حسین صالحی- با روی کار آمدن دولت جدید جمهوریخواه در آمریکا، همچنان مهار چین اولویت اصلی سیاست خارجی واشنگتن محسوب میشود. تمرکز بر کانال پاناما و اخراج شرکتهای چینی نشان میدهد که آمریکا تهدید ناشی از گسترش نفوذ چین را جدی گرفته و به دنبال راهی برای مقابله با آن است. معامله با روسیه میتواند هزینههای آمریکا را کاهش دهد، فاصلهای میان مسکو و پکن ایجاد کند و تمرکز واشنگتن را بر رقابت با چین تقویت نماید.
روسیه چه منافعی از این معامله خواهد برد؟
براساس گزارشها روسیه در سال ۲۰۲۰ بودجه نظامی خود را ۸۶ میلیارد دلار تعیین کرده بود و برای سال ۲۰۲۳ نیز رقمی حدود ۱۱۶ میلیارد دلار را درنظر گرفته بود مجموع این ارقام نشان میدهد روسیه برای جنگ با اوکراین تا پایان سال ۲۰۲۴ تقریبا ۲۰۲ میلیارد دلار هزینه کرده است. با این هزینه گزاف آیا کرملین قصد دارد قطبی جدید در نظام بینالملل ایجاد کرده و تمام امتیازات را به نفع خود مصادره کند؟ یا اینکه چین را منزوی خواهد ساخت؟ جنگ روسیه و اوکراین نه نشانهای از یک نظم نوین جهانی بود و نه قرار بود روسیه را به یک ابرقدرت تبدیل کند. اما چیزی که ملموس است قطعا روسیه را میتوانیم پیروز این نبرد بدانیم. این جنگ را میتوان در سه سطح بررسی کرد:
-جنگ روسیه و اوکراین: روسیه با حمله به اوکراین حتی تا محاصره کییف نیز پیش رفت. از سوی دیگر، اوکراین مقاومت چندانی از خود نشان نداد. در این مرحله، برتری نظامی روسیه آشکار بود.
-جنگ روسیه و ناتو: با ورود کمکهای غرب به کییف، شرایط برای مسکو پیچیده شد. برتری نظامی ناتو، روسیه را غافلگیر کرد و موجب عقبنشینی نیروهایش از اطراف کییف شد. در این شرایط، روسیه مجبور شد استراتژی خود را تغییر داده و بر استحکام موقعیت دفاعی در مناطق اشغالشده تمرکز کند.
-جنگ چین و آمریکا: در این لایه، چین بدون درگیری مستقیم، با اتخاذ سیاستی برد-برد با کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه، به گسترش نفوذ خود در بپردازد و بازار و اقتصاد این کشورها را به سیطره خود درآورد و به آرامی به ایالات متحده نزدیک شود.
این جنگ، فصل جدیدی در روابط ایالات متحده و اروپا گشود؛ روابطی که با تنش و اختلاف همراه بود. اروپا که در زمینه انرژی به سمت شرق درحال سوق پیدا کردن بود با شروع جنگ روسیه و اوکراین، مجبور به تجدید نظر شد. اتحادیه اروپا ۴۰ درصد از گاز و ۲۵ درصد نفت مصرفی خود را از روسیه وارد میکرد که در صدر آنها کشورهای آلمان، ایتالیا و فرانسه بودند. آنها در ابتدای جنگ دوباره به سمت ایالات متحده سوق پیدا کردند و تحریمهایی علیه روسیه اعمال و پشتیبانی لجستیکی خود را به اوکراین فرستادند. این تحریمها باعث کاهش ارزش روبل شده تا جایی که در ابتدای جنگ ارزش روبل در برابر دلار آمریکا ۳۴ درصد کاهش داشته و هر دلار از ۷۷ روبل به ۱۰۴ روبل رسید. ذخایر ارزی روسیه در پایان سال ۲۰۲۱ حدود ۶۳۰ میلیارد دلار بود. در این کاهش ارزش ارزو افزایش هزینههای نظامی بانک مرکزی روسیه برای مقابله با تورم نرح بهره برداری را به ۲۱ درصد افزایش داد. اما این روندها به نفع ایالات متحده بود چراکه توانست افزایش ۱۲ درصدی از سهم بازار گاز اروپا داشته باشد. معامله روسیه و آمریکا ممکن است تهدیدی برای اروپا باشد، چراکه میتواند این قاره را وارد بحران امنیتی یا بحران اقتصادی کند.
