آفتابنیوز : آفتاب: انتخابات ریاست جمهوری آمریکا روز ششم نوامبر(16 آبان) برگزار می شود و رئیس جمهور علاوه بر تدوین برنامه ای جامع و متقاعدکننده برای شهروندان آمریکایی، باید چهارچوب و مرزهای سیاست خارجی به خصوص سیاست خاورمیانه ای خود را برای مدت 4 سال آینده مشخص کند. مناظرۀ دو نامزد جمهوریخواه و دمکرات حاکی از آن بود که رامنی و اوباما، تفاوت زیادی در خطوط سیاست خارجی ندارند، از این رو بسیاری از کارشناسان بر این باورند که خاورمیانه بعد از انتخابات ریاست جمهوری-فارغ از اینکه چه کسی به قدرت خواهد رسید- شاهد تغییرات مهمی خواهد بود؛ تغییراتی مهم در کانون های بحران خاورمیانه و حوزه های رقابت آمریکا با سایر قدرتهای جهانی. علی بیگدلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس روابط بین الملل با ترسیم چشم انداز سیاست خاورمیانه ای آمریکا، این تغییرات را در گفتگویی با خبرآنلاین مورد بررسی قرار داده که در پی می آید.
در ابتدا دربارۀ تفاوت سیاست خاورمیانه ای جمهوریخواهان و دمکراتها برایمان بگوئید.
سیاست خارجی آمریکا تابع ارادۀ فرد نیست، بلکه استراتژی تدوین شده ای است که نهادهای متفاوتی در تدوین آن همکاری دارند؛ از جمله کمیسیون روابط خارجی مجلس نمایندگان، وزارت خارجه، سازمان سیا و نهاد ریاست جمهوری.
دمکراتها عموماً نگاهشان به بیرون از مرزهای آمریکاست. یعنی اهداف خود را خارج از مرزهای آمریکا جستجو می کنند، ولی جمهوریخواهان به دلیل اینکه خودشان از لایه های قدرتمند جامعۀ آمریکایی هستند بیشتر روی مسائل و مشکلات داخلی تکیه دارند. همانطور که در مناظره های دو نامزد مشاهده کردید، رامنی با تکیه بر مشکلات داخلی، تلاش کرد فشار بیشتری بر روی اوباما وارد کند، اما در ارتباط با مسئلۀ خاورمیانه، سیاست اوباما نشان داده است که شاید در طول تاریخ آمریکا هیچ رئیس جمهوری تا این اندازه مستقل از اهداف اسراییل در خاورمیانه عمل نکرده است. به همین دلیل در دورۀ قبل، اوباما توانست رأی 76% از صهیونیست ها را بدست آورد، ولی این بار احتمالاً این رأی به زیر 50% کاهش خواهد یافت. با توجه به دوستی و ارتباطی که بین رامنی و نتانیاهو وجود دارد، پیش بینی می شود که آرای لابی صهیونیستی بیشتر به سمت رامنی تمایل پیدا کند.
از سوی دیگر هر کدام از نامزدها به دنبال اهداف خاصی هستند؛ مثلاً دربارۀ پرونده هسته ای ایران به نظر من اوباما سیاست بسیار ماهرانه در مورد ایران اعمال کرد. همۀ درها و پنجره ها را نبست و آنها را برای دیپلماسی باز گذاشت و خودش را آلودۀ جنگ نکرد. در حالیکه این احتمال وجود دارد در صورت پیروزی رامنی، وی در ارتباط با ایران تحت فشار اسراییل بخواهد خودش را بیشتر آلودۀ جنگ با ایران کند.
در مجموع باید گفت از جنگ جهانی اول تاکنون همۀ اتفاقاتی که در کشورمان اتفاق افتاد، در دوران دمکراتها رخ داده است. جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، 28 مرداد، 15 خرداد، انقلاب اسلامی همۀ این تحولات در دوران دمکراتها رخ داده است. نگاه دمکراتها به بیرون از مرزهای آمریکاست و گمشدۀ خود را خارج از مرزهای آمریکا جستجو می پردازند. اما جمهوریخواهان بیشتر به مسائل داخل می پردازند.
سیاست آمریکا در کانون های بحران در خاورمیانه و شمال آفریقا را چگونه ارزیابی می کنید.
