سخنرانی دکتر حسن روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک در جمع حامیان و شخصیتهای کشور جهت اعلام کاندیداتوری به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
والحمدلله رب العالمینو صلی الله علی سیدنا محمد و آلهأجمعین
ان الله یأمرکمأنتؤدواالامانات الی اهلها
سلام و درود ما بر دخت نبی، بر زوج ولی، بر مام امام. سلام ما بر کوثر، سلام ما بر چشمۀ آب حیات، سلام ما بر الگو، سلام ما بر سرمشق، سلام ما بر همه خوبیها که این ماهی که امروز پایانش هست به نام اوست و ماهی که امشبب آغازش هست، باز هم به نام اوست.
درود بر روان آن عزیزانی که در این روزها با خشم طبیعت روبهرو شدند و در استان بوشهر جان خود را از دست دادند. درخواست سلامت از خداوند برای همه مصدومان و درخواست توفیق برای همه آنهایی که باید به این مردم زلزلهزده کمک کنند و آنها را به زندگی نسبتاً عادی در اسرع زمان برگردانند.
سلام ما به امام که همه چیز از او داریم و سلام ما بر شهیدان که شرف ما، عزت ما، استقلال ما، به خاطر فداکاری آنهاست و سلام بر همه ایثارگران و خانوادۀ آنان و بر همه جانبازان که سلامت خود را در راه دفاع از اسلام و کشور از دست دادند و سلام من بر شما بزرگواران که قدم رنجه فرمودید و در این جمع حضور یافتید، در برابر یکایک شما تواضع میکنم و سر فرود میآورم. شمایی که خواستید آغازگر اجرای فرمان حق باشید که «یأمرکمأنتؤدواالامانات الی اهلها» میخواهند امانت را به شایستهترین فرد واگذار کنند. از کسانی هم که ایستادهاند به ویژه عذرخواهی میکنم.
از علما، روحانیت معظم، اساتید دانشگاه، زنان بزرگوار، بانوان عزیز، همه اقشار مختلف و همه اقوام و از همه آنهایی که از استانهای مختلف کشور قدمرنجه فرمودند و به اینجا آمدند سپاسگزارم.
سلام ما بر ایران! ایرانی که امروز چهرهاشغبارآلود است. سلام ما بر اسلام و انقلابی که از نام این انقلاب عدهای سوءاستفاده کردند، شعارهای بیمحتوا و گاهی بداخلاقی را پای انقلاب نوشتند و کار خود را انقلابی نامیدند.
سلام ما بر آن قد خمیده، بر آن پیری که با قد خمیده در حرکت است که نمیدانم نامش چیست؟ از او میپرسم که میگوید نام من «آزادی» است. سلام من بر انقلاب اسلامی، سلام بر ایران عزیز و سلام بر ملت ایران.
امروز ایران روزهای حساسی را میگذراند! سرمایههایی که در این سالهای اخیر یا از دست رفت یا بر آنهاضربههای سخت وارد آمده است. از اخلاق میگویم که امروز جلوه این اخلاق در جامعه ما متأسفانه کمرنگ شده است. اخلاق در سطح جامعه، اخلاق در سطح حاکمیت، اخلاق در میان برخی از مدیرانی که گاهی سخنانشان با واقعیت فاصله فراوان دارد.
از تدبیر و عقلانیت میگویم که متأسفانه امروز با رفتارها و موضعگیریهای احساسی، زودگذر، گاهی بیمنطق و با فقدان تدبیر و آیندهشناسی مواجه هستیم.
از توسعه و پیشرفت میگویم که فقط نام زیبای آن مانده است و در عمل از آن خبری نیست. توسعه و پیشرفتی که در این هشت سال میبایست شاهد شکوفایی آن میبودیم. در هشت سال دولت سازندگی، ارزی که در اختیار داشت، درآمد حاصل از نفت و گاز و سایر درآمدها کمتر از ٢٤ درصد درآمد ارزی این هشت سال اخیر بود؛ و تمام ارزی که دولت اصلاحات در اختیار داشت، کمتر از ٢٧ درصد این دوره هشتساله بود و چقدر شرمآور که بانک مرکزی ما سکوت میکند و IMF اعلامم میکند که رشد امسال ایران منفی است. این اولین بار بعد از جنگ تحمیلی است که رشد اقتصادی کشور منفیی میباشد. آن هم در شرایطی که این همه درآمد ارزی در اختیار بود.
از کارآمدی میگویم که در طول این مدت سخن زیاد گفته شد، آمارهای مختلف اعلام شد، اما از فعالیتهای زیربنایی کمتر خبری هست.
دیگر نگویم از قانونمندی و قانونگرایی که چه بر سر آنها آمده است.
از اعتماد و رضایت عمومی که متأسفانه به خاطر بداخلاقیها و گسترش فساد، امروز به سمت بیاعتمادی و عدم رضایت در حال حرکت هستیم.
از عدالت، از امنیت اجتماعی، از گسترش ناامنی شغلی، مالی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی؛ و دیگر نگویم که بر منزلت و کرامت انسانی در جامعه ما چه آمده است.
ایران روزهای حساسی را میگذراند! روزهای سخت! زمان فداکاری و زمان حماسه است. چرا حساسیت؟ چرا روزهای حساس؟ حساسیت به سبب چالشهایمنطقهای و بینالمللی. حساسیت به خاطر تحریمها، حساسیت به خاطر معضلات اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی و حساسیت به خاطر سوء مدیریتها.
مدیریت اقتصادی کشور به جای آنکه در این شرایط حساس با تکیه بر قدرت مقاومت و ابتکار مردم عزیز و سرفراز ایران پیام رشد پایدار به جهان بدهد، متأسفانه پیام ضعف به تحریمکنندگانمیدهد. تورم بالای ٣٠ درصد، کاهش قدرت خرید پول ملی به کمتر از نصف، بیکاری بالای ١٣ درصد و رشد اقتصادی صفر و یا حتی منفی و این همه در شرایطی است که بیشترین درآمد ارزی در این هشت سال نصیب کشور شده است. رقم درآمد ارزی ما در مجموع بالای ٧٠٠ میلیارد دلار بود و این همه در مقایسه با ظرفیتهای ملی ما و در مقایسه با اهداف چشمانداز که اجرای آن از سال ۱۳۸۴ آغاز گردید، قرار بود که رشد ۸ درصد و نرخ تورم و بیکاری تک رقمی شود.
همه ضعفها و ناکارآمدیها را نمیتوان پای تحریم نوشت. همین مدیریت بود که تحریم را به سخره میگرفت و آن را کاغذ پاره لقب میداد. تحریمها را با تدبیر عزتمندانهمیتوانستیم قابل اجتناب و یا حداقل قابل تقلیل بسازیم.
این ضعف مدیریت حاصل چه عواملی است؟ مگر نهادها و سازوکارهای اندیشهای و هماهنگسازی در نظام اجرایی کشور منحل نشد؟ مگر سازمان مدیریت و برنامهریزی بسته نشد؟ مگر شورای پول و اعتبار تعطیل نشد و یا حتی آن زمان که بود تصمیمات آن وتو نشد؟ و مگر در کمیسیونهای اجرایی و دولت، شاهد این همه به هم ریختگی نبودیم؟ تصمیمات ناهماهنگ، در حال تغییر و بیثبات، تا جایی که در عرض پنج ماه در زمینه ارز شاهد ٦٠ تصمیم مختلف بودیم.
جانشین شدن تصمیمات فردی به جای عقل جمعی. از بین رفتن جرأت و اختیار و مسئولیتپذیری در مدیران عالی کشور، گسستگی پیوند نظام اجرایی با نخبگان علمی و دانشگاهی، عدم استفاده از مشورت فعالان فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، بازگشت به عقب در رویکرد تصدیگرایانه دولت در اقتصاد و حتی بنگاههای عمومی که به ظاهر شکل غیردولتی دارند، جزو عوامل مهم این معضلات بود.
ایران روزهای سخت و حساسی را میگذراند! و ما چه وظیفهای داریم؟ و من به عنوان فرزند ایران و به عنوان سرباز انقلاب اسلامی چه وظیفهای را بر دوش خود احساس میکنم و مگر آنچه من در حوزه و دانشگاه آموختهام، هدیه این مردم نیست؟ مگر آنچه به عنوان تجربه اندوختهام با سرمایه ملی نبوده است: در این شرایط حساس چه باید کرد؟
آیا نباید رئیسجمهوری بار مسئولیت را بر دوش بگیرد که ملی بیندیشد، نه حزبی. مستقل باشد. معتدل باشد. کارآمد باشد. بینالمللنگر باشد. برنامهمحور باشد. مشورتپذیر باشد. مسئولیتپذیر باشد و پاسخگو باشد و در یک کلمه رئیسجمهور به مثابه رئیس جمهور. یعنی فردی که میخواهدجمهورِ مردم را ریاست کند.
در این شرایط حساس و ویژه من به خاطر احساس مسئولیت شخصی و فردیام و به خاطر نظر مشورتی بزرگان نظام، بزرگانی که همواره برای من مورد تکریم و احترام بودهاند، بزرگانی که من سالها با آنها و در کنار آنها کار کردهام. عزیزانی که در مجالس و مجامع مختلف کنار یکدیگر بودهایم. احزاب و تشکلهای مختلف، نخبگان و فرهیختگان و همه آنهایی که با زبانهای مختلف به من گفتهاند «تو وظیفه داری حضور یابی و بار مسئولیت را بر دوش گیری.» و به خاطر امیدی که من به آینده دارم، امید به راهحل، من پیش پای این ملت بنبستی را نمیبینم.
باید تدبیر جای بیتدبیری را بگیرد. باید خرد جمعی جای تصمیم فردی را بگیرد. باید باور کنیم که مردم باید حاکم باشند؛ بنابراین نخبگان این مردم، فرهیختگان، کارشناسان و سرمایههای ملی باید نظر بدهند و از نظرات آنها باید استفاده شود.
روزگار، روزگار فداکاری است. روز تنآسایی و عافیتطلبی نیست. بیایید آبروها را هزینه کنیم. بیایید برای عظمت این کشور بزرگ کمر همت را ببندیم.
ظرفیت کشور بالاست. ما دارای توان و قدرت بالایی هستیم: نیروی انسانی تحصیلکرده و مبتکر، اما بیکار. سرمایههای صنعتی گسترده و متنوع، ولی تعطیل یا نیمهتعطیل. سرمایههای عظیم کشاورزی ما که به خاطر بیتدبیری از حداکثر استفاده محروم شده است. موقعیت منطقهایبینظیر ما، ولی متأسفانه بیاستفاده و برنامهریزی نشده.
پس همه چیز داریم، چه چیز کم داریم؟ یک مدیریت کارآمد و متواضع، در کنار سرمایههای بزرگ کشور. یک مدیریت کارآمد و متواضع و با استفاده از تمام توانهای کارشناسی که بیتکبر و با تواضع دست متخصصان و مردم فداکار را نه در شعار که در عمل ببوسد. روابط بینالمللی از موضع عزت وبا اشرافیت علمی و مهارت مذاکراتی در مسیر برد - برد قرار دهد؛ که سیاست خارجی شعار نیست بلکه سیاست خارجی علم است، سیاست خارجی هنر است و ما نیاز به دانشمندی هنرمند داریم که تجربه لازم را در اختیار داشته باشد. باید دوران جدید مدیریت کشور آغاز شود. نه بر پایه ستیزهجوییها، تناقضها و کنار گذاشتن بخش بزرگی از ظرفیتهای داخلی، بلکه با جذب نخبگان، با وحدت، با وفاق و با جذب همه انسانهای صادق، مخلص و کارآمد.