اقدام اخیر دونالد ترامپ در اعمال تعرفههای جدید بر کالاهای کشورهای مختلف جهان، که شامل چین، اتحادیه اروپا و حتی برخی کشورهای متحد آمریکا میشود را میتوان شروع آرایش جدید جهانی ایالات متحده بدانیم. این سیاستهای حمایتگرایانه باعث ایجاد تنشهای تجاری میان آمریکا و چین میشود. از طرفی وضع تعرفه ۳۹% اروپا را نیز در موقعیت حساسی قرار داده است. در سال ۲۰۲۳، اتحادیه اروپا حدود ۱۶ ٪ از صادرات خود (معادل ۴۷۷ میلیارد یورو) را به آمریکا ارسال کرده است، و تعرفههای جدید میتواند آسیبهای اقتصادی بیشتری به اقتصادهای کلیدی اروپا بزند. کشورهای آلمان، فرانسه و ایتالیا که بخش زیادی از صادرات خود را به آمریکا دارند، از این تغییرات تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. در همین حال، چین نیز که بزرگترین شریک تجاری آمریکا محسوب میشود، با وضع تعرفهها مواجه است که میتواند باعث کاهش شدید حجم صادرات چین به آمریکا گردد. از آنجا که چین همچنان بزرگترین رقیب اقتصادی ایالات متحده به حساب میآید، این سیاستها عملاً فشار مضاعفی به پکن وارد میکنند و ممکن است چین را به سمت تقویت روابط اقتصادی با روسیه و دیگر قدرتهای جهانی سوق دهد.
واکنش واشنگتن چه خواهد بود؟
جمهوریخواهان چندان به ایجاد ائتلافهای بینالمللی اعتقاد ندارند، درحالیکه دموکراتها ترجیح میدهند با تشکیل ائتلاف، رقبای خود را مهار کنند. مهارتی که ایالات متحده، برخلاف بریتانیا و اسپانیا در قرنهای نوزدهم و بیستم در آن موفق بوده است. حتی چین نیز در نهایت به سمت شراکتهای استراتژیک سوق پیدا میکند، اما باید توجه داشت که شراکت با ائتلاف تفاوت دارد. این تفاوت میتواند در آینده موجب شود که روسیه از چین روی برگرداند. روسیه همواره به اوکراین بهعنوان بخشی از حوزه نفوذ خود نگاه کرده است. علاوه بر موقعیت ژئوپلیتیکی، معادن، زمینهای حاصلخیز و کلیسای ارتدکس اوکراین برای روسیه از اهمیت بالایی برخوردارند. کرملین همواره تلاش کرده نفوذ خود را در اوکراین حفظ کند؛ از جمله با حمایت از رهبرانی مانند یانوکوویچ در مقابل زلنسکی. اما این استراتژی موفقیتآمیز نبود. روسیه که از پیوستن نیروهای جناح راست اوکراین به نیروی نظامی این کشور احساس خطر کرده بود درسال ۲۰۲۱ توسط وزارت خارجه خود پیش نویس دو توافق امنیتی را برای ایالات متحده ارسال کرده بود و ضمن ابراز نگرانی درباره این نیروها چند مطالبه اصلی هم داشت.
-جلوگیری از گسترش ناتو
-مستقر نشدن تسلیحات ضربتی در مرز روسیه
-بازگرداندن زیرساختهای نظامی ناتو به موضع ۱۹۹۷
اوکراین کشوری که بیشترین ضرر را در این جنگ به خود دیده، براساس گزارشها تا نوامبر ۲۰۲۴ این جنگ باعث افت شدید تولید ناخالص ملی و ۴۸۶ میلیارد دلار برآورد خسارت برای بازسازی این کشور شده. کی یف روزانه ۱۴۰ میلیون دلار برای جنگ هزینه میکند و طبق پیش بینیها هزینه دفاعی اوکراین در سال ۲۰۲۵ به ۲۶ درصد از تولید ناخالص داخلی برسد. این کشور از زمان روی کار آمدن جو بایدن ۵۶ میلیارد دلار از واشنگتن کمک نظامی دریافت کرده. مدرسه اقتصادی کی یف (KSE) زیان غیرمستقیم در بخش اقتصادی را تا پایان سال ۲۰۲۵ رقمی حدود ۸۳ میلیارد دلار برآورد میکند. این ارقام و ضررها درصورتی است که در مشخص شده در پیش نویس صلح این کشور معادن خود را نیز باید جهت جبران در اختیار ایالات متحده قرار دهد و زمینهای حاصلخیز خود را در نیز در اختیار روسیه.
راهحل نهایی چیست؟
برای پایان دادن به بحران اوکراین، اروپا چند طرح پیشنهاد داده است:
اما این سناریوها میتوانند اروپا را با بحران امنیتی جدیدی روبهرو کنند. افزایش تنشها در اروپا ممکن است رشد اقتصادی این قاره را تهدید کند و آن را به وضعیت مشابه خاورمیانه دچار سازد. از طرفی با نادیده گرفتن اروپا از سمت ایالات متحده در مذاکرات صلح عملا این طرحها صرفا حالت نمادین دارد. باید دید آیا قرار است ایالات متحده بدون در نظر گرفتن منافع و خواستههای اتحادیه اروپا به مذاکره با روسیه بپردازد یا سیاست واشنگتن توافقی یک طرفه است؟
در نظام بینالملل، معادلات قدرت همواره در حال تغییر هستند. اگرچه آمریکا، روسیه و چین هر یک در تلاشاند تا منافع خود را تأمین کنند، اما سرنوشت این رقابت به تصمیمات آتی بازیگران جهانی و تحولات غیرمنتظره وابسته است. آنچه مسلم است، نظام جهانی همچنان در حال گذار به دورهای جدید است.