که روح حقیقت در خرد میدمید. حقیقتی که از چشمههای معرفت تراوید و بر قاف یقین منزل گزید از نکات برجسته زندگی عطار انکه خانوادهای متمول داشت و همانند معدود صاحب قلمان؛ نیازمند مدح حکام ظالم و ستمگر نگردید.