آفتابنیوز : آفتاب: حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات یکی از روحانیون برجستهای است که از اولین سالهای آغاز مبارزات حضرت امام خمینی(س) با ایشان و یارانشان همراه شده و تاکنون نیز تلاش کرده است، در راه و تفکر حضرت امام(س) بیندیشد و گام بردارد.
تاییدات و اعتمادی نیز که حضرت امام به این طلبه جوان داشته است باعث شد تا وی مسئول و مجری رادیوی صدای روحانیت مبارز در دوران پیش از انقلاب اسلامی شود و پس از انقلاب نیز مسئولیت پرسابقهترین روزنامه ایرانی بر عهده وی قرار گیرد تا به گفته خودش مواضع این روزنامه با انقلاب و نظام هماهنگ باشد.
محمود دعایی در تمام این 30 سال با کوشش و سلامت نفسی ستودنی این روزنامه را هدایت کرده است چنان که علاوه بر حرکت در راستای آرمانهای حضرت امام خمینی(س) توانسته وجه و جایگاه فرهنگی و مطبوعاتی این روزنامه را نیز ارتقا ببخشد.
محمود دعایی خاطرات و دانستههای بسیاری از ارتباط حضرت امام خمینی(س) با رسانهها دارد که هرچند در خاطرات او به تفصیل منتشر شده است اما جا دارد که بارها تکرار شود.
حجتالاسلام والمسلمین دعایی در گفتو گو با پایگاه اطلاعرسانی خبری جماران که به مناسبت روز خبرنگار صورت گرفته به توضیح ارتباط حضرت امام(س) با رسانههای مختلف در پیش و پس از انقلاب اسلامی پرداخته است.
در ابتدا بهتر است توضیحی در رابطه با ارتباط و شناخت حضرت امام(س) در پیش از وقوع انقلاب اسلامی با مطبوعات و نشریات بفرمایید؟ امام از معدود مراجعی بودند که با مطبوعات سروکار داشتند. روزنامه و یا مجلههای مطبوعاتی را تهیه میکردند و میخواندند چون بعضی همگنانشان یعنی مراجع وقت شاید در شأن خودشان نمیدیدند که روزنامه بخوانند و یا روزنامهای تهیه کنند. جسته گریخته اخباری را علاقهمندانشان انتخاب میکردند و برایشان میگفتند. ولی امام شخصاً خودشان روزنامه مطالعه میکردند و نوعی آشنایی و اشراف بر مسایل مطبوعاتی داشتند و به دلیل همین گاهی آنچه را به نظرشان میرسید که صحیح نیست نقد و اعتراض میکردند.
در جریانات انقلاب یاران و علاقهمندان ایشان تشخیص میدادند که از طریق وسایل ارتباطات جمعی عمدتاً روزنامههای محلی افکار و عقاید ایشان را انعکاس بدهند. طبیعتا از طریق نشریات رسمی روز امکانش نبود و آنها بر نمیتابیدند و سانسور میکردند ولی نشریات دیگری بود که در حدی آمادگی داشتند منتها نفوذی نداشتند و عمدتاً نشریات زیرزمینی و مخفی بود که اندیشههای امام و یارانشان و مسایل مبارزاتی را انعکاس میدادند. عمده تریبون نشریات که در سطح رسمی منتشر میشدند نشریات دانشجویی و حوزه که مکتب تشیع، مکتب اسلام و روزنامه در راه حق که مرحوم عدنانی صاحب امتیازش بود که البته نفوذ چندانی نداشت. البته هیچ یک از اینها مسایل مبارزاتی انقلاب را انعکاس نمیداد منتها مباحث تئوریک و مبانی را عرضه میکردند که میتوانست زیربنای برخی از فعالیتهای مبارزاتی باشد و یکسری آگاهی به جامعه اسلامی بدهد و بر اثر آن آگاهیها مسئولیتپذیری و آمادگی برای حضور در فعالیتهای انقلابی پدید آید. اما نشریات مربوط به امر مبارزه نشریات زیرزمینی بود که در سطح دانشگاه نشریه پیام دانشجو و در سطح حوزه بعثت و بعداً انتقام. اینها نشریات ماهنامه و یا گاهنامه بودند که افکار و اندیشهها و سخنرانیهای امام را منتشر میکردند. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران پیام دانشجو را منتشر میکرد که بعداً همانها کادرهای سازمان مجاهدین اولیه را شکل دادند و در تشکلهای نهضت آزادی و جبهه ملی فعالیت میکردند.
