آفتابنیوز : آفتاب: با دست بر سرش کوبید. ایرانیها هر کدام، هر گوشه از سالن بودند بهسان قهرمان با دست بر سر میکوبیدند. باورش سخت بود؛ «سوریان باخت.»
و در بهت ایرانی ها 20 تماشاگر ژاپنی سالن را روی سر گرفته بودند. قهرمان 5 دوره بازی های جهانی در بازی های نه چندان معتبر المپیک آسیایی در رشته کشتی ، مدال طلا را از دست داد.
محمد بنا اصلا باور نداشت این اتفاق بیفتد: «فکر میکردم فقط یک مدال طلا امروز میگیریم و آن هم مدال حمید است.»
او این جمله را مدام تکرار میکرد وقبل از بازی قینال هم به خبرنگاران گفت: «انتظاری غیر از این از قهرمانی مثل حمید سوریان باید داشت؟ او فقط باید طلا بگیرد.»
حمید از همان صبح استرس داشت. درست قبل از بازی با حریف کرهای. مسابقه اولی که نامش را گذاشته بودند فینال زودرس. این بازی را راحت برد اما نوبت به بازی با حریف ژاپنی که رسید، قهرمان خالی شده بود. روحیه نداشت. مربی این قدر به او اعتماد داشت که خودش برای هدایت کشتیگیر جوانتر رفته بود و دستیارش حمید را همراهی میکرد اما انگار این بار قهرمان با همیشه فرق داشت. رقیب در خاک بود و حمید را یارای تاباندن نبود. او باخت؛ «وای ی ی ی ی ی» این نه فقط فریاد قهرمان 5 دوره بازیهای جهانی که فریاد همه ایرانیان حاضر در سالن بود.
سوریان باخت و با شکستش شوکی بزرگ به ورزش کشور وارد کرد. شوکی بزرگتر از باختش در المپیک پکن؛ «سه بار دستت رو باز کردی و وقت از دست رفت.» محمد بنا این را به شاگردش فریاد میکرد و از پیش خبرنگاران گذشت.
حمید تا ظهر مسابقهای نداشت. تا زمان نبرد با حریف قزاق. او در طول مسیر از تشک بازی تا سالن گرم کردن را در جمع خبرنگاران طی کرد. ساکت و تنها خیره به زمین. رفت و گوشهای از سالن ساعتها خوابید. در دل شلوغی تمرین رقص چینیها برای مراسم فینال. حمید خوابش میآمد و بعد از وزن کم کردنی زیاد، سه روز هم بود که نمیخوابید.
خبرنگاران خارجی تنها میخواستند بدانند چرا سوریان باخته. چرا او توان امتیاز گرفتن در خاک را نداشته و برایشان دشوار بود که چطور قهرمان سابق دنیا این قدر ناگهانی بازیاش را میبازد و حمید فارق از همه این پرسشها تنها سعی میکرد بخوابد که شاید بتواند مدال برنز را از آن خود کند.
کارشناسان اما در این حین از دلایل این باخت بزرگ می گفتند. یکی وزن زیادی را که کم کرده بود بهانه میدانست، دیگری دلیلش این بود که او انگیزه لازم را نداشته. یکی از بیخوابی میگفت و همه متفقالقول از این میگفتند که این ورزشکار نباید اعزام میشد.
همه در شرایطی اینچنین میگفتند که در شمارش مدالهای کاروان، طلای او را پیشاپیش لحاظ کرده بودند. با باخت بهانهها هم سر رسیدند، محمد علی صنعتکاران، نایب رئیس فدراسیون قبل از همه گفت: «ما تحت فشار بودیم که حتما سوریان را برای گوانگژو بیاوریم.» ادعایی که البته محمد بنا تکذیبش کرد.
سوریان با باخت صبح دیگر هیچ در بدن نداشت. او بازی بر سر مدال برنز را هم باخت و پنجم شد. پنجم شد تا حریف قزاق از خوشحالی بال در آورد. سوریان اما نای راه رفتن هم نداشت. همان طور که بنا از شدت خشم توان سخن گفتن. او دوباره با خبرنگاران بدرقه شد. قهرمان شکسته، تمام خشمش را سر چسب هایی خالی کرد که به دست بسته بود و با سر تکان دادنهایش، افسوسش را به نمایش میگذاشت.
او شکست تا مسئولان ورزش ایران در لیستهای پیشبینی مدالهایشان یک خط تیره جلوی نام سوریان بکشند. او باخت تا شاید بدانند قهرمان را اینگونه در معرض ریسک قرار نمیدهند. بیش از یک ماه انتقادهای بسیاری به اعزام حمید سوریان خسته وارد شده بود اما انگار کسی به او توجهی نداشت و همه فقط قهرمانشان را به چشم مدال طلا میدیدند. سالن غرق در سکوتی مرگبار شده بود بعد از این باخت . مدیران ورزش البته گوشهای از سالن چشم به آینده داشتند. به دقایقی برگزاری دو نبرد فینال تا شاید با این مدالها آنها هیجانشان را برای انداختن مدل بر گردن قهرمان شان تخلیه مکنند و همه سهم این افتخار را از آن خود کنند اما هیچ یک از این دو انگار برای شان مهم نبود که روی ستارهمان با بیل خاک ریختیم تا شاید نور تابانش را خاموش کرده باشیم.