آفتابنیوز : آفتاب: «تهران من حراج» نام فیلمی است که در چند ماهه اخیر با ورود به بازار غیررسمی محصولات سینمایی سرو صدای زیادی پیرامون آن به راه افتاد. این فیلم که توسط قاچاقچیان و بدون اطلاع سازندگانش در ایران پخش شده است داستان دختری را روایت میکند که به سودای یافتن بهشت در کشور استرالیا همه چیز خود را میبازد و در نهایت با دردی بیدرمان به کشور خود باز میگردد. مساله چگونگی ساخته شدن فیلم در ایران با ابهاماتی روبهرو شده است. گراناز موسوی کارگردان این فیلم را در ایران بیشتر به خاطر دو مجموعه شعر میشناسیم که اواخر دهه هفتاد روانه ویترین کتابفروشیها شدبه گفته موسوی «تهران من حراج» بخش عملی پایاننامه دکترای اوست که برای ارایه به دانشگاه ساخته شده است.
در گفتوگویی که در ادامه میخوانید گراناز موسوی از انگیزههای خود برای ساخت این فیلم میگوید و تلاش میکند بگوید که در برخورد با فیلم او سوءتفاهمی رخ داده است.
چه شد که برای نخستین فیلم بلند داستانی خود به سراغ داستان «تهران من حراج» رفتید؟ داستان تهران من حراج قصه سرگشتگی نسل ماست. بچههای این روزهای تهران که به حال خود وا گذاشته میشوند و گهگاه راه گم میکنند و در دود و دم آرامشی را میجویند که تهران از آنها دریغ میکند. من چند سال در تهران تدریس خصوصی میکردم و بچههای اهل خطر را خوب میشناسم. خیلی از این بچهها راه توبیخ را میبینند اما عبرت که نمیگیرند هیچ، سر بر میگردانند و سر در کج راههایی میگذارند که عمری خودشان و خیلیها در اطرافشان باید تاوانش را بدهند.
آیا پس از اتمام کار فیلم برای اکران آن در ایران یا کشورهای دیگر اقدامی کردهاید؟ این فیلم یک کار مستقل تجربی و دانشجویی بود که به خاطر روایت نو سینماییاش جایزه اینساید فیلم آواردز استرالیا را دریافت کرد. دو سال پیش از تولید هم فیلمنامه این فیلم جایزه بهترین طرح را در استرالیا از میان ۸۰ طرح ارایه شده، برده بود. بعد هم فیلم در چندین جشنواره هنری پذیرفته شد و مورد توجه قرار گرفت اما هرگز اکران سینمایی گسترده نشد؛ چون اصلا به این منظور ساخته نشده بود تا اینکه خبر شدم که معلوم نیست از کجا نسخه یا نسخههایی از فیلم در بازار سیاه تهران پخش شده است.
چگونه از پخش غیرمجاز فیلم در ایران مطلع شدید و عکسالعملتان چه بود؟ اول از طریق دوستانم با خبر شدم که فیلم به اینترنت راه پیدا کرده است. در اینترنت که جستوجو کردم، هر جا که ردی از فیلم پیدا کردم، شکایت کردم و در بسیاری از موارد هم توانستم امکان دانلود فیلم را متوقف کنم اما در همین اثنا به دو، سه ادیت کاملا متفاوت از فیلم بر خوردم. الان هم بر خودم روشن نیست این نسخه که در تهران وجود دارد، چه نسخهای است. من خودم یک نسخه را ادیت کرده بودم به منظور ارایه به ارشاد که متاسفانه ناگهان نسخه قاچاق فیلم در تهران پخش شد و این دردسرها و سوءتفاهمها ایجاد شد.
نوع پوشش خانم وفامهر در فیلم را چطور انتخاب کردید؟ آیا احتمال نمیدادید که به این دلیل اکران فیلم در ایران با مشکل مواجه شود؟ سر مرضیه در فیلم ماشین شده و تراشیده است. در دستکم ۱۵ نمونه فیلم رسمی و اکران شده دیگر در همین سالهای اخیر موارد بسیار مشابه وجود دارند که اتفاقاً من هم با استناد به آنها به سراغ این اجرا رفتم. به نظر نمیآمد که دیگر این ماجرای سر تراشیده قضیه تازهای باشد که ایجاد حساسیت کند به خصوص که در این فیلم مرضیه نقش یک دختر بسیار سادهپوش، بیآرایش و حتی بیمار را بازی میکند که هرگز این نوع پوشش در راستای حتی جلب نظر نیست، بلکه نمادی از تفاوت و عزلت او از دنیای پیرامونش است. من فیلم را با در نظر گرفتن همه نمونههای مشابه از همین مواردی که امروز و به ناگهان در فیلم من به طور خاص مساله شده، اما در بسیاری فیلمهای دیگر اجرا شده و اکران سراسری هم گرفته است، ساختم. مگر یک فیلمساز کار اولی، راه دیگری جز استناد به نمونههای مسبوق به سابقه و تجربههای معیار در دیگر فیلمهای موجود و روز هم دارد؟
در صورتیکه سوءتفاهم پیش آمده برای فیلم شما برطرف شود، برنامه آینده شما برای فعالیت سینمایی چیست؟ راستش به نظر میرسد مسایل پیش آمده برای این فیلم، بیشتر حکایت سوءتفاهمهای قانونگذاران و مسوولان حوزه سینما و محصولات فرهنگی باشد تا خود این فیلم به خصوص؛ چرا که نمونههای مشابه این فیلم در سینمای ایران کم نیست و من هم طبیعتا با استناد به نمونههای موجود و شیوههایی که پیش از فیلم من بدون مشکل اجرا شده و روی پرده رفته بودند، کار کردم. اما مشکل اینجاست که گاهی تعبیر و تفسیر آنچه به عنوان قانون و عرف وجود دارد، در هر دورهای فرق میکند.