اوباما در شمال آفریقا بسیار موفق بوده، اما در مورد سوریه دلایلی دارد از جمله اینکه وی هنوز نتوانسته به آن اهداف برسد. از سویی سوریه وضعیت خاص خود را دارد و بسیار متفاوت از کشورهای شمال آفریقاست. اوباما از تجربیات بیشتری برخوردار است؛ حتی قبل از رئیس جمهور شدنش؛ ولی رامنی فاقد تجربیات مخصوصاً در حوزۀ سیاست خارجی است. مثلاً در مناظره آخر تلویزیونی این احساس وجود داشت که رامنی از اطلاعات ضعیفی برخوردار است که بیشتر مربوط به محافل داخلی است و تا اندازه ای جنبۀ آرزویی و عاطفی داشت و در ارتباط با مسائل منطقه مقداری حس بلندپروازی و یا بی تجربگی در گفتار رامنی دیده می شد. بنابراین اگر رامنی به پیروزی برسد شاید رفتار آمریکا در منطقه خاورمیانه مقداری همراه با خشونت بیشتری باشد، دلیلش اینست که رامنی به دلیل نخوت طبقاتی که دارد، اصولاً حاضر نیست با هیچکس باب مذاکره را اینقدر طولانی کند. کمااینکه وی در اظهاراتش صراحتاً اعلام کرد که:" ما نسبت به 4 سال گذشته 4 سال به ایران بیشتر فرصت دادیم که در زمینۀ هسته ای رشد بیشتری کند. تعبیر رامنی اینست که از روز اول باید به ایران حمله می شد تا کار را تمام می کردند، اما به نظر من سیاست "گام به گام" اوباما سیاست موفقیت آمیزتری بوده است.
به طور سنتی رابطۀ جمهوریخواهان با جهان اسلام و اعراب بهتر است و یا دمکراتها؟
از زمان ریگان جمهوریخواه، گرایشات مسیحی-صهیونیستی وارد قالب های اندیشۀ سیاسی نئومحافظه کاران شد؛ نومحافظه کارانی که ریگان در پست ریاست جمهوری بنیانگذار آن بود، از آن زمان نومحافظه کارانی که تمایلات امتزاج مسیحیت صهیونیستی داشتند، وارد هرم قدرت آمریکا شدند. این جریان، گروه بسیار خطرناکی است، بسیار مذهبی هستند و بر آن اصرار و تعصب دارند. ضداسلام و ضدشرق هستند و حتی جالب است بدانید که مقداری ضداروپا نیز هستند. به طوری که وزیر دفاع وقت جرج بوش پسر چند سال پیش صراحتاً اعلام کرده بود:" اروپا دیگر پیر شده است" اظهارنظری که واکنش های قابل توجهی را در سطح اروپا به همراه داشت. آنها خصلت های ایدئولوژیک بسیار خطرناک و تعصب آلودی دارند.
به نظر من شخصیت اوباما برای ریاست جمهوری بسیار برجسته تر است و کمتر حرکات غیرمتعارف بوش پسر را در اوباما دیده ایم. جمهوریخواهان اصولاً مذهبی هستند. رامنی و حتی انتخاب معاونش از میان جریان تی پارتی- که از جریانهای متعصب مسیحیت صهیونیست است- بیانگر همۀ این واقعیات بود. آنها جریانهای خطرناکی هستند که بسیار سریع تصمیم می گیرند، نگاه غضب آلودی نسبت به همۀ دنیا و به خصوص جهان اسلام دارند. در حالیکه اوباما، پدرش آفریقایی تبار بوده و رگه هایی از مسلمانی در وی وجود دارد، وی تاکنون هیچ حرکتی نکرده که برخلاف مسلک و آئین دینی ما باشد و حتی در مراسم سوگند وی اصرار داشت که نام حسین وی خوانده شود.
بنابراین سیاست نگاه به خارج دمکراتها می تواند برای ایران در صورت انتخاب شدن اوباما هزینه ساز باشد؟ همانگونه که شما اشاره کردید، بسیاری از تغییر و تحولات در ایران، در دورۀ دمکراتها صورت گرفته است.
پروندۀ هسته ای ایران، وضعیت خاصی دارد. در واقع تفاوتی ندارد کدامیک از نامزدهای ریاست جمهوری به قدرت برسند ولی آنچه قطعی است و از نظر هر دو کاندیدا مسلم اینکه مسئلۀ هسته ای ایران باید به صورتی حل شود. باید به این مسئله اشاره کنم که بعد از انتخابات در منطقه خاورمیانه تحولات وسیعی به وجود خواهد آمد. مهم نیست چه کسی رئیس جمهوری آمریکا باشد، چرا که سیاست خارجی آمریکا، سیاستی تدوین شده است، اما بعد از آغاز به کار رئیس جمهور(20 ژانویه 2013) در کاخ سفید باید در خاورمیانه منتظر تحولات بیشتری باشیم از جمله پرونده هسته ای ایران، سوریه، افغانستان و عراق؛ اینها مسائلی است که ممکن است تغییرات اساسی در آن رخ دهد.