درحوزه علمیه قم پایهگذاران نشریه بعثت آقای هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر و مرحوم ربانی شیرازی و آقای سید هادی خسروشاهی و آقای مصباح یزدی و مرحوم علی آقای حجتی کرمانی بود. آقای منتظری هم ارتباط داشتند و در مشهد نیز مقام معظم رهبری مرتبط بودند. چند نفر هم طلبه جوان بودیم که همکاری داشتیم؛ من و آقای کاظمی هرسینی و آقای شریفی داماد ایشان و دوستانی بودیم که نشریه را تدارک میدیدیم و منتشر میکردیم. عمده کسانی که فعالیت سطح بالا جدی داشتند و در واقع با قواعد رایج فعلی مقایسه کنیم جنبه سردبیری و مدیر مسئولیاش با مرحوم باهنر و آقای رفسنجانی و مرحوم ربانی شیرازی بود. این نشریه ادامه داشت ولی به دلایلی ادامه کار ندارد. علتش هم این بود که در زمان عدهای از علاقهمندان آقای شریعتمداری در نشریه نفوذ داشتند و علاقهمند بودند که فعالیتهای رفرمیستی مرحوم شریعتمداری را در نشریه تبلیغ و حمایت کنند و انتقاداتی که مبارزین گاهاً به این قبیل فعالیتها داشتند نادیده بگیرند که بعداً به همین دلیل دوستان انقلابی مصلحت دیدند که این نشریه موقتاً نیمهتعطیل شود و در کنارش نشریه انقلابی دیگری به نام انتقام را که هیاتهای موتلفه پایهگذاری کردند و مباحث فکریاش عمدتاً با آقایان هاشمی و باهنر و مصباح یزدی بود. در واقع گروه انقلابی نشریه منشعب شدند و نشریه انتقام را منتشر کردند که کاملا با خط مشی تند مبارزاتی و انقلابی آن دوران سازگاری داشت. اینها نمونههایی از فعالیتهای مطبوعاتی آن دوره بود که ناشر افکار انقلابی امام و یارانشان بودند که روشنگری میکردند ولی به دلیل خفقان و اختناقی که پیش آمد این نشریات هم روبه افول گذاشتند.
آیا در روند مبارزات از سایر رسانهها نیز برای تبلیغ دیدگاه های مبارزاتی حضرت امام(س) استفاده میشد؟ بله، بعداً فعالیتهای تبلیغاتی وارد فاز جدیدی شد که بهرهگیری از امواج رادیویی در خارج از کشور بود. به خاطر رابطه به شدت تیره ایران و عراق امکان بهرهمندی از موج رادیویی فراهم شد و دوستان مصلحت دیدند که از امکانات تبلیغاتی موجود در عراق بهرهبگیرند. مدتی از بخش فارسی رادیو بغداد استفاده میشد که موقت بود و بعدا موج مستقل مبارزاتی صدای روحانیت مبارز را گرفتند. صدای مهینپرستان و سروش هم بود که گروههای مختلف فعالیتهای تبلیغاتیشان را از آنجا شروع کردند. آنچه مربوط به روحانیت بود صدای روحانیت مبارز بود. برخورد امام با این پدیده تبلیغاتی نشان دهنده منش و آرمان ایشان بود. فعالیتهای تبلیغاتی رادیو بدون اجازه و اطلاع امام شروع شد و امام اطلاع نداشتند. مرحوم حاج آقا مصطفی سازماندهنده این امر بود و به پیشنهاد ایشان کار شروع شد و ایشان مصلحت نمیدید امام در بدو امر اطلاع داشته باشند منطقشان هم درست بود. چون بهرهگیری از امکانات بیگانه هر چند که مصلحت اقتضاد میکند یک ریسک است و میتواند امر مستحجن باشد اما به هرحال وابسته به بیگانه است و ما نمیخواهیم که امام آلوده این چنینی امر