امین عربی - از نخستین جرقههای دانش در ذهن انسان، علم همواره در پی پاسخ به نیازهای زندگی بوده است: از ساخت آتش و ابزار گرفته تا پیدایش پزشکی، کشاورزی و صنعت. علم انسان را از غارها به شهرها آورد، امنیت را جایگزین وحشت کرد و طبیعت را در خدمت تمدن درآورد. اما در همان مسیر، علم چهرهی دیگری نیز نشان داد؛ چهرهای که با قدرت و ثروت گره خورده است. هرگاه علم از اخلاق و عدالت جدا شد، به ابزاری در دست سلطهجویان بدل گشت؛ از ساخت سلاحهای کشتار جمعی تا بهرهکشی از منابع طبیعی و انسانی ملتهای ضعیفتر.
در جهان امروز، شکاف میان ملتهای بهرهمند از علم و ملتهای محروم از آن، خود به سرچشمهای از نابرابری، وابستگی و تنش بدل شده است. کشورهایی که نهادهای علمیشان بر پایهی آزادی، عدالت و گفتوگو بنا شدهاند، از علم برای رفاه عمومی، محیط زیست و صلح جهانی بهره میبرند. در مقابل، کشورهایی که علم را در مدار رقابت تسلیحاتی و سلطهجویانه به کار میگیرند، ناخواسته علم را از مسیر انسانیت دور کردهاند.
در چنین جهانی، روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه یادآور یک پرسش بنیادی است:
آیا علم امروز در خدمت صلح است یا در خدمت قدرت؟
پرسشی که پاسخ به آن نه تنها سرنوشت علم، بلکه سرنوشت آیندهی بشر را رقم خواهد زد.
کشورهایی که علم در خدمت صلح و توسعه در آنها نهادینه شده است
الف) کشورهای شمال اروپا (نروژ، سوئد، فنلاند، دانمارک)
این کشورها سرمایهگذاری سنگین در آموزش، پژوهش اجتماعی و محیط زیست انجام دادهاند و اخلاق علمی، برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی را به عنوان اصول بنیادین در ساختار نهادهای علمی و دولتی خود نهادینه کردهاند. نروژ، بهعنوان نمونه، با نقش فعال در میانجیگریهای بینالمللی، نشان داده است که علم میتواند ابزاری مؤثر برای کاهش تنشها و ارتقای صلح جهانی باشد. در این کشورها، علم صرفاً وسیلهای برای پیشرفت اقتصادی نیست، بلکه ابزاری برای افزایش رفاه عمومی، ارتقای کیفیت زندگی و کاهش خشونت اجتماعی است.
ب) آلمان و ژاپن
هر دو کشور پس از تجربهی ویرانیهای جنگ جهانی دوم، مسیر «علم برای بازسازی و صلح» را انتخاب کردند. آلمان با سرمایهگذاری عظیم در فناوریهای پاک، مهندسی انسانمحور و آموزش فنی، نه تنها اقتصاد خود را بازسازی کرد، بلکه از ظرفیت علمی و صنعتی خود برای کمک به توسعه کشورهای در حال رشد بهره گرفت. ژاپن نیز با تمرکز بر آموزش و پژوهش و برنامههای علمی منطقهای، پیوند علم و فرهنگ صلح را در آسیا تقویت کرده است.
ج) سنگاپور و کره جنوبی
این کشورها نمونهای از علم در خدمت توسعهی ملی و اجتماعی هستند، بدون آنکه درگیر رقابتهای نظامی یا جنگهای بینالمللی شوند. آنها با نهادسازی علمی، شفافیت و کارایی اقتصادی، توانستهاند علم را به ابزاری برای رهایی از فقر و دستیابی به شأن بینالمللی بدل کنند و از آن برای رشد انسانی و اجتماعی بهره بگیرند.
کشورهایی که به علم و نخبگان بیتوجه بودند
در نقطه مقابل، برخی کشورها با نادیده گرفتن نخبگان و محدود کردن آزادیهای علمی، نه تنها مانع توسعه شدند، بلکه با فراهم کردن زمینه خروج تولیدکنندگان علم و استعدادهای خلاق، سرمایه انسانی خود را از دست دادند. مهاجرت این نخبگان به کشورهای مقصد باعث شد آن کشورها توانمندتر شوند و فاصله میان فقیر و غنی در جهان افزایش یابد. کشورهایی که علم را صرفاً ابزاری برای حفظ قدرت سیاسی داخلی یا سلطه اقتصادی بر جامعه خود تلقی کردند، در بلندمدت با بحران توسعه مواجه شدند و بخش بزرگی از توان نوآوری و خلاقیت ملی خود را از دست دادند.
