آفتابنیوز : آفتاب- دکتر محمود هادی پور دهشال: روزنامههاي جديد نويد گفتمان جديدي در جامعه ميدادند. آزادي فضاي نقد آنچنان مسرورمان كرده بود كه مرز ميان نقد و تاخت و تاز از يادمان رفته بود. روزنامه نشاط به عنوان چكيده شوروشوق آن روزها شناخته ميشد وخريدنش براي هركدام از ما مانند عبادات يوميه واجب بود. روزنامه نشاط براي خوانندگانش آينهاي بود كه ميتوانست بازخورد نشاط سياسي جامعه باشد. اين روزنامه براي جوانان دست به قلم نيز مامني بود كه ميتوانست نشاط سياسي اين طيف پويا را ارضا نمايد.
جوانان صاحب انديشه زيادي در سايه فضاي باز روزنامه نشاط توانستند توان خود را به جامعه ثابت نمايند. خوانندگان نشاط با گروهي جوان با آتيه روبرو شدند كه حرفهايي از دل آنها ميزدند؛ حرفهايي كه گاهي نقد بود و گاهي شايعه سازي .
نقد رئيس دولت قبلي به دليل اينكه سمبل نقد گذشته محسوب ميشد در آن روزهاي جامعه خريداران زيادي داشت. به همين دليل نقد خانواده آيت الله هاشمي به سوژهاي جذاب براي نگارندگان جوياي نام روزنامه اصلاح طلب تبديل شده بود. قصه قلم فرسايي در نقد رئيس دولت سازندگي وبزرگ نمايي از فاميل سالاري در دولت او ادامه داشت تا اينكه نويسنده جسوري پيدا شد كه به ما جماعت غرق در امواج اصلاحي يادآوري كند كه اين روايت خيلي هم با واقعيت منطبق نيست.
او كوتاه و مختصر گفت كه خويشاوندان آيت الله هاشمي حتي به اندازه اطرافيان رئيس دولت اصلاحات از موهبت نسب خود استفاده ننمودهاند. به ما گفت كه اگر به دنبال ضابطه به جاي رابطه هستيم، اين دستاورد را بايد از مسير انصاف جستجو كنيم. اما پاسخ ما ملغمهاي از تخريب و انگزدن به شيوه همانهايي بود كه دشمنان قسم خورده اصلاحات بودند. نويسنده جواني در نكوهش اين جسارت پيشتاز ما شد و جوابيهاي نوشت كه نقد دولت اصلاحات واطرافيان رئيسش چيزي جز آب ريختن به آسياب كيهانيان نيست. ما نيز با خواندن آن جوابيه يا بقول خودمان «جواب دندان شكن» آنچنان به وجد آمديم كه متوجه نشديم ادبيات جوان جوابيه نويس بيشباهت به ادبيان كيهان نيست. آنقدر از آن جوابيه لذت برديم كه حتي فكر نكرديم كه به فرض بهرهبرداري كيهان از يك واقعيت ملموس آيا ميتوان آن واقعيت را به تيغ سانسور سپرد؟
گردش روزگار بعدها به گونهاي رقم خود كه جوابيه نويس جوان يار ثابت روزنامههاي كارگزاران رئيس دولت سازندگي شد. آن اصلاح طلب پرشور بالاخره از دنده راست برخاست و تا مقام سردبيري روزنامه يكي از ياران هميشگي سردار سازندگي پيش رفت. نميدانم بعد از سالها او درباره آن «جواب دندان شكن» چگونه فكرميكند ولي هر وقت به آن روزها فكر ميكنم نه آن شعف روزهاي اول اصلاحات را عقلاني مييابم نه افسانههاي پيرامون خانواده آيت الله هاشمي را منصفانه. هميشه افسوس ميخورم كه چرا احساسات آنچنان بر ما غلبه كرد كه از ضعفهاي دولت اصلاحات غافل شديم و بجاي آن به بزرگنمايي از ضعفهاي گذشته پرداختيم.
ثمره اين نگاه نامتعادل به واقعيات جامعه چهار سال بعد يعني در انتخاب مجدد رئيس جمهور خاتمي ميتوانست تلنگري به جامعه احساساتي آن روزها باشد ولي مجلس اصلاح طلب با تغيير در حداقل سن لