کد خبر: ۱۴۶۱۶۱
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۶
نيم‌نگاهي به مواضع مرد دوم پاستور در سال اول دولت دهم

اسلام‌شناس، فيلسوف، استراتژيست يا چهره سياسي؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: یکی از نزدیکان محمود احمدي‌نژاد در آن مقطع به عنوان ليدر جرياني كه آن را انحرافي مي‌ناميدند، معرفي شد. اين در حالي بود كه برخی تحليل‌گران و فعالان سياسي منتقد، بارها درخصوص ظهور و بروز جريان‌هاي بي‌شناسنامه «خلق‌الساعه» به اعلام هشدار پرداخته و نسبت به حمايت‌هاي بي‌چون و چرا درخصوص آنها، هشدار داده بودند. 

بسياري از فعالان سياسي اصولگرا وقتي امروز در برابر اين پرسش‌ها قرار مي‌گيرند، عنوان مي‌كنند كه بعد از شروع دولت دهم، متوجه نقش بيشتر مشايي در چنين اتفاقي شده‌اند. اينكه وي در آن سال يعني سال 88، چه مواضعي اتخاذ كرده است كه اصولگرايان به چنين «كشفي» نايل شده‌اند، موضوع اين گزارش است. 

تلاش براي معاون اولي 

اتفاق بسيار سريع‌تر از آنچه پيش‌بيني مي‌شد، رخ داد. اسفنديار رحيم‌مشايي در نامه‌اي از سوي رييس‌جمهور، به معاونت اول منصوب شد. در روزهاي پرالتهاب پس از انتخابات رياست‌جمهوري دهم، محمود احمدي‌نژاد، جلسه توديع و معارفه‌اي براي رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري در دولت نهم برگزار كرد تا همه اطمينان يابند، مقصد بعدي اسفنديار مشایی، جايي كمتر از معاونت اول نيست. با اين حال رسانه‌اي شدن نامه مقام معظم رهبري شرايط را بسيار زودتر از آنچه تصور مي‌شد، تغيير داد. 

به هر تقدير آن موضوع نيز با «استعفا»ی معاون اول به لايه‌هاي زيرين رفت هر چند هر بار كه نام مشايي برده مي‌شد، اين پيشينه -براي دولتي كه خود را اصولگرا مي‌خواند- علامت سوالي بزرگ پديد آورده بود. مشايي پس از آن در كسوت رييس دفتر به ايفاي نقش پرداخت و البته بعد از هر بار اظهار‌نظر، ناچار مي‌شد تا مدتي خود را از تبعات سخنان خود دور نگه دارد. بررسي مواضع او در سال 88 و در ماه‌هاي خاص آن دوران، بايد در فصلي جداگانه مورد بررسي قرار مي‌گرفت چه اينكه از همان‌جا، نخستين جرقه‌هاي ادعاهاي مشهور او زده شد. او دي ماه 88 پس از قريب به دو ماه سكوت متاثر از انتقادات اصولگرايان به خود و همراهانش در مجموعه پاستور، بار ديگر به عرصه اظهارنظرهاي رسانه‌اي بازگشت تا مانند هميشه با «دست پر»، جملاتي بديع را براي احتمالا «تيتر شدن» در خبرگزاري‌ها و جرايد برگزيند. 

اگرچه رييس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران در زمان تصدي پست شهرداري توسط محمود احمدي‌نژاد، در آن دو ماه هم «همه جا» در كنار ریيس ديده شده و اين قاعده مانند چهار سال گذشته سفر داخلي، ديدارهاي ديپلماتيك، «نامه‌رساني» و معدود سفرهاي خارجي احمدي‌نژاد را دربرگرفت اما كم نبودند تحليل‌گراني كه با توجه به وقايع مقطع پس از انتخابات، معتقد بودند از «مرد دوم پاستور» احتمالا «خواسته» شده تا حد امكان بهانه براي تشديد انتقادات از دولت را به دست ديگران ندهد و اندكي صبر و تحمل را پيشه رفتار و سخن خود كند. اين موضوعي است كه خود اصولگرايان در بخش‌هاي مختلف پرونده اين شماره، به آن اشاره كرده‌اند. 