این واقعیت تاریخی نشان میدهد که علم بدون نهادهای حمایتی، عدالت اجتماعی و احترام به نخبگان، نه تنها توسعهآفرین نیست، بلکه میتواند شکافهای اجتماعی و اقتصادی را عمیقتر کند.
کشورهایی که علم در خدمت قدرت و سلطه قرار گرفته است
ایالات متحده، چین، روسیه و برخی دیگر از قدرتهای بزرگ، بخش عمدهای از منابع علمی و مالی خود را در حوزههای نظامی، امنیتی و فناوریهای نظارتی متمرکز کردهاند.
بودجههای کلان برای پژوهشهای دفاعی، تسلیحات نوین، هوش مصنوعی نظامی و ابزارهای کنترل جمعیت، نشاندهنده این است که علم، بیش از آنکه در خدمت صلح و توسعه انسانی باشد، در مدار رقابت و سلطه جهانی قرار گرفته است.
اگرچه این کشورها در پیشرفت علمی و فناوری رتبههای بالایی دارند، اما کاربرد علم در جهت رقابت و تسلط، موجب شده که دستاوردهای بشری به جای رفاه و عدالت، ابزاری برای قدرت و نفوذ سیاسی شوند. رشد علمی بدون همراهی با ارزشهای اخلاقی و انسانی، شکاف میان ملتها را افزایش داده و بیاعتمادی، نابرابری و ناامنی جهانی را تشدید کرده است.
نتیجه آنکه وقتی علم به خدمت قدرت و سلطه درمیآید، نه تنها عدالت و صلح متضرر میشوند، بلکه مسیر سعادتمندی بشر نیز مسدود میشود. علم، اگر از اخلاق و انسانیت جدا شود، میتواند تبدیل به ماشهای شود که جامعهی جهانی را از رفاه، امنیت و توسعه پایدار دور میسازد. به عبارتی، پیشرفت علمی در انحصار قدرت، بشریت را از تجربهی زندگی عادلانه و سعادتمند محروم میکند و شکاف میان ثروتمندان و فقرا، میان کشورها و میان نسلها عمیقتر میشود.
علم بدون وجدان مساوی است با توسعه بدون انسان
آلبرت اینشتین به زیبایی گفته است: «علم بدون دین لنگ است، و دین بدون علم کور.» این گزاره کوتاه ما را به هستهی مسئله رهنمون میسازد: علم اگر از اخلاق و ارزش انسانی جدا گردد، تواناییاش در خدمترسانی به کرامت انسان و رفاه جمعی از دست میرود و به ابزاری برای سودجویی و سلطه بدل میشود.
توسعهی پایدار تنها زمانی ممکن است که علم در خدمت کرامت انسان، عدالت اجتماعی و رفاه همگانی قرار گیرد — نه در خدمت تقویت قدرت گروهی یا تسهیل استثمار. علم، همچون آبی زلال، ماهیتاً بیطرف است؛ اما مسیر و کارکرد آن را ارزشها، نهادها و انتخابهای سیاسی تعیین میکنند. صلح و توسعه زمانی پایدار خواهند شد که نهادهای علمی و آموزشی بهگونهای سازماندهی شوند که حقیقتجویی، شفافیت، مسئولیتپذیری و دستیابی به عدالت اجتماعی را محور قرار دهند، نه رقابت بیرحمانه و قدرتطلبی.
امروز هوش مصنوعی سرآغاز فصلی نوین در تمدن بشری است؛ خورشیدی که هم میتواند با نور و گرمایش سرسبزی و شکوفایی بیاورد و هم میتواند آموختههای اخلاقی و زیربنای انسانی را بسوزاند. آنجا که هوش مصنوعی بهترین مشاور پزشکان باشد، سلامت جمعی را ارتقا دهد، بهرهوری کشاورزی را بهنفع امنیت غذایی افزایش دهد و خدمات عمومی را کاراتر و عادلانهتر کند، شاهد رشد، تعالی و بالندگی خواهیم بود. اما هرگاه این فناوریها به ابزارهای جاسوسی، نظارت فراگیر، یا تسلیحاتی تبدیل شوند که ملتها را به زانو درآورند و شکافها را عمیقتر کنند، در واقع آتشی سوزان بر جان تمدن بشری افکندهایم.
بنابراین، انتخاب پیش روی ما آشکار است: یا علم را با وجدان و نهادهای مسئول هماهنگ کنیم تا در خدمت سعادتمندی و عدالت قرار گیرد، یا بپذیریم که علم در خدمت قدرت، خود به عامل گسترش نابرابری، بیثباتی و رنج انسانی بدل خواهد شد. وظیفهی ما — پژوهشگران، سیاستگذاران، شهروندان و صاحبنظران — این است که امروز چارچوبهای اخلاقی، حقوقی و نهادی را بسازیم که از علم محافظت کند و آن را در مسیر توسعهای قرار دهد که شایستهی کرامت همه انسانها باشد.