دولتی موفق خواهد بود که فراجناحی باشد، مگر میتوان با یک جناح کشور را اداره کرد؟ اگر میشد پس میبایست همه مردم از این دوره و از سالهای اخیر راضی باشند. کشور را ملت اداره میکند، نه حزب و نه یک جناح. همه انسانهای کارآمد را باید به کار بگیریم. هر کس که آماده فداکاری برای این نظام و کشور هست و هرکسکه این نظام را پذیرفته و قانوناساسی را قبول دارد، از او بهره بجوییم و استفاده کنیم.
چرا با دلایل واهی بخش بزرگی از کشور و مدیران و نخبگان کشور را منزوی کردهایم؟ چرا این همه بازنشستگیهای زودهنگام؟ با دلایل واهی در دانشگاهها.
مگر شما حق دارید سرمایه ملی را تلف کنید؟ بزرگان و نخبگان کشور سرمایه ملی هستند، مگر شما حق دارید به چهرۀسرمایههای ملی و آنها که همه عمرشان خدمت به این نظام بوده است، با تهمت و افترا و دروغ چهرۀ آنها راملکوک کنید؟
باورمان شود ما مالک کشور نیستیم. رئیس دستگاه اجرایی کشور باید ایمان داشته باشد که صرفاً و صرفاً یک امانتدار از سوی مردم است. احساس مالکانه را کنار بگذاریم. با چه حقی هر روز دست در جیب مردم میکنیم و نصف پول مردم را برداشت میکنیم؟ ارزش پول ملی را نصف کردهایم و هنوز هم شعار میدهیم.
ما در شرایط دوران جدید مدیریت هستیم. ملاک شایستگی است و نه وابستگی. دوران جدید مدیریت کشور از موضع عزت و توانایی باید راهحل رفع اختلافات و تنشها در روابط بینالملل را با ابتکار ارائه کند و تحقق بخشد و این همه، با «تدبیر و امید» شدنی است. ما نیاز به فرهنگ پویا، اقتصاد شکوفا و سیاست راهگشا داریم.
ادارۀ کشور براساس برنامه و نه شعار. استفاده از همه نیروهای لایق و کارآمد.
همه مردم ایران باید احساس عدالت کنند، عدالت یعنی فرصت برابر. شیعه، سنی، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب و همه اقوام، دیگر از آذری و لر و امثال آن نمیگویم که در جامعه ما بحمدلله همه جا حضور دارند.
همه اقوام، همه مذاهب، حتی اقلیتهای دینی باید عدالت را احساس کنند. قانوناساسی ما برای همه اقوام و همه مردم حقوق برابر مقرر کرده است.
اگر بار مسئولیت اجرایی کشور را مردم بزرگ بر دوش من بگذارند، منشور حقوق شهروندی را تدوین خواهم کرد. در منشور حقوق شهروندی تمام مردم احساس برابری خواهند کرد، همان که قانوناساسی ما گفته است. دولت من دولت تدبیر و امید خواهد بود.
مسلمـانان مرا وقتــی دلـی بــودکه با وی گفتمـی گر مشکلـی بود
بـهگـردابی، چون میافتادم از غم به تدبیـرشامیـد ساحلــی بــود
گفتمان من نجات اقتصاد، احیاء اخلاق و تعامل با جهان خواهد بود. من دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل خواهم داد. آمدهام تا برای ایران اسلامی، برای نجات اقتصاد ایران و تعامل سازنده با جهان و احیاء اخلاق جامعه، دولت تدبیر و امید را تشکیل دهم.
زنده باد اخلاق
زنده باد صداقت
زنده باد حقوق شهروندی
زنده باد اعتدال
زنده باد تدبیر
زنده باد امید
زنده باد تدبیر و امید
زنده باد اسلام
زنده باد ایران
ما به فرمان رهبری حماسه سیاسی را در ۲۴ خرداد خواهیم آفرید. ما با دولت تدبیر و امید حماسه اقتصادی را خواهیم آفرید. سلام و درود بر همه شما والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.