آفتابنیوز : آفتاب: با این حال چون همه میدانستند که رجبپور قدرت مدیریتی بالایی دارد و پیش از آن خودش را به عنوان مدیر بخش موسیقی پاپ جشنواره موسیقی فجر هم محک زده بود، به ناچار کنار آمده و این داستان را پذیرفتند. به خصوص اینکه آمدن رجبپور باعث میشد تا اسپانسرهای مختلفی حاضر به سرمایهگذاری روی ارکستر نیمهجان ملی ایران شوند. ارکستری که مدتها بود زمزمه تعطیلیاش به گوش میرسید و رهبرش هم استاد فخرالدینی مدتی بود که آن را ترک گفته بود.
از سوی دیگر موسیقیدانانی چون حسین علیزاده و فردین خلعتبری هم حالا حاضر به همکاری با ارکستر شده بودند بنابراین چندان جای حرفی نمیماند. با این حال همچنان حس اینکه به جای حضور یکی از چهرههای موسیقی جدی ایران، یکی از چهرههای شاخص موسیقی پاپ در مسند مدیریت ارکستر نشسته است، حس جالبی نبود. در واقع از آن حسهایی بود که دائما سعی در نادیده گرفتنش داشتی. به هر روی اینجا ایران است دیگر و فرمولهایی که هیچ جای دنیا به عقل جن هم نمیرسد اینجا کارگر میافتند.
حالا در همین شرایط و بعد از تعطیلی یک ساله ارکستر موسیقی ملی ایران، بار دیگر خبر از این میرسد که قرار است نه فقط این ارکستر که همه ارکسترهای دولتی ایران زیر نظر دو نفر دیگر از اهالی موسیقی پاپ ایران اداره شود. حبیب صبور که پیش از این اهالی موسیقی و رسانه نام او را پیوسته در مقام مدیر برنامههای علیرضا عصار شنیدهاند و مهدی افضلی که راستش چهره چندان شناخته شدهای نیست.
دقیقا این اتفاق به چه معناست؟ حالا دیگر موسیقی کلاسیک و ملی ایران اینقدر یتیم شده که چندسالی است برای فعالیت یا بهتر بگوئیم بقایش فقط باید دست به دامان پاپیها بشود؟ کجای دنیا رسم چنین است؟ فکر کنید که اگر قرار بود هر خواننده و دست اندرکار موسیقی پاپی در دنیا پایش را در کفش موسیقی کلاسیک و سنتی کشورش میکرد، حالا ارکسترهای دنیا چه سرنوشتی پیدا میکردند؟ لابد لیدی گاگا مدیر ارکستر سمفونیک وین بود و مایکل جکسون رئیس شورای سیاستگذاری ارکستر فیلارمونیک لسآنجلس!
قطعا شکی در مدیریت خوب این آقایان نیست چرا که افرادی که حداقل تا به حال پایشان به ارکسترهای مهم و ملی موسیقی ایران باز شده است از مدیران موفق، شایسته و خوشنام بودهاند اما در حیطهء کاری خودشان؛ موسیقی پاپ. آن هم با زرق و برق و مختصات خودش که بعید میدانم چندان به موسیقی ملی و کلاسیک ایران ربطی داشته باشد.
مگر فقط رهبر ارکستر است که تعیینکننده اوضاع است؟ خدا را شکر که در ایران رهبر ارکستر عملا غیر از حضور در جلسات تمرین و اجرای صحنهای در تصمیمگیریهای کلان برای یک ارکستر هیچ کاره است. جالب اینجاست که این آقایان موسیقی پاپ همه در زمان مدیریتشان سریعا عضو شورای سیاستگذاری ارکسترها هم میشوند تا پز و کلاس فنیاش را هم حفظ کنند. بعد واقعا مسئولان محترم موسیقی توقع دارند که طرز تفکر این افراد روی سیاستگذاری برای مهمترین ارکسترهای این مملکت تاثیر نگذارد؟ چطور؟ اگر قرار بر تاثیرگذاری نیست که اصلا کار این شوراهای محترم سیاستگذاری چیست؟ و اگر قرار است تاثیرگذار باشند، چطور اهالی موسیقی سنتی و کلاسیک حاضر به تعامل با افرادی میشوند که تخصصی در حوزهء کاری آنها ندارند؟
این درست که همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید، این درست که الان باز باید دست به آسمان شویم و خدا را شکر کنیم که ارکسترهای بزرگمان از پستو درمیآیند و فعالیت نمایشیشان را دم جشنوارهء موسیقی آغاز میکنند، این درست که برای خصوصیسازی این ارکسترها باید راههایی جست، اما باور کنید شکل و شیوه آن هم مهم است. قیمت و بهای آن هم مهم است. تا کی قرار است درخت تکیده موسیقی جدی ایران با هر بادی بلرزد و با آمدن و رفتن هر مدیری یک بار از ریشه کنده شود و در زمینی جدید کاشته شود و تا میآید جان بگیرد بار دیگر این داستان تکرار شود؟ برایم جالب است که خانهء محترم موسیقی کی قرار است دست از سکوت بردارد و حداقل با احترام به داشتن اینهمه عضو، درباره سیاستهای کلان موسیقی ایران اعتراض پیشکش... نظر بدهد. احترام هر امامزدهای را متولی آن دارد. اگر قرار است خانه موسیقی نقش متولی را برای موسیقی جدی ایران بازی نکند، دیگر چه خانهای؟ چه چیزی؟ چه حرفی؟