آفتابنیوز : آفتاب: استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است: نامه باراک اوباما به مقام معظم رهبری و پاسخ ایشان در مشهد در زمره عوامل اعتمادساز برای شکلگیری مذاکرات هسته ای است.
ابراهیم متقی در یاداشتی در ماهنامه «همشهری دیپلماتیک» در خصوص نگرش روسیه و چین در استانبول 2، نوشت: روسیه و چین، دو قدرت بزرگ جهانی محسوب میشوند که در شش قطعنامه تنظیم شده توسط آمریکا علیه ایران، مشارکت داشته اند.
به عقیده وی مذاکرات استانبول اولین گام برای عبور از بحران امنیتی در حوزه اقتصاد و سیاست جهانی محسوب میشود.
به گزارش خبرآنلاین،وی در این یاداشت، نوشت: مذاکرات استانبول 2 در شرایطی برگزار شد که همکاریهای هسته ای ایران و گروه 1+5 برای 15 ماه به تأخیر افتاده بود. ، افزود: مذاکرات استانبول 2 را میتوان تلاش سازمان یافته ای برای حل مشکلات و مخاطرات اقتصادی و سیاسی کشورهایی دانست که نیازمند تأثیرگذاری بر فضای سیاست جهانی هستند.
دیگر اظهارات وی به شرح زیر است:
*نشانه های اعتمادسازی ایران را باید در تعلیق داوطلبانه غنی سازی اورانیوم دانست. متعاقب چنین فرآیندی بود که مذاکرات تروئیکای اروپایی با مقامات شورای عالی امنیت ملی، وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی ایران آغاز شد. این مذاکرات در راستای الگوی دیپلماسی هسته ای ایران بوده است.
*در دورانی که سولانا مسؤولیت سیاست خارجی اتحادیه اروپا را عهده دار بود و از سوی دیگر، مأموریت مذاکرات هستهای با ایران را به انجام میرساند، ایران نسبت به فرآیندهای تاکتیکی سولانا اعتماد داشت. در حالی که خاویر سولانا از یکسو بر ادبیات همکاری جویانه تأکید داشت و از طرف دیگر، رویکرد مقامات ایرانی مبتنی بر گزینه برد - برد را مورد توجه قرار میداد ولی در نهایت، زمینه های لازم برای اعمال فشارهای سیاسی بیشتر توسط کشورهای اروپایی علیه سیاست هسته ای ایران را فراهم میساخت. کشورهای روسیه و چین نیز از چنین الگویی در برخورد با ایران استفاده میکردند.
مواضع هسته ای روسیه و چین در شرایط بعد از کنفرانس بغداد
*برخی از تحلیلگران آمریکایی از جمله استفان والت بر این اعتقادند که از سرگیری فعالیتهای معطوف به غنی سازی اورانیوم از سوی ایران را می توان آغاز دیپلماسی تهدید از سوی جهان غرب علیه سیاست هستهای ایران دانست. والت بر ضرورت بهکارگیری رویکردی تأکیدی دارد که زمینههای لازم برای همکاری راهبردی ایران با گروه 1+5 را معطوف به موازنهسازی میداند. در شرایطی که الگوهای تهدید مورد توجه قرار گیرند، مطلوبیت و کارآمدی ایران در سیاست هستهای کاهش مییابد.
*در چنین شرایطی ضرورتهای موازنه گرایی ایجاب میکند که جلوههایی از سیاست تعادلی از سوی چین و روسیه مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر کشورهای گروه 1+5 مبادرت به تغییر جهتگیری در ارتباط با ایران کردند. «دیپلماسی فشار» به «دیپلماسی تهدید» تبدیل شد. لازم به توضیح است که جهان غرب به دلیل آنکه از ابزارهای لازم برای اعمال قدرت در سیاست بینالملل برخوردار است، قابلیت لازم برای تبدیل «تهدید اعلامی» به «تهدید عملی» را داراست.
*تاکتیک کشورهای جهان غرب، ترکیبی از فشار دیپلماتیک، اغوای هنجاری، ترغیب نهادی، تهدید رسانهای و مانور نظامی است. هر یک از موضوعات یادشده را میتوان بخشی از پازل تهدید امنیتی آمریکا و جهان غرب در برخورد با ایران دانست. به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران و کارشناسان موضوعات امنیتی در ایران بر این اعتقادند که در برابر الگوی مبتنی بر همکاری و اعتمادسازی از سوی ایران، کشورهای جهان غرب از الگوی تصاعد فشار دیپلماتیک و همچنین تصاعد تهدید امنیتی استفاده کردهاند.