آفتابنیوز : آفتاب: حجت الاسلام و المسلمین ادیب، در دهمین اردوی تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشجوبان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران با
بیان اینکه حضور هاله قداست به دور دین سریعا به دین اصالت داده و دین را موضوع می نمایاند، ادامه داد: به طوری که آدمی به جای خدا پرستی به دین پرستی مشغول می شود و دینی که برای رساندن آدمی به آن منتهی قدسی بود خود منتهی می شود.
به گزارش آفتاب به نقل از وب سایت انجمن اسلامی دانشگاه تهران، ادیب با طرح پرسش هایی بحث خود را آغاز کرد.
ایشان در ابتدا عنوان داشت: چرا باید از کرامت انسان سخن گفت؟ کارکرد صحبت از کرامت انسان چیست؟ با توجه به تاثیر این بحث در اندیشه، عمل و نگاه دینی ما به اهمیت این بحث پی خواهیم برد.
ادیب در ادامه گفت: در اصل کرامت انسانی اختلافی نیست. اختلاف در ذاتی و اولیه بودن یا عارضی و ثانویه بودن این کرامت برای انسان است. در کرامت ثانوی یا کرامت انسان مومن، هیچ کس شک ندارد. اختلاف بر سر کرامت ذاتی انسان است که انسان چه صالح یا طالح چه مومن چه کافر چه خائن و چه خدمتگزار، کریم است. با پذیرش این که دین وسیله تعالی انسان است با مطالعه آثار بزرگانی چون امام موسی صدر، شهید بهشتی، آیت الله طالقانی، امام خمینی (ره)، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر شریعتی، آیت الله منتظری و شهید مطهری که با اندیشه دینی در آثار دینی پژوهش نموده اند، متوجه دیدگاه انسان محور در آثار آنان می شویم. این انسان محوری با کرامت انسان رابطه نزدیکی داشته و با اومانیسم در فرهنگ غربی متفاوت است. در تفکر مسیحی با ارتکاب نخستین گناه توسط آدم، او به زمین تبعید شد و ذات او تیره و تباه گشت که این شومی و پلیدی به انسان به عنوان فرزند آدم به ارث می رسد. لذا آدمیان ذاتا پاک، حق طلب و معصوم نیستند. این مشکل با نزول پسر خدا (عیسی مسیح) به وسیله خود خداوند علاج می گردد. پسر یگانه خداوند که زاده و مخلوق نبوده و در الوهیت خداوند شریک است با نزول در میان آدمیان رنج کشیدن و در نهایت به صلیب کشیده شدن، کفاره گناه نخستین را پس می دهد. از این پس انسان هایی که به مسیح ایمان بیاورند می توانند نجات یابند.
وی افزود: این انسان ها نیز در اندیشه اکثر متفکرین مسیحی به مقام کرامت پیش از نخستین گناه نیز باز نمی گردد. هرگز عادل نمی شوند بلکه عادل شمرده می شوند. تنها انسان معصوم، مسیح است و هیچ کس نمی تواند به این حریم پای گزارد. در حالی که در در دیگر ادیان الهی پیغام خداوند از طریق پیامبران برای انسان ها بازگو می گردد. این پیام از آنجا که از طرف یک منبع قدسی است و نیز انسان را به سوی یک هدف قدسی سوق می دهد و نیز به دلیل لحن و ادبیات مقدس آن و نیز برای ایجاد انگیزه در انسان، می خواهد انسان از این مبدا قدسی به آن منتهای قدسی برسد. همچنین هاله ای از قداست بر گرد این پیام که دین باشد همیشه وجود دارد. این قداست ذاتی نیست، بلکه عرضی است. قداست دین به خاطر قداست مبدا آن است. به دلیل قداست هدفی است که دنبال می نماید. به تعبیر دیگر دین اصالت ندارد. طریقت دارد.
ایشان با اشاره به این که دین وسیله ای است که ما را به خدا برساند و سعادت و نجات بخشد، گفت: حضور هاله قداست به دور دین سریعا به دین اصالت داده و دین را موضوع می نمایاند؛ به طوریکه آدمی به جای خدا پرستی به دین پرستی مشغول می شود و دینی که برای رساندن آدمی به آن منتهی قدسی بود خود منتهی می شود. از دیگر نتایج این موضوع به حاشیه رانده شدن انسان است. در ابتدا دین وسیله نجات و سعادت انسان است، حال انسان وسیله پیاده شدن دین می گردد. این جابه جایی میان اصل و فرع در ابعاد گسترده در فهم دین، تفسیر دین، قانونگذاری بر اساس دین، پیاده و اجرا کردن دین تاثیر می گذارد. در طی قرون وسطی در اروپا شاهد وقایعی هستیم که در آن ها انسان ها ابزاری برای تحقق یک سری آمار و اندیشه هایی که دینی تلقی می شوند، می گردند. در این نقطه و در طی رنسانس با ایجاد تحول در تفکر مسیحیان، بعضی افراد که آغازگران آنان نیز خود کشیش بودند و تفکر دینی داشتند، با خواستگاه دینی به امانیسم روی می آورند و آن را مطرح می کنند. اومانیسم در ابتدا به معنای دین برای انسان مطرح می شود و بعد به این نقطه می رسد که انسان معیار همه چیز است؛ نه به این معنی که همه چیز باید برای نتیجه گیری انسان شکل بگیرد، بلکه به معنای خواست انسان است و این خواست نه فقط به معنای خواست چکش کاری شده و عقلانی، بلکه حتی خواست های عاطفی و احساسی انسان معیار همه چیز است. در نهایت انسان جای خدا را گرفته و مقصد می شود.
حجت الاسلام و المسلمین ادیب در ادامه گفت: در اندیشه متفکرین مسلمان به معنای اولیه انسان محوری بر می خوریم. اسلام انسان را مقصد هستی نمی داند، مسافر هستی می داند. اما دین، اجتماع، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و همه این ها ابزارهای در خدمت این مسافر و سفر باید باشند. نه اینکه این مسافر بر اساس نیازها و اقتضائات این ابزارها حرکت کند. این ابزارها باید در خدمت حرکت این مسافر از مبدا به سمت مقصد که همان مبدا است، باشد. منظور از انسان محوری در اندیشه اسلامی این است.
حجت الاسلام و المسلمین ادیب تاکید کرد که مراد از انسان گرایی مورد بحث ما به معنای رایج اومانیسم در گفتگوی امروز نیست.
ایشان با مقایسه بین دو دین مسیحیت و اسلام اظهار داشتند که در دین اسلام، انسان به زمین تبعید نمی شود و پس از توبه، توبه آن قبول می شود.
ادیب سخنان خود را با بحث میان دیدگاه درون دینی وبرون دینی ادامه داد و به برهان هایی در این رابطه پرداخت. از جمله: فاصله گرفتن عالم و نظریه پردازان از متون دینی که به نظر ما، متن های مقدسی هستند و در آن ها حقایقی نهفته است و بی توجهی عده ای از روشنفکران معاصر به بهره گیری از این متون دینی مقدس.
وی با رد جزم گرایی و نگاه مطلق به متون دینی به لزوم بررسی اندیشه ها و تجارب بشری با توجه به واقعیات و نیازهای زندگی در دنیای امروز اشاره کرد و بحث خود را پیرامون کرامت، در سه آیه از قرآن کریم ادامه داد.
وی با اشاره به نظرات مفسرین ذیل این آیه تصریح کرد این آیه بیانی استعاره ای از امانتی که خدا بر انسان قرار می دهد است و نیاز به تفسیر و تأویل دارد و تفسیرها حول این آیه، به دو دیدگاه اشاره می کنند.
انسان خلیفه خدا به معنی انسان جانشین خدا بر روی زمین، یعنی این انسان دارای صفاتی از صفات خدایی است و نمایشگر اسما و صفات پروردگار است. دیدگاه دیگر خلافت را از دید خلافت جانشین خلافت خدا نمی نگرد و خلافت را در راستای خلق موجودی جدید برای خلافت می داند، همانطور که قبل از او مخلوقات دیگری بودند.
ادیب با براهینی حول تفسیر اول، به سخن ملائکه مبنی بر اعتراض به انسان اشاره کرد و فسادی که انسان در زمین ایجاد خواهد کرد و در نهایت اینکه خدا می فرماید: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
استاد دانشگاه مفید قم با این رویکرد به بررسی معنای خلیفه خدا در آیه پرداخت: همین سخن ملائکه و اشاره به طغیان انسان به خاطر برخی ویژگی های خدایی در انسان است. چه این خلیفه طبق نظر برخی، انسان های خاص باشند یا طبق نظر گروه دیگر از جمله علامه طباطبایی و رشیدرضا که همه انسان ها را شایسته خلافت می دانند.
ادیب تصریح کرد: البته اگر منظور ولایت عقلی و خلافت کبرای الهی در زمین باشد، این خلافت، خاص اولیای خدا و پیامبران می باشد. اما حداقلی از همه این صفات در انسان ها یافت می شود.
وی با اشاره به سخنی از حضرت امیر (ع) به تبیین این خلافت و کشیدن بار امانت توسط انسان پرداخت: "خداوند همه امور را جمع کرد و از شور و شیرین عالم همه را انتخاب و در نهایت با دمیدن روح خود در آن، انسان را خلق کرد. انسانی که می تواند تفکر کند و اراده کند و با ابزارها و اندام هایی که در خدمت می گیرد در دنیا تصرف کند.
این محقق حوزوی، معنای ظلوم و جهول بودن انسان را در آیه، تحت دو نظر برررسی کرد: اول امانت داری، که این امانت همان تکلیف و عبادات می باشند. همانطور که بیضاوی در انوارالتنزیل جهول و ظلوم شدن انسان را در دوری جستن انسان از این تکالیف می بیند و رفتن انسان به سوی شهوت ها. دوم امانت به معنای خلافت و بار نمایندگی خداوند بر روی زمین، همانطور که حافظ اشاره می کند: آسمان بار امانت نتوانست کشید/قرعه کار به نام من دیوانه زدند. این دیدگاه، که نظر علمایی چون آیت الله طباطبایی می باشد، بار امانت را خلافت خدا می داند و انسان دارای این خلافت را انسان تجلی گر صفات الهی.
وی علت این ظلم و جهل را نیز در منشا همان اعطای امانت دانست و ادامه داد: همین خلیفه بودن و صفات الهی منشا ظلوم و جهول بودن است. زیرا انسان دارای تفکر و اراده است و این تفکر و اراده به او قدرت و امکان سرکشی می دهد و تنها ذهن پرسشگر دارای علم می تواند بین علم و نبود آن (جهل) تفاوت قائل شود. این آدم، پرسشگر و فکور و برنامه ریز می شود و دارای قدرت اراده، یعنی می تواند تصمیم بگیرد و حتی به خدا نقد بگیرد، چون قدرت مطلقه خداوند در او رشد یافته است.