بشوند و عدم اطلاع ایشان از این امر باعث مصون ماندن امام از اتهامات بعدی خواهد شد. بعداً که امام مطلع شدند حساس شدند که چی هست و کجا هست از فرزندشان پرسیدند و حاج آقا مصطفی اطلاع دادند که ما پیشنهاد دادیم و فلانی بهره گیرنده از موج رادیویی و مجری است. امام بنده را خواست و توضیحاتی خواستند، چند ماه اولیه برنامهها که اجرا میشد مکتوب بود و در دفترچهای نزد امام بردم. امام وقتی دفتر را مشاهده و مطالعه کردند ضمن تحسین این امر تذکراتی دادند که بیانگر شخصیت و منش و تلقی امام از امر تبلیغات بود. یکی اینکه تاکید کردند خلاف و دروغ گفته نشود و واقعیت گفته شود. دوم اینکه فحاشی، ناسزاگویی نباشد همان افشای واقعیت امر با استناد واقعی روشنگر است و نیازی به فحاشی نیست. فعالیتها ادامه داشت و در مسیر 7 سال برنامه؛ بهرهگیری از موج رادیویی نوسانهای زیادی داشت. در آن برنامهها تحت تاثیر فعالیتهای انقلابی مسلحانه ایران گاهی تندوری میشد که با خط مشی امام منافات داشت. امام امر مبارزه مسلحانه را تایید نمیکرد ولی مواقعی این برنامه حامی بود و ترویج میکرد. البته ایشان از اینکه این برنامه ادامه داشته باشد نهی نکردند و طبیعی است که با همه مواردش موافق نبودند. یعنی با منش و برداشت مبارزاتی ایشان تطابق نداشت و نمیشد این مسایل را نادیده گرفت. به هرحال یکسری فعالیتهای مسلحانه در کشور صورت میگرفت و از امور مبارزاتی بود و ضرورتاً باید با یک شیوه متفاوت با آن برخورد میشد. به هرحال این واقعیتی بود که وجود داشت ولی در نهایت امام این رادیو را به عنوان یک پدیده مثبت و مفید ارزیابی کردند چون بعد از انقلاب از گوینده و مجری آن برنامه در موقعیتی که خواستند یاد کنند به عنوان خدمات قبل از انقلاب یاد کردند و مورد تشویق قرار گرفتند که خدمات آن شخص چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب فراموش ناشدنی است. این تعبیر، تعبیر زیبای مویدی است. خاطرم هست یک بار در نجف شخصاً به ایشان مراجعه کردم چون اطلاع نداشتم که ایشان روزنامههای یومیه عراق را مطالعه میکردند یا نه. سوال کردم فرمودند میخوانم. روزنامه های آن ایام عراق دو روزنامه رسمی جمهوری و الثوره بود که الثوره ارگان حزب حاکم و روزنامه جمهوری روزنامه دولتی عراق بود. چون نظام سلطنتی به نظام جمهوری تبدیل شده بود روزنامه جمهوری روزنامه رسمیشان بود و روزنامه الثوره یعنی انقلاب مربوط به حزب حاکم بود که اهداف و آرمانهای آنها را منعکس میکرد. به هرحال با احاطه به این دو روزنامه خط مشیهایشان مشخص میشد. روزنامههای ایران را خودم از مراکز امنیتی و رسمی عراق تهیه میکردم. این مراکز روزنامههای مختلف ایران را برای مطالعه تهیه میکردند و بنده مراجعه میکردم و آنها را میگرفتم. روزنامههای کیهان، اطلاعات، رستاخیر و آیندگان روزنامههایی بود که بیشترین حضور را داشت و عراقیها از نمایندگیهای آنها در کویت میخریدند و میآوردند برای مراکزشان برای مطالعه و ما خدمت امام میآوردیم.
پس از وقوع انقلاب اسلامی ارتباط حضرت امام(س) با مطبوعات چگونه شکل گرفت؟
اولین برخورد امام بعد از انقلاب با این عرصه بعد از اعتصاب مطبوعات بود. مطبوعات شروع فعالیت جدیدشان را بعد از اعتصاب از امام اجازه گرفتند و با امام مصاحبهای داشتند که امام رهنمودهایی داده بودند که راهگشا بود و عمده تاکیدی که داشتند تکیه بر خواست مردم و انعکاس نقطه نظرات مردم بود. البته بعد از پیروزی انقلاب به دلیل جو آزاد در کشور تلاطماتی وجود داشت. جو رها شدهای که همه از بند رسته بودند و هر گروه فعالیتهای ویژه مطبوعاتی خودش را داشت. هر حزب و تشکیلات مخفی علنی شده بود و ارگان خودش را منتشر میکرد. از روزنامههای رسمی که در خدمت انقلاب بودند اطلاعات و کیهان بودند که مصادره شده بود و نظام آنها را سر پرستی میکرد در اینها هم عناصر وابسته به احزاب و گروهکها و حتی کادرهای قبل از انقلاب با خط مشیهای عجیب و غریب فعال بودند. حضرت امام(س) تشخیص دادند که باید مطبوعات تحت اداره و نظارت نظام وانقلاب درآید لذا برای اینها نمایندگانی را انتخاب کردند. نماینده روزنامه کیهان دکتر یزدی بودند و نماینده روزنامه اطلاعات بنده بودم؛ امام برای هر دوی ما در حکمی که به عنوان سرپرستان این دو روزنامه صادر کردند رهنمودهایی برای در خدمت مردم و مستضعین بودن دادند. عباراتی با این مضمون که این موسسات که از اموال مستضعفین است باید در خدمت مستضعفین و مردم محروم باشد و به نفع اسلام و مسلمین و در راستای اهداف انقلاب برنامهریزی شود. امام تاکید داشتند که من کسی نیستم که بخواهند مرا فریب دهند. تعبیر زیبایی داشتند که من لنین نیستم که بخواهند روزنامه مخصوص مرا چاپ کنند و آنچه را که در جامعه انعکاس پیدا میکند متفاوت باشد.
دیدگاه حضرت امام در رابطه با مطبوعات و سایر رسانهها که واسطه میان مسئولان و مردم هستند چه بود؟ آنچه را که من به عنوان برداشت شخصی خودم از نقطه نظرات امام و منویات ایشان در مورد امور مطبوعاتی میتوانم شاهد بیاورم مشاهدات خودم است که در محضر ایشان بودم. در تمام دوران تقریبا 9 ساله ای که من مسئولیت روزنامه را (از سال 59 تا 68 ) در حیات ایشان داشتم هیچگاه امام از مسألهای که مربوط به خودشان باشد که انعکاساش کمرنگ شده باشد یا پررنگ شده باشد توصیهای نکردند. اصراری روی مسایل شخصی خودشان نداشتند بلکه برعکس یک دفعه ایشان مدیران مسئول مطبوعات روز را خواستند و تاکید کردند که شما اصرار نداشته باشید که هر روز از من تیتر و عکس در صفحه اول باشد ومسایل مربوط به من را عمده کنید و انعکاس وسیع بدهید. از این امر که مطلب یا عکس ایشان را در صفحه اول کار کنیم منع کردند. تاکید کردند که شما بهجای عکس من و خبر از من، بروید سراغ کسانی که برای مردم زحمت میکشند و به کشور خدمت میکنند؛ گمنامانی هستند که در جامعه و در خدمت مردم و انقلاب هستند که کسی از آنها شناخت ندارد. حتی دو سه مورد هم نام بردند. مثلاً کشاورزی که شبو روز زحمت میکشد و اوست که نیاز جامعه را برطرف میکند و کارگری که کاری میکند و ثمره کارش رفاه مردم است یا رفتگری که نیمه شب زحمت میکشد و شهر را نظافت میکند و از پلشتیها پاک میکند این انسان شایسته عرضه است سراغ اینها بروید یا کسی که ابتکاری دارد یا نوآوری کرده ارزش افزوده ای ایجاد کرده سراغ اینها بروید.
فراتراز امر مطبوعات، تاکید کردند در جاهای عمومی که عکسی از ایشان زده میشود اینها ضرروت ندارد که به این شکل باشد و تاکیداتی از این قبیل. در یک مورد خاطرم هست که ما برداشت گزینشی از سخنان ایشان داشتیم. دورانی بود که اختلاف شدیدی بین تشکیلات حزب جمهوری اسلامی و مجلس با ریاست جمهوری وقت (آقای بنیصدر) بود. امام بنا داشت که مافوق همه اینها نظر بدهد و اینطور نباشد که تلقی جامعه این شود که ایشان طرفدار حزب جمهوری یا مجلس است و یا رئیسجمهور. یک نوع بیطرفی را در نظراتشان اعمال میکردند و اصرار داشتند که هیچکدام از تشکلها و گروهها آن ایام از وجود ایشان سوء استفاده نکنند. یکی از سخنرانی های ایشان را ما در تیترها و سوتیترهایی که انتخاب کرده بودیم به نوعی جهتدار بود. ما طوری انتخاب کرده بودیم که آن نقطهنظرهایی مورد تایید خودمان بیشتر پر رنگ شود.
امام برآشفتند و به ما پیغام دادند که آنچه را که شما از من در صفحه اول آوردهاید نظر من نیست و خلاف است و به ما عتاب کرد. طبیعتاً ما برای ارایه توضیح و دریافت رهنمود جدید خدمت ایشان رسیدیم. من و سردبیر وقت آقای سعید اسماعیلی -که از همکاران در روزنامه جمهوری اسلامی بود و به تاکید شهید بهشتی و مهندس موسوی برای اداره روزنامه در اختیار ما قرار گرفتند- که بعداً وقتی مهندس موسوی نخستوزیر شد ایشان دبیر جلسات هیأت دولت شد- به اتفاق رفتیم و امام نصحیت کردند که آن بیطرفی را که لحاظ دارم به آن توجه داشته باشید و آن طور نباشد که برداشت از مطالب من جهت خاص دهید.
ماجرای دیگری هست که برای ما بسیار آموزنده و تکان دهنده است. برخوردی بود که به دلیل ابهامی که برای ایشان پیش آمده بود با روزنامه اطلاعات کردند و روزنامه را متوقف کردند. داستانش را من در گوشهای از خاطراتم ذکر کردهام خود این حساسیتی است که امام داشتند و تاکید داشتند که من کسی نیستم که بخواهند مرا فریب دهند. تعبیر زیبایی داشتند که من لنین نیستم که بخواهند روزنامه مخصوص مرا چاپ کنند و آنچه را که در جامعه انعکاس پیدا میکند متفاوت باشد. البته بعد از اینکه توضیحات خدمت ایشان داده شد به دلیل آسیبی که شخصیت و موقعیت روزنامه پیدا کرده بود جبران کردند و سعی کردند استمالت کنند و با بزرگواری از فعالیت دوستان هم تقدیر کردند و آن نقیصه را هم جبران کردند. به هرحال برخوردشان برخوردی سرنوشتساز بود که امام را نمیشود فریب داد و مطلبی را که در جامعه انعکاس پیدا میکرد از ایشان کتمان کرد. از واقعیات دیگری که امام داشتند این بود که امام اصرار داشتند تمامی رادیوهای بیگانه را تا آنجایی که در امکانشان بود گوش دهند و اصرار داشتند بولتنهای محرمانه را که در اختیارشان قرار بگیرد. این طور نباشد که به خاطر ملاحظات و رعایت حال و روحیات ایشان چیزی از ایشان پنهان بماند و کانالهای متعددی را انتخاب کرده بودند که افراد اخبار ویژه را در اختیار ایشان قرار دهند. یک کانالهای رسمی بود که از ناحیه نهادهای اطلاعاتی امنیتی در اختیار ایشان قرار میگرفت و یک سری کانالهای مردمی هم داشتند فراتر از این اخبار ویژه و گزارشات ویژه محرمانه تاکید داشتند آنچه که در متن جامعه میگذرد و مردم بین خودشان به عنوان عکسالعمل با خودشان در میان میگذارند اطلاع داشته باشند و آنها طنزها و جوکهایی بود که مردم بین خودشان داشتند. امام اصرار داشتند که به اینها آگاهی داشته باشند و کسانی را انتخاب کرده بودند که اهل ذوق و حضور در این مجامع طنزگویی و جوکگویی بودند و یا میتوانستند ارتباط داشته باشند با کسانی که میتوانند در این کانالها حضور داشته باشند. تلقی امام این بود که ریشه و بستر این طنزها و جوکها آزردگیهای مردم است که به صورت متلک و طنز و شوخی خود را نشان میدهد. از کسانی که در این زمینه ماموریت داشت و با دقت سعی میکرد تمام این نمونهها را به عرض امام برساند آقای صادق طباطبایی برادر عروسشان بود که از شخصیتهای برجسته و ادیب و آگاهی هست که به خیلی از ظرایف آگاهی دارد. ایشان ماموریت داشتند و کسانی را نیز انتخاب کرده بودند که در جامعه میگشتند و میشنیدند و برای امام باز نویسی میکردند.
یک بار عروسشان وارد اتاق میشوند و میبینند که ایشان رادیویی در دستشان است گوش میکنند و این رادیو در حال ناسزا گفتن است و ناسزاهای خشن و بسیار زننده و زشت خطاب به خود امام میگوید. ایشان (عروس) تعجب میکنند و میگویند چرا اینها را گوش میکنید و این حرفها که در شان شما نیست. ایشان میگویند من باید اینها را گوش کنم که آنچه را که دیگران شبو روز به عنوان مجیز و تعریف مورد پسند من برای من میگویند باورم نشود و نفسم تعدیل شود و همه را باور نکنم. یک نفس مهذب و وارسته میتواند خود را در این حد قرار دهد که همیشه مجیز و تحسین و تعریف را نشنود بلکه سخن و فریاد مخالف را هم بشنود. انتقاد صریحو رک بیپرده مخالفش را هم گوش کند. این است که میتواند خودش را بسازد در خدمت واقعی به جامعه و آرمانش باشد. این ویژگیهای امام بود که تا آخر عمرشان به آنها وفادار بودند و برای کسانی که با ایشان مرتبط بودند و آشنا بودند درس و سرمشق بود و میتوانست راهگشا باشد.
تکلیفی بود که امام میفرمود شما مردم را در آگاهی کامل قرار دهید، خدمتتان را به مردم ارائه دهید و کاری را که انجام میدهید در حدی باید باشد که بتوانید به مردم گزارش دهید، مثلا در جریان مکفارلین که میخواست به ایران بیاید و آقای رفسنجانی در آن موقع مسئول مستقیم برخورد با آن جریان بودند امام تاکید کرده بودند که شما تا جایی پیش بروید که بتوانید به مردم توضیح دهید و راستاش را به مردم بگویید. البته از نظر تاکتیکی در مسایل مبارزاتی من یادم هست در مواردی امام در رازداری و کتمان مسایلی که ممکن بود دشمن از آن استفاده کند تاکیداتی داشتند مثلا تاکید میکردند که دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن واجب نیست. لازم نیست که همه راستها را همهجا یا هر وقت بگویید اما آنچه را در دوران تصدیگری حکومت ایشان بعد از پیروزی و به عنوان یک حاکم برخودشان وظیفه میدانستند این بود که حقایق و واقعیات از مردم کتمان نشود و به مردم دروغ گفته نشود. مردمی میتوانند همیشه در صحنه و حامی و پشتوانه باشند که اعتماد و اعتقاد به رهبران شان داشته باشند و رهبری که با مردم اش صادق نباشد نمیتواند معتمد مردم اش باشد اینها واقعیاتی بودند که امام تکیه داشتند و به همین دلیل هم مردم همان بدرقهای را با امام کردند که در استقبال اش بلکه پرشورتر و هیجان انگیز تر.