آفتابنیوز : آفتاب: علیرضا داوودنژاد، کارگردان و تهیهکنندۀ برجسته سینمای ایران طی یادداشتی در شرح وضعیت سینمای ایران نوشت: “طی سالهای اخیر، عدهای به نام دین، عدهای به نام هنر، عدهای با بحثهای سیاسی، عدهای با بحثهای اجتماعی و جماعات دیگری با ادعاهای دیگر بنای حملهای همهجانبه را به سینمای ایران شروع کردند و کار دینامیتگذاری و ویرانگری سینمای ایران را آغاز نمودند و نقشههای خود را عملی ساختند.”
کارگردان فیلمهای «نیاز»، «مصائب شیرین»،«بچههای بد»، «مرهم» در این یادداشت، سرگذشت تهیهکنندهای سینمایی را که عاشق سینمای ملی ایران است، به طور نمادین روایت کرده است.
به گزارش پارس توریسم، در این نوشتار آمده است: “به نظر من مهمترین مشکلی که دامنگیر سینمای ایران شد این بود که مقامات مسئول اجازه دادند که در نظام سینمایی ایران وابستگیها جای شایستگیها را بگیرد و در شکلگیری مناسبات سینمای کشور روابط بر ضوابط غلبه پیدا کند و معیارها به جای آنکه متکی به لیاقتها باشد تدریجا دوستیها و روابط گروهی و باندی و بدهبستانهای سیاسی نقش اصلی را ایفا کند. خلاصه آنکه بخت سینمای ایران برگشت.”
این کارگردان و تهیه کننده ادامه میدهد: “عدهای به نام دین، عدهای به نام هنر، عدهای با بحثهای سیاسی، عدهای با بحثهای اجتماعی و جماعات دیگری با ادعاهای دیگر بنای حملهای همه جانبه را به سینمای ایران شروع کردند. نفوذیها وارد شدند. به همه جا سرکشیدند و با نقابها و ظاهرسازیهای گوناگون کوشش کردند در هرکجایی که برای سرنوشت سینما تصمیم گرفته میشود، جایگاه پیدا کنند و نقشههای خود را پیاده کنند. این عوامل ویرانگر که معمولاً دغدغهای هم جز پول وقدرت و فخرفروشی ندارند مهمترین جایگاه خود را در مراکزصنفی و اداری سینما قرار دادند و کار دینامیتگذاری و ویرانگری سینمای ایران را آغاز کردند.”
داوود نژاد افزود: ضربه بعدی که سینمای ایران را هرچه بیشتر در دام باندهای انحصارطلب و تمامیتخواه انداخت تحولی بود که به شکلی اجتنابناپذیر در ادامه ساز وکارهای مافیایی” نظام سینماداری” سینمای ایران را تحت تاثیر قرار داد و دامنه تاثیرات آن کلیت نظام سرمایهگذاری و تولید و توزیع و نمایش سینما را در برگرفت.
وی ادامه داد: “به هرحال در میان همه کشورهای دنیا ما تنها تهیهکنندگانی بودیم که بدون توسل به کلیشههای “خشونت” و ”برهنگی” فیلم تولید میکردیم و مردم ایران را نیز به دیدن این نوع از سینما عادت داده بودیم. باور ما این بود که دلسوزان فرهنگ و مسولان کشور به داد ما خواهند رسید و از افتادن سینمای ایران به دام تعدادی دار و دستههای افزونطلب جلوگیری خواهند کرد و دادخواهی نهادهای صنفی را که اکثریت تهیهکنندگان را نمایندگی میکنند خواهند شنید؛ اما حیرت و ناباوری من زمانی به اوج خود رسید که دیدم نهایتاً بر جایگاه نمایندگی صنفی ما نیز همانهایی تکیه زدهاند که سردستههای باندهای انحصارطلب وتمامیت خواه بودند.”
داودنژاد در بخش پایانی یادداشت «سرگذشت یکی از عاشقان سینمای ملی» نوشته است: “در چنین شرایطی به جای مراقبت از سینمای نجیب ملی ایران و تامین امنیت برای تهیهکنندگان و هنرمندان آن از سویی روز به روز برغلظت ممیزی افزوده میشود و ازسوی دیگر همه چیز به حال خود رها شده و باندهای مافیایی و انحصارطلب و آگاه از شگردهای بازتولید کلیشههای تجاری وسیاسی، همه عرصههای تولید وتوزیع ونمایش سینمای کشور را در چنگ خود گرفتهاند و با به حاشیه راندن اکثریت تهیهکنندگانی که دارای سازمان پخش نیستند و سهمی درمالکیت سالنهای نمایش ندارند،سینمای مملکت را به عرصه تاخت و تاز تعدادی انگشتشمار از زدوبندچیان حرفهای تبدیل کردهاند.
وقتی من که موی خود را در کار تهیهکنندگی فیلم سپید کردهام دستم از تولید و نمایش کوتاه میشود آیا انها که دار و ندار و جوانی خود را به سینما آوردهاند و درصدد کار و تولید برای سینمای ملی کشورخود هستند راه به جایی خواهند برد؟
آیا برای امثال من جز هرچه بیشتر خزیدن به کنج انزوا و از پا درآمدن در زیربار مشکلات یا دفاع درسر حد مرگ و مبارزه با باندهای مافیایی و انحصارطلب و تمامیت خواه چارهای دیگر وجود دارد؟ آیا جز غصه و تالم و رنج چیزی در دستان من مانده که از باختن آنها بهراسم؟ …”