کد خبر: ۱۳۳۰۴۲
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۹:۴۵
در سوگ شهادت امیرمومنان(ع)؛

امشب سفره‌هاى تهى‌مانده‌ ‌از غذا، درگوشه‌هاى شهر به‌انتظار نشسته‌اند

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: امشب انسانیت نیز به سوگ نشسته است و کائنات همگى سر در گریبان خویش فرو برده‌اند و ماتم زده و سوگوار به عزادارى مشغولند امشب موجودات خواب ندارند چرا که یتیمان نیز در مرگ پدر،چشم برهم نمى‌نهند که دیدگانشان گریان است و اشکبار.
 
آرى امشب همه یتیمند، همه، که دیگر پدر در کنارشان نیست و یتیمى را مستمندان و بیوه زنان و کودکان خوب احساس می‌کنند. امشب دیگر در کلبه‌هاى خاموش و مطرود کوفه‌، سوسوى نورى به چشم نمى‌خورد. 

بیست و یکم رمضان، مولى الموحدین، یعسوب الدین حضرت على ابن ابى طالب علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه 19 رمضان به شهادت رسید وتمام انسان‌های آزاده در داغ این غم بزرگ به عزا نشست. 

حضرت علی(ع) آن امام برحق و اسوه عدالت وایمان، پس از ضربت خوردن در سحرگاه 19 رمضان تا اواخر شب 21 رمضان در خانه بسترى بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش ‏نیز جهت عیادت به حضور وى مشرف می‌شدند و در آخرین ساعات زندگى از کلمات گهربارش بهره‏مند می‌گشتند از جمله پندهاى حکیمانه امام این بود که فرمود: من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت می‌کنم. مقدارى شیر براى على علیه‌السلام حاضر نمودند کمى میل کردند و فرمودند "به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شکنجه نکنید اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر به من نزده است" و رو به فرزندش حسن علیه‌السلام نمود و فرمود:"پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر به قتل رسانى در برابر یک ضربتى که به من زده است یک ضربت به او بزن". 

علی جان؛ با آنکه امید همه هستی تو علی(ع)، بر عرش خدا قائمه هستی تو علی(ع)، آنقدر غریبی که خدا می داند، مظلوم‌تر از فاطمه(س) هستی تو علی(ع). 

آری! امشب دیگر در کوچه‌هاى تاریک و دور افتاده شهر، صداى پایى به گوش نمی‌رسد، دیگر او نمی‌آید، امشب چشمان بى‌رمق اطفال بى‌پناه تا سپیده‌دمان‌، بر آستانه در به انتظار مى‌ماند. امشب سفره‌هاى تهى مانده از غذا، در گوشه‌هاى شهر به‌انتظار نشسته‌اند و آن کودک یتیم در کنار مادر، به امید از راه رسیدن او لحظه شمارى می‌کند. 

آرى‌! امشب على نمی‌آید، که او امشب میهمان پیامبر است و در کنار همسر، اما بى‌حسن، بى‌حسین که اینان نیز یتیم ماندند. 

اى على‌! اى على‌! اى پدر! اى یار بى‌پناهان! امشب دیگر نخلستان‌هاى کوفه تو را در کنار خویش نمى‌بینند، امشب زمین از قعر وجود، از ژرفاى چاه، فریادش، ناله‌اش بر آسمان بلند است، چرا که دیگر همناله‌اش "على" را نمى‌بیند. 

اى على! بگو که امشب چه کسى مشک بیوه‌زنان شهر را بدوش ‌خواهد کشید، بگو که امشب آن کودک بى‌پدر، آن دخترک یتیم‌، چه کسى را در کنار خویش احساس می‌کند، آن بیوه زن دردمند شهر، در اوج سکوت و بى‌یاورى‌، به چه کسى پناه آورد؟ 

على جان! بگو که دیگر محراب مسجد کوفه، جایگاه چه کسى جز تو باشد و بر سجده گاه تو، چه کسى جز تو سر بر سجده گذارد؟ آرى محرابت نیز یتیم شد و سجده گاهت نیز. و راستى، اى کاش على نرفته بود، اى کاش سیاهى و ظلمت شب‌، مانده بود و ای کاش تیغ سپیده نوزدهم، پرده سیاه شب را ندریده بود، اى کاش على آنروز اذان نگفته بود، اى کاش على در آن سحرگاه خوابیدگان مسجد را بیدار نکرده بود، میخواهم بگویم، بلکه فریاد بزنم که اى کاش على به نماز نایستاده بود! 

اما چه مى‌توان کرد و چه می‌شود گفت؟ او، على است، فرزند ابوطالب، داماد پیامبر، پدر حسن وحسین، همسر فاطمه و عاشق الله است و شیفته شهادت، دلبسته پیوسته معبود و سرگشته دوست که بگاه شهادت و در هنگامه راز و نیاز با او، با آوائى برخاسته از دل، با بانگى به رسائى‌رسا بودن‌، با فریادى مایه گرفته از ژرفناى وجود، صدا برداشت که «‌فزت و رب الکعبه‌». 

و اما اینک؛ اى على‌، در شامگاهى غم‌انگیز، با حالتى غمگنانه، و با چشمانى غمبار و با دلهائى غم‌زده و در غم از دست دادنت به سوگ نشسته‌ایم، بدان که عشق تو با هستیمان عجین گشته است و نام تو در ذره ذره وجودمان حک شده است و اینک ما با عشقى اینچنین و حالتى اندوهگین، شهادت جانگدازت را به فرزند بزرگوارت امام مهدى (عج) تسلیت می‌گوییم و از پیشگاه احدیت طلوع فجر و ظهورش را مسئلت داریم. 

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست‌؟
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست؟
این چه داغیست که جان همه را سوزانده
در دل قبر، دل فاطمه را سوزانده
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین