آفتابنیوز : آفتاب: حرف های تکراری مادرم حوصله ام را سربرده بود. او دنبال فرصتی می گشت تا با آه و ناله از حادثه آتش سوزی که پدر و برادرم در آن بهطرز دلخراشی جان باخته بودند صحبت کند. با این که ۲ سال از این ماجرا می گذشت اما مادرم هم چنان بیتاب بود و با توقعات غیرمنطقی که از آشنایان و فامیل داشت همه را عذاب میداد.
به گزارش روزنامه خراسان، واقعا مانده بودم چه خاکی بر سرم بریزم و دچار افسردگی شدید شده بودم. بارها مادرم را نصیحت کردم که باید صبور باشیم و تسلیم رضای خداوند بشویم ولی فایده ای نداشت و او عادت کرده بود با گریه و ناله دیگران را آزار بدهد.
دختر ۱۳ ساله در دایره اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد افزود: روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم تا این که به باوری غلط و برای فرار از مشکل، فریب چشمهای پسر همسایه را خوردم و از ۵ ماه قبل با او دوست شدم. سلیمان ۱۶ ساله است و حرف هایش برایم تسکین دهنده بود. او همیشه میگفت اصلا نگران آینده نباش و بهزودی با هم ازدواج خواهیم کرد.
من که به این حرفهای بچه گانه دلخوش کرده بودم هر وقت خیلی دلتنگ میشدم با پسر مورد علاقه ام درد دل میکردم تا این که چند روز قبل پس از آن که برادر بزرگم به دلیل گلایههای مادرم مرا کتک زد سلیمان با ناراحتی گفت: بهتر است فرار کنیم و زندگی مستقلی تشکیل بدهیم.
من و پسر همسایه بدون اطلاع خانوادههای مان فرار کردیم و از شهرستان به مشهد آمدیم اما بهمحض این که در پایانه مسافربری از اتوبوس پیاده شدیم سلیمان گریهاش گرفت و گفت: من میترسم و میخواهم برگردم.
دختر نوجوان افزود: در این لحظه به پسر همسایه گفتم: کاش فرار نمی کردیم. صبر کن به خانه مان زنگ بزنم و اگر خبری نبود با هم برگردیم. من از تلفن عمومی با خانه تماس گرفتم و برادرم با حالتی عصبانی گوشی را برداشت و گفت: معلوم هست کدام گوری هستی و چه غلطی میکنی؟
با شنیدن این حرف ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفت و به پسر همسایه گفتم یادت هست تو پیشنهاد فرار دادی حالا چهطور میخواهی رهایم کنی و بروی؟ سلیمان بدون توجه به حرفهایم مرا رها کرد و رفت. حدود ۲ ساعت در محوطه پایانه مسافربری پرسه می زدم که با ۳ جوان غریبه آشنا شدم. یکی از آن ها با این بهانه که قصد دارد کمکم کند و میتواند در خانه خواهرش مخفی ام کند مرا همراه خودش به منزلی برد که در آن زندانی شدم و ۳ جوان حیوان صفت ...!
آنها سپس مرا در خیابان رها کردند و من با حالتی بسیار اسفناک خودم را به کلانتری رساندم و تقاضای کمک کردم. با اعلام این موضوع تیم های اطلاعات و عملیات فرماندهی انتظامی مشهد بلافاصله وارد عمل شدند و با انجام اقدامات وسیع اطلاعاتی و در دست داشتن سرنخهای موجود، ۳ متهم پرونده را دستگیر و به مراجع قضایی معرفی کردند و تحقیقات پلیسی در این باره هم چنان ادامه دارد.