«معتمد» محمود احمدي‌نژاد به سياق مسووليت تازه‌اي كه پس از روي كار آمدن دولت دهم به وي واگذار شده، در دي ماه 88 هم به يك جلسه «توديع و معارفه» رفت كه از قضا با حوزه تحت امرش نيز مرتبط است؛ توديع و معارفه معاون ارتباطات و اطلاع‌رساني دفتر رياست‌جمهوري. 

او صالحي‌مرام را به جاي محمد‌زاده نشاند و نظرات خود را با انتقاد و تعريف از حجم تبليغات رسانه‌اي دولت در چهار سال اخير كليد زد: «اينكه دولت در مورد كار اطلاع‌رساني كم‌كاري كرده است منصفانه نيست، البته اينكه نسبت به حجم كار دولت كار اطلاع‌رساني مطلوب صورت نگرفته است، درست است.» 

او البته به اين ديدگاه كارشناسان رسانه‌اي بي‌طرف و حتي اصولگرا -كه ميزان در اختيار بودن رسانه عمومي و ساير رسانه‌هاي مكتوب و مجازي در دوران دولت‌هاي نهم و دهم را بارها بيش از دولت‌هاي قبل برآورد كرده بودند- هيچ اشاره‌اي نكرد و مانند سخنان كلهر و جوانفكر در نقد صدا و سيمايي كه كاملا مواضع و اقدامات دولت را منعكس مي‌كرد، توپ را به زمين ديگران انداخت: «اين به معناي كم‌كاري دولت نيست.» 

وی باز هم جملاتي را براي حاضران در جلسه توديع و معارفه بيان كرد كه قابل تامل بود: «قبول دارم جمع‌بندي درستي از كار رسانه به عنوان عملكرد دولت اتفاق نيفتاده است، ولي در عين‌حال معتقدم كار چهار ساله دولت در بعد رسانه كاري سنگين و بي‌نظير است و مثل ساير بخش‌ها قابل مقايسه با دولت‌هاي قبلي نيست.» 

رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري در دولت نهم در ادامه باز هم بي‌آنكه به مصاديق اشاره كند، آنچه را «حجم سنگين تهاجم تبليغاتي عليه دولت» مي‌ناميد بي‌سابقه خواند و درباره انتخابات سال 84 مدعي شد، احمدي‌نژاد «حتي حاضر نشد يك عكس براي انتخابات بگيرد، چون اعتقادي به اين كار نداشت و همين نگاه در كارهاي ديگر دولت نيز ظهور داشت.» 

اين در حالي است كه پوستر‌هاي وي در ايام انتخابات نهم در برخي نقاط تهران و كشور به صورت انبوه بر در و ديوار شهر خودنمايي مي‌كرد و كارشناسان در همان مقطع در پاسخ به ادعاي تبليغ نداشتن شهردار سابق تهران، عكس‌هاي فوق را نه عكس‌هاي خبري معمول عكاسان بلكه ماحصل تدابير تبليغاتي خاص در «آتليه» ارزيابي كردند. با اين حال آنها در آن مقطع علاوه بر تبليغ اشرافي بودن تبليغات كانديداهاي جناح مقابل، به تبليغات معمول محيطي كانديداهايي چون محمدباقر قاليباف و علي لاريجاني هم اعتراض کردند. بعدها البته آمار، خلاف اين مدعا را به اثبات رساند. 

مشايي در آن جلسه، سخنان جالب توجه ديگري را نيز براي مخاطبان خود بیان کرد: «دوست دارم فرصتي داشته باشم تا شخصيت آقاي احمدي‌نژاد را در تلويزيون تبيين و تشريح كنم و بگويم اين شخصيت كيست... 

سفرهاي استاني از جهت فلسفه سياسي، روان‌شناسي اجتماعي و مديريت در حد دكترا مباني دارد و مطمئنم اگر يك كار علمي در اين خصوص انجام شود، در دانشگاه‌ها و دنيا تدريس خواهد شد. به عنوان يك كارشناس كه دستي در مسايل سياسي دارم به شما مي‌گويم شما مي‌توانيد پس از اين منتظر بحران‌هاي تندتري در آينده باشيد، ولي اگر نگرانيد بايد بگويم نگراني وجود ندارد، اين ماجرا طبيعي است و مسايلي كه رخ مي‌دهد، تسويه‌حساب است. عده‌اي از نخبگاني كه در سطح نظام هستند در انحرافات پيش از اين سهيم هستند.» 

اين «كد» واضح مشايي هم آنهايي را كه بايد به فكر فرو نبرد كه وي با كدام استدلال و از روي كدام پيش‌بيني يا حتي پيش‌گويي، اينچنين آشكارا خبر از آينده مي‌دهد؟ اگر پيشگو نباشد، آنگاه براي تحقق منويات مورد نظر خود، بايد از چه روشي استفاده كند؟ 

در مقام پاسخگويي دولت قرار دارم 

او به اين سخنان بسنده نكرده و در همان مقطع شكستن سكوت دوماهه، دو اظهارنظر ديگر را نيز داشت كه در نوع خود جالب توجه بود. 

او يك‌بار با خبرگزاري ايرنا و بار دوم در حاشيه با خبرنگاران سخنان گفت. 

مشاور و رييس دفتر رییس‌جمهور در گفت‌وگو با «ايرنا» خبر از آن داد كه آمريكا، انگليس و اسراييل در انتخابات رياست‌جمهوري دهم تلاش كردند كه احمدي‌نژاد رييس‌جمهور نشود چرا كه «آنها مايل بودند كساني كه در برابر آنها كوتاه آمده و ضعيف هستند، به قدرت بازگردند.» 

مشايي دوازدهم دي 88 نيز بار ديگر به يك جلسه توديع و معارفه رفت تا در حاشيه آن با سوالات خبرنگاران مواجه شود. مراسم توديع و معارفه‌ معاون سياسي دفتر رياست‌جمهوري و اين بار اين مديرعامل ايرنا بود كه سمت معاونت سياسي را از آن خود كرد تا «بهداد» بار ديگر هر روز صبح در ساختمان پاستور «كارت» بزند. 

مشايي با اتمام جلسه خود را در محاصره خبرنگاران ديد. «ايسنا» از او درباره سخنگويان دولت و اينكه وي يكي از سخنگويان دولت است يا نه؟ پرسيد و پاسخي جالب شنيد: «من سخنگو نيستم ولي آقاي رييس‌جمهور به من فرمودند شما با توجه به اشرافي كه به حوزه‌هاي مختلف در ارتباط با دولت داريد، مي‌توانيد به سوالات جواب دهيد. سخنگو نيستم، در مقام پاسخگويي در صورت لزوم به سوالات جواب مي‌دهم ولي سخنگو نيستم.» 

اگرچه سخنان مشايي امر تازه‌اي نبود، اما نكته‌اي را در خود داشت كه بررسي آن نشان‌دهنده تغيير در تاكتيك اتخاذشده از سوي وي براي سخنراني‌هاي عمومي بوده و از گشوده شدن سرفصلي تازه در فعاليت‌هاي اين چهره خبرساز حكايت مي‌كرد. او اين‌بار سراغ مباحث الهيات و فلسفه نرفته و درباره اسلام‌شناسي مختص خود، سكوت اختيار كرده؛ امري كه تحليل‌گران آن را به شرايط دولت مرتبط مي‌دانستند، اينكه از مشايي خواسته شده بار ديگر واكنش روحانيون را بر نيانگيزد و به سمت قابل قبول «كارشناسي كه دستي در مسايل سياسي دارد»، قناعت كند. در آن روزها موضوع ادعاي سالك بودن وي و ارتباط با دنياي غيرمادي و... در برخي محافل شنيده مي‌شد اما هنوز حالت رسمي به خود نگرفته بود. 

مشايي متاثر از تفكر اومانيستي است 

او در چند ماه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري، چند اظهارنظر داشت كه اگرچه با توجه به سوابق چهار سال گذشته او چندان عجيب نبود، اما از ورود وی به حيطه تازه‌اي خبر مي‌داد كه مي‌توانست دردسرهاي ساكنان پاستور را بيش از آنچه هست، افزايش دهد؛ مباحث مرتبط با الهيات و فلسفه. او سپس رییس دفتر و سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری شد. حالا با فراغت کامل، به اظهارنظر درخصوص همه چیز می‌پرداخت. او حتی ریاست کمیسیون فرهنگی دولت را نیز از آن خود کرد. 

اما سخنان مشايي در ماه‌هاي پس از انتخابات چه بود كه مجموعه حملات عليه وي سكوتي دوماهه را به رييس نهاد رياست‌جمهوري تحميل كرد؟ او 18 شهريور در جلسه معارفه كامران دانشجو به عنوان وزير علوم، فلسفه آفرينش انسان را اين‌گونه تفسير كرد: «نمي‌خواهم فلسفي صحبت كنم، ذوقي مي‌گويم. خداوند به انسان بدهكار نبود كه او را آفريد. ظاهرا خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد. دلش خواست شناخته شود. يك كسي را بايد خلق مي‌كرد كه بتواند بشناسد. انسان اهميتش به همين علم است. اگر علم را برداريم انسان حذف مي‌شود. انسان را كه حذف كنيم، ديگر نيازي به حذف خدا نيست، زيرا خدا ديگر خودش حذف شده است.» 

وي سپس با تاكيد بر اهميت علم، معجزه امام دوازدهم را علم دانست، او در اين‌باره گفت: «بشر براي اثبات حجيت و سنديت نسبت به ادعاي امام عصر(عج) از او دانش طلب خواهد كرد. دانش 27 واحد است. دو واحد تا زمان اوست. معادله رشد دانش را هم اهل رياضيات مي‌دانند كه خطي نيست و دانش هر چه هست، مربوط به اواخر است يعني فقط كافي است آن حضرت يك واحد علم را عرضه كند كه آن يك واحد علم به هيچ‌وجه قابل مقايسه با تمام ظرفيت‌هاي علمي تاريخ بشريت نيست.» 

آيت‌الله محمد غروي، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در آن مقطع، سخنان مشايي را متاثر از اومانيسم دانست، هرچند بعيد به نظر مي‌رسيد پاستورنشينان نگران اين‌گونه اظهارنظرهاي روحانيون باشند: «آقاي مشايي اظهارنظرهايي مي‌كند كه بعضا متاثر از تفكر اومانيستي است و بوي تفكرات اگزيستانسياليست‌ها از حرف‌هاي ايشان استشمام مي‌شود. وي كه اسلام‌شناس نيست كه اين‌گونه سخن مي‌گويد كه هم براي خود و هم براي آقاي احمدي‌نژاد مشكل ايجاد مي‌كند.» سايت‌هاي حامي مشايي اعلام مي‌كردند كه چرا مدعيان و تكفيريون، حاضر به مناظره زنده با ایشان نيستند؟ رييس دولت هم بارها و بارها به دفاع تمام‌قد از دوست نزديك خود پرداخت و او را انساني زلال دانست كه برخي جريانات به سبب دور ماندن از سمت‌هاي دولتي و عدم امكان حمله به احمدي‌نژاد، به جاي رييس خود مورد هجمه قرار مي‌گيرد. 

اسفنديار كابينه دوم آبان‌ 88 در جشنواره بين‌المللي فارابي به بررسي جايگاه انسان پرداخت و طي سخناني افكار موجود در باب انسان را به دو دسته تقسيم كرد و گفت: «نگاهي وجود دارد كه در آن جايگاه انسان تا خدا ارتقا مي‌‌يابد، البته منظور بخش منفي آن و خدا شدن نيست، انسان از سرعت و جهش براي رشد برخوردار است اما در نگاه ديگر انسان تا مرز حيوانيت سقوط مي‌كند كه اين نگاه راه را براي پرواز بسته است و انسان ناچار است در قفسي كه براي او مي‌‌سازند، زنداني باشد.» 

سخنان فلسفي ایشان در همايش دانشگاه‌ها باز هم ادامه يافت. او كه در سالن همايش‌هاي صداوسيما سخن مي‌گفت، به تحليل مساله مدرنيسم و رابطه آن با دانشگاه پرداخت و مقوله عدالت آموزشي را بررسي كرد. 

او باز هم به موضوع انسان بازگشت. به سخنراني خود در يكي از دانشگاه‌هاي آمريكا اشاره كرد و از آنجا «فكت» آورد: «در آنجا گفتم چرا خدامحور وحدت انسان‌ها نيست و الان نيز تاكيد مي‌كنم خدا محور وحدت انسان‌ها نيست و حتي امروز هم بشر به وحدت نرسيده است چرا كه اگر به وحدت رسيده بود، اين همه خونريزي و جنگ صورت نمي‌گرفت.» 

همه اينها مانند روزهاي پرجنجال عزل مشايي، خبرگزاري‌ها و رسانه‌هاي حامي دولت را به مصافي ديگر كشاند. كيهان، فارس، رجانيوز، جهان‌نيوز و الف براي وادار كردن محمود احمدي‌نژاد به عزل رييس دفتر خود كمر همت بستند و در مقابل، خبرگزاري دولتي ايرنا با حمله به اين رسانه‌ها، مخالفان مشايي را افراطي خواند و به اين رسانه‌ها گوشزد كرد كه احمدي‌نژاد وامدار آنها و رسانه‌هايشان نيست. 

ايرنا هدف اين رسانه‌ها از تخريب مشايي را مصادره دولت طبق اراده محافل ويژه دانست كه با «قرائت مشايي از احمدي‌نژاد كه مبتني بر خواست رهبري و ملت است»، مخالفند. «مشايي مردي براي تمام فصول» عنوان مطلب ايرنا بود كه در بخشي از آن اين‌گونه آمده است: «تاثيرگذاري رحيم‌مشايي در دولت نهم و دهم منجر شده است كه منتقدان دكتر احمدي‌نژاد نوك پيكان انتقادات غيرمنصفانه و تخريب‌هاي خود را به سوي «مهندس اسفنديار رحيم‌مشايي» نشانه رفته و بدون ادله و برهان و بر اساس روش‌هاي سوخته عمليات رواني، نقد و راه‌هاي توهين‌آميزي را متوجه مشاور رييس‌جمهور كنند...» 

يادداشت مذكور كه كارشناسان رسانه‌اي آن را متعلق به محمدجعفر بهداد، خبرنگار پارلماني سابق كيهان و مديرعامل ايرنا پيش از جوانفكر مي‌دانند، تعريف جديدي از موضع‌گيري سياسي ارايه داد: «سخن سياسي بايد كه زنده، پيشرو و واكنش‌برانگيز باشد؛ زيرا عرصه سياست از جنجالي‌ترين عرصه‌هاي حيات اجتماعي است. سياستمداري كه سخن مرده بر زبان براند به زودي نامش از صفحه سياست و عنوان‌هاي درشت خبري پاك مي‌شود. رحيم‌مشايي طي چند سال گذشته هميشه با بيان نظرات خود به طور صريح و آشكار نشان داده است كه يك سياستمدار واقعي است.» 

يادداشت مذكور، منتقدان اصولگرا را افراطي خواند اگرچه مدتي بعد، آنها ديگر نتوانستند از عملكرد دو نفر اول دولت دفاع كنند: «كوتاه سخن، در بين جريان‌هاي سياسي لايه‌هايي افراطي هستند كه حضور رحيم‌مشايي را نمي‌توانند تحمل كنند؛ چراكه با نقش‌آفريني وي قرائتي جديد از «احمدي‌نژاد» و «دولت دهم» مبتني بر خواست رهبري و ملت و برخلاف اراده محافل ويژه ارايه شده و با اين ترتيب امكان مصادره دولت از كف محافل خاص خارج خواهد شد. 

