آفتابنیوز : آفتاب: روبرت صافاريان، در یادداشت اخیر خود درباره مستند های برتر سال 91 نوشت:
سالهاست كه فيلم «مستند» جزيي از رسانه تلويزيون است. جاي نمايش فيلم مستند، تلويزيون است و در دنيا هم فيلمهاي مستندي كه اكران عمومي ميشوند درصد اندكي از توليد اين نوع فيلم را تشكيل ميدهند. در ايران، به سبب دشواريهايي كه در راه برقراري يك رابطه حرفهاي ادامهدار ميان مستندسازان و تلويزيون وجود دارد، مستندسازي به كاري تبديل شده است با مخاطب اندك كه گاهي رنگ محفلي به خود ميگيرد و معهذا با جانسختي مثالزدني به حيات خود ادامه ميدهد.
سه سايت «پيك مستند»، «راي بن مستند» و «ومستند» چند سالي است كه محلي فراهم كردهاند براي نقد فيلمهاي مستند، بحث درباره مشكلات سينماي مستند و همينطور بحثهاي نظري درباره تاثيرات تكنولوژي ديجيتالي بر فيلمسازي، جايگاه عناصري مانند گفتار و مصاحبه و مواد آرشيوي در ساخت فيلم مستند و فيلمسازي تكنفره. همين سه سايت سال گذشته برنامهاي تحت عنوان مستند برتر سال برگزار كردند كه در واقع يك نظرخواهي نسبتا گسترده از هيات داوراني متشكل از نويسندگان سينمايي علاقهمند به سينماي مستند و فيلمسازان مستند بود.
10فيلم مستند برتر سال 1390 انتخاب شده و فهرستشان اينك در سه سايت يادشده و سايت mostanadebartar.com موجود است. ويژگي اين برنامه شفاف بودن آن است. راي هريك از داوران جداگانه اعلام شده است و همينطور نام داورها و جدول جمعبندي امتيازات.
در سينماي مستندي كه ميكوشد از سطح توليد انبوه و فلهاي فراتر برود، همه چيز سيال و قابل بررسي است. فرمولهاي جاافتاده بسيار اندكاند و تجربه اجتنابناپذير است و تجربهكردن و بهكارگيري عناصر مستندسازي در تركيبهاي تازهتر براي بيان انديشهها و احساسات نو در جريان است.
در دو فيلم از مستندهاي برتر سال 1390 (پير پسر ساخته مهدي باقري و 21 روز و من ساخته شيرين برقنورد)، مستندساز خودش جلوي دوربين قرار ميگيرد و موضوع اصلي فيلم است و در دو فيلم ديگر (خانه من ساخته محسن اميريوسفي و سالينجرخواني در پارك شهر، ساخته پيروز كلانتري) فيلمساز با گفتار مفصل موضوع خود را تفسير ميكند و احساسات و فكرهايش را با بيننده در ميان ميگذارد و حضور اندكي هم در تصوير دارد.
البته در اين فيلمها تنها با بيان مسايل شخصي روبهرو نيستيم و از وراي آنها مسايل اجتماعي مانند مسكن يا نگرش فلسفي به بچهدار شدن، روابط جوانان با خانواده يا رابطه فضاهاي شهري و انسان نيز به بيان در ميآيند. حُسن اين فيلمها اين است كه قابليت نمايش در تلويزيون را دارند، يعني تجربي به معناي اكسپريمنتال و مخصوص تماشاگر خاص نيستند. اين فيلمها پرسشهايي نيز از اين دست دامن ميزنند كه آيا ادامه اين مسير سينماي مستند ما را از عينيگرايي كه خاصيت سينماي مستند است، دور نميكند؟
اكنون نگاه كوتاهي به فيلم برتر سال 1390 «خانه من» ساخته محسن اميريوسفي مياندازيم.
محور خانه من جستوجوي فيلمساز براي خريد خانه است. او ما را در اين جستوجو در بنگاهها و محلات گوناگون همراه و با انواع و اقسام خانهها و محلهها و معماري آشنا ميكند. به تدريج كه جلو ميرويم، يك بعد دروني و ذهني نيز به كار افزوده ميشود. برادر جوان فيلمساز درك نميكند كه خانه به جز در و ديوارش چيز ديگري هم هست. جاي ديگري، يكي از فروشندگان خانه تصويرهاي ويديويي عروسيشان را در خانهاي كه ميخواهد بفروشد، نشان خريدارهاي دوربين به دست ميدهد. در شرايطي كه جستوجو به دنبال خانه در جريان است، شاهد تظاهرات انتخاباتي در خيابانها هستيم و خريدار ما بيش از آنكه نگران آن رويدادها باشد نگران تاثير آنها روي قيمت خانه است. شاهكار، پايان فيلم است.
خريدار ما به يكي از خانههايي كه در بازديد اول از ديوارهاي مصنوعي و پاركينگ ناجورش ابراز انزجار كرده است، رضايت ميدهد و تصميم ميگيرد به ديوارها دست نزند و پاركينگ را از راه قرارومداري با همسايه قابل استفاده كند و به اين ترتيب خانهدار شود. در اين مقطع اميريوسفي سهل و ساده انگشت روي چيزي در سرشت انسان ميگذارد كه همانا آشتي با واقعيت (توجيه كوتاه آمدن) و كنار گذاشتن ايدهآليسمي است كه زماني آن اندازه مهم مينمود. اين تسليم وجهي مبهم دارد. بد است، چون تلخ است و خوب است، چون واقعبينانه است.
به گزارش شرق ،گفتني است خانه من در جشن خانه سينما اساسا به مسابقه راه پيدا نكرد. اين تفاوت آرا نشان ميدهد كه هرچه تعداد اينگونه جايزهها و انتخابها بيشتر باشد، خطر بيتوجهي به كارهاي باارزش كمتر ميشود.