آمریکا طی یک سال اخیر، تمرکز سیاست خارجی خود را برای مقابله با قدرت چین، به سمت آسیا و اقیانوسیه متمرکز کرده است و همانطور که شاهد بودیم، در بحرانهای خاورمیانه و شمال آفریقا نقشی حاشیه ای داشت. به گونه ای که مثلاً در روند سقوط دولت لیبی، این اروپایی ها بودند که ابتکار عمل را در دست گرفتند. با در نظر گرفتن این ملاحظه تصور می کنید، رئیس جمهور آمریکا در بحران سوریه چه خواهد کرد؟
تلاش اوباما اینست که آمریکا را درگیر بحران جدیدی نکند، به دلیل اینکه هنوز در عراق و افغانستان درگیر است، اما اگر ضرورت پیدا کند که خود را وارد حوزۀ جدید بحرانی کند، تمام هزینه های آمریکا را شیخ نشین های خلیج فارس پرداخت خواهند کرد. پیشتر نیز همین گونه است، بر سر مسئله عراق و کویت نیز وضعیت به همین منوال بود و شیخ نشین های خلیج فارس هزینه ها را پرداخت کردند.
و اما در مورد استراتژی نگاه به شرق، اوباما در سفر به آسیای جنوب شرق و در نهایت استرالیا، اعلام کرد که در شرایط فعلی 270 هزار سرباز در شرق آسیا حضور دارند و در آینده ای نزدیک (که بعد از انتخابات باشد) رقم آنها به 2 برابر افزایش پیدا خواهد کرد. وی تأکید کرد حضور سربازان آمریکایی تهدیدی برای هیچ کشوری نیست. اوباما صراحتاً اشاره ای به چین نکرد، اما منظورش چین بود. پیشتر قرار بود مثلث قدرتی با حضور روسیه، چین و هند در این منطقه تشکیل شود. بوش پسر، هند را تا اندازه ای از این مثلث جدا کرد. از این رو به نظر می رسد استراتژی دقیق آمریکا که سرمایه گذاری فراوانی روی آن صورت داده، استراتژی"نگاه به شرق" است و این مسئله برای هر دو نامزد مطرح است. توجه وسیع و گسترده به شرق برای جلوگیری از قدرتمند شدن بیش از حد چین و همچنین نگرانی موجود در میان دوستان آمریکا یعنی ژاپن و کره جنوبی از مسائل اتمی کره شمالی.
فکر می کنید رئیس جمهور آیندۀ آمریکا تا چه اندازه در بحران سوریه درگیر خواهد شد؟ به بیان صریح تر، رئیس جمهور آمریکا بحران سوریه را یکسره می کند؟
توجه داشته باشید مسئلۀ سوریه دو بُعد دارد. اول بُعد درونی است که شامل ترکیب جمعیتی و ترکیب فرقه های مذهبی می شود. سوریه همانند کشورهای شمال آفریقا نیست که به راحتی بتوان مثل حسنی مبارک، بشار اسد را از قدرت برکنار کرد.
از سویی آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که هنوز نتوانسته در سوریه به یک گروه مخالف بشار اسد که قابلیت سرمایه گذاری داشته باشد، متصل شوند و آن را به عنوان رهبر آینده سوریه تعیین کنند و آن را به امکانات مجهز کنند. آمریکایی ها تا این مقطع با بحران سوریه بازی بازی کرده اند و از قدرتهای منطقه ای برای تأثیرگذاری بر بحران استفاده کرده اند ولی هنوز به نتیجه و جمع بندی نرسیده اند و هنوز پایه های قدرت بشار اسد خیلی متزلزل نشده است و ممکن است بعد از انتخابات یک سرو صورتی به آن داده شود و این احتمال وجود دارد که بعد از انتخابات به دنبال گروههایی بروند که قابلیت سرمایه گذاری داشته باشند و بتوانند گروههای دیگر را به دور خود جمع کنند. به خصوص اینکه در وضعیت فعلی گروههای مذهبی بسیار قدرت گرفته اند و این بیم وجود دارد که با کمک های تسلیحاتی همین گروهها به عنصر تهدید تبدیل شوند. مسئلۀ سوریه بسیار پیچیده است و دلیل اینکه بحران وارد بیستمین ماه خود می شود نیز همین است.
در صورت روی کارآمدن اسلامگرایان در سوریه، وضعیت تعامل آمریکا با آنها چگونه خواهد بود؟ آیا تعاملی از جنس رابطۀ اخوان المسلمین مصر با آمریکا خواهد بود؟
باید به این مسئله توجه داشت که در کشورهای شمال آفریقا بعد از تغییرات صورت گرفته گروههای مذهبی قدرت را در دست گرفتند، اما گروههای مذهبی ای که ارتباط پنهانی با آمریکا داشتند از جمله محمد مرسی. بنابراین آمریکا تمایلی ندارد گروههای مذهبی به عنوان آلترناتیو به قدرت برسند. کاری که آنها کردند این بود که گروههای اسلامی را روی کار آوردند و از آنها به عنوان مرحله ای برای رسیدن به دمکراسی استفاده کردند. در سوریه نیز ممکن است آمریکا دست به چنین کاری بزند اما هنوز گزینۀ مورد نظر را پیدا نکرده اند. آمریکایی ها توانستند گزینه ای همچون مرسی را تأیید کنند اما در مورد سوریه هنوز به جمع بندی و گزینه ای دست پیدا نکرده اند و از این رو بعد از انتخابات ریاست جمهوری حتماً این کار را خواهند کرد.