عوامل تخريب مشايي بدانند احمدي‌نژاد وامدار آنان و رسانه‌هايشان نيست و بر اين مبنا لازم است در شيوه‌هاي غيراخلاقي خود تجديد نظر كرده و اجازه دهند معاني و مباني حقيقي راي بي‌نظير ملت در 22 خرداد 88 مجال بروز خود را در تمامي عرصه‌ها به دست آورد.» 

مشايي؛ محل مناقشه 

در آن برهه زماني خاص، اين اسفنديار رحيم‌مشايي بود كه دوباره به كانون اختلافات اصولگرايان با دولت نهم بدل شده بود. برخي جريانات اصولگرا همچنان، صورت را با سيلي سرخ نگه مي‌داشتند و در جناح مقابل، تحليل‌گران منتقد دولت يادآور مي‌شدند كه آنچه در حال وقوع است به سبب بي‌توجهي به شرايط رقابت سياسي و بر هم زدن فضاي رقابت به سود يك فرد و يك قوه است. آنها بر اساس قاعده سياست، يادآور مي‌شدند كه امكان ديده شدن چشمه‌هاي تازه از مسوولان ارشد دولت نيز دور از ذهن نيست. مشایی در دوران چهارساله دولت نهم نيز به شكل محدودتري همين نقش را ايفا كرد و همواره پاي ثابت جنجال‌آفريني‌هاي رسانه‌اي بود. به‌رغم اين مساله رحيم‌مشايي مانند قالي كرمان، هر چقدر كه «پا» خورد مورد انتقاد علما، مراجع و حتي حاميان دولت قرار گرفت، در نظر رييس مورد علاقه خود محبوب‌تر و «مرغوب‌تر» جلوه كرد و برخي سياسيون نكته‌سنج به همين سبب وي را «اسفنديار رويين‌تن» نام نهادند.
مشايي اما بي‌توجه به اين وقايع همچنان خبرساز بود؛ گاهي به دعوت سوپراستار سينماي ايران به نمايشگاه عكس وي رفت و عكس او در سايت‌هاي مختلف در كنار اين بازيگر سرشناس منتشر شد. البته حاميان مشايي در آن روزها هم، دليل حملات به «آقاي خاص» را نگراني دشمنان احمدي‌نژاد از كانديداتوري مشايي عنوان مي‌كردند. در اواخر تير ماه 88 و در بحبوحه انتقادات تند و نيز اصولگرايان از انتساب اسفنديار رحيم‌مشايي به معاون اولي محمود احمدي‌نژاد، سايت هواداران وي مطلبي را با امضاي فردي ناشناس منتشر كرد كه همزمان روي سايت شخصي رحيم‌مشايي نيز قرار گرفت. در اين مطلب، مشايي «ژنرال ارشد احمدي‌نژاد» خوانده شده و يكي از دلايل مخالفت‌ها با وي، شانس بالاي مشايي براي پيروزي در انتخابات يازدهم رياست‌جمهوري دانسته شده بود؛ امري كه با برخي شواهد ديگر، اين گمان را در محافل سياسي ايجاد كرد كه حاميان احمدي‌نژاد از همان روز به چهار سال ديگر و گزينه بعدي پاستور مي‌انديشند. 

تقسيم‌بندي صورت‌گرفته در آن يادداشت حاوي نكات قابل تاملي است: «طبق شواهد و مدارك موجود، مخالفان مشايي را مي‌توان در چندين گروه كه عمدتا در پايگاه‌هايي موسوم به اصولگرايانند، تقسيم‌بندي كرد:
1- گروه‌ها و اشخاصي كه بدون مطالعه و‌شناسايي سوابق مشايي از دور دستي بر آتش تفرقه‌افكني داشته و همواره بر آتش اين اختلاف مي‌دمند. 

2-گروه‌هاي سهم‌خواه از انتخابات كه تاكنون موفق به دريافت سهم مورد انتظار از احمدي‌نژاد نشدند. 

3-آنهايي كه جرات مخالفت رودررو با احمدي‌نژاد را نداشته و براي جبران مافات به كرات ياران او را مورد حمله قرار مي‌دهند. 

4- آنها كه بر اين باورند مشايي با قرار گرفتن در پست معاون اولي به طور بالقوه در انتخابات يازدهم رياست‌جمهوري از شانس بالايي براي به دست آوردن آراي ملت برخوردار است. 

اين چهار گروه به طور مكرر با استفاده از ظرفيت‌هاي رسانه‌اي در اختيار خود شعار «وااسفا چرا مشايي؟» را سرداده و حتي از چند روز پيش در اقدامي ناشيانه، شتابزده و دروغي هماهنگ، شايعه بركناري يا استعفاي مشايي را سر مي‌دهند... . اين روزها بزرگ‌ترين ايرادي كه به مشايي گرفته مي‌شود و وي را از اين طريق فاقد صلاحيت مديريتي تعريف مي‌كنند، بازخواني قصه قديمي و نخ‌نماي سخنان تحريف شده او درباره دوستي ايراني‌ها با ملت اسراييل بود. آنها همان زمان كار را به جايي رساندند كه كل اخبار كشور تحت‌الشعاع اين داستان قرار گرفت. كار به جايي رسيد كه مقام معظم رهبري در خطبه‌هاي نماز جمعه به اين موضوع پرداختند. مشايي نيز بلافاصله با ارسال نامه‌اي به محضر رهبر معظم انقلاب موضع خود را در رابطه با سرزمين‌هاي اشغالي، در چارچوب سياست‌هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي كه از سوي ولي امر مسلمين تعيين و تبيين مي‌شود، دانست... 

با ارسال اين نامه انتظار مي‌رفت كه عقده‌گشايي‌ها عليه مشايي پايان يابد، اما نه‌تنها اين ايده محقق نشد، بلكه تبديل به آتش زيرخاكستري شد كه با هتاكي تمام به خدمتگزار باوفاي مام ميهن ادامه دارد و ظاهرا ادامه هم خواهد داشت. آنها كه خود يك سيلي براي اين انقلاب نخورده و سياست پيشگان تازه به دوران رسيده محسوب مي‌شوند، چنان با آب‌وتاب و ناجوانمردانه به مشايي مي‌تازند كه تاكنون كسي در ايران اين‌گونه به ضدانقلاب نتاخته است. پس بي‌سبب نيست كه مقام عالي اجرايي كشور، مشايي را از وفاداران به انقلاب اسلامي و فردي ولايي، ساده‌زيست و خدمتگزار مردم دانسته و همچنان تاكيد داشته باشد كه مشايي معاون اول رييس‌جمهور است و به فعاليت خود در دولت ادامه خواهد داد... 

اعتقاد و ارادت پايان‌ناپذير مشايي به ساحت مقدس حضرت ولي‌عصر(عج) چيزي نبوده كه در طول اين سال‌ها از منظر دست‌اندركاران سياست پوشيده ماند. از همين‌رو بارها حتي او را به انجمن حجتيه منتسب كردند، اما در سايه توجهات امام عصر اين اتهامات راه به جايي نبرد. از همين‌رو انديشه دارم كه مخالفت‌هاي موجود به تنهايي با مشايي مرتبط نيست، بلكه طيف وسيعي از تفكرات مرتبط با احمدي‌نژاد و يارانش را دربرمي‌گيرد. آنها كه رو‌در‌رو جرات ابراز مخالفت با رييس‌جمهور را ندارند، اين روزها مشايي را تيررس حملات خود قرار داده‌اند، بلكه با حذف اين يار ديرين احمدي‌نژاد بتوانند دلسردي خاصي را در اطرافيان رييس‌جمهور به وجود آورند. پرسش من از مخالفان مشايي اين است كه چطور شما مدعي طرفداري از احمدي‌نژاد هستيد اما به انتخاب نخست او احترام نمي‌گذاريد؟» اين نوشته، حاوي محورهايي بود كه برخي تحليل‌گران، آن را شبيه يك استراتژي مي‌دانستند. 

«همت» بلند دار... 

28دي سال 88 مردمي كه براي خريد نشريه مورد علاقه خود در روزهاي پرمخاطب روزنامه‌ها، به سراغ روزنامه‌فروشي‌ها رفته بودند با يك نشريه «شبه همت» مواجه شدند. «همت» كه براي تاكيد بر عدم مشابهت نام خود با سردار خوشنام و پرآوازه دوران دفاع مقدس يعني سردار شهيدحاج‌همت، جمله «هسته‌هاي مقاومت تاكتيكي» را در زير لوگوي خود درج كرده بود، چند روز پيش از آن، توقيف شده بود. اما نشريه جديد هم در كنار نشريه توقيف شده روي پيشخوان‌ها قرار داشت و از لحاظ طراحي صفحه اول، فرم، صفحه‌آرايي، فونت كلمات و شيوه نگارش كاملا شبيه نشريه توقيف شده بود. نام نشريه جديد، «موج انديشه» بود. «همت» پيش از انتخابات به دليل شماره‌اي كه تيتر نخست آن، «احمدي‌نژاد كشون» بود. بعد از انتخابات اين نشريه، يك شماره ديگر هم منتشر كرد كه در آن، به تفكيك ميان چهره‌هاي درون نظام دست زده بود و جلد خاصي را با تيتر «ياران هاشمي» منتشر كرد. 

«موج انديشه» هم با همان طراحي و بلافاصله پس از آن، برخي چهره‌هاي خاص را به عنوان «ياران مقام معظم رهبري» منتشر كرد. در آن مقطع، علامت سوالي پررنگ درباره گردانندگان اين نشريه در اذهان عمومي شكل گرفت. سايت جهان‌نيوز وابسته به عليرضا زاكاني درباره اين موضوع نوشت: «نشريه موهن همت كه توسط يك جريان التقاطي خاص اداره مي‌شود، ثابت كرد كه هنوز هم بازار توهين و افترا در جامعه خريدار دارد. در عكس جلد اوليه اين هفته‌نامه كه پيش از چاپ تغيير كرده بود، حول چهره يك جانور دريايي، تصاوير مسوولان و چهره‌هاي ديني و سياسي قرار گرفته بود كه پس از تغيير، عكس جديدي در آن قرار داده شد.محافل سياسي، اين نشريه مدعي دفاع از دولت را منتسب به جريان التقاطي مي‌دانند كه هر چند وقت يك بار، مطالب گستاخانه‌اي را عليه دين و معارف اسلامي بيان مي‌كند.» مشايي مانند هميشه در مقام دفاع بر آمد: «بنده نه نشريه‌اي داشته‌ام و نه قرار است داشته باشم. اين موضوع را كاملا تكذيب مي‌كنم.» 

امروز هم همانم 

به هر تقدير اسفنديار كابينه، چه در آن روزها و چه امروز، جايگاه مشخصي در كنار رييس و دولت خود دارد. سال‌هاي 89 و به ويژه 90 اگرچه سال‌هاي تعيين‌كننده براي مشايي بودند اما در سال انتخابات -88- چهره‌اي تازه از مرد بانفوذ كابينه ديده شد. اينكه آيا اين چهره متفاوت، مدير انتخاباتي دايمي جرياني كه از سوي اصولگرايان، «انحرافي» خوانده مي‌شود، خواهد بود موضوعي است كه مدام در رسانه‌هاي جريان راست سابق از آن سخن گفته مي‌شود اما مشايي كه اين روزها به گفته خودش «فقط نامه مي‌خواند»، مدتي است كه نه پاسخي مي‌دهد و نه در منظر عمومي ظاهر مي‌شود. 


روزنامه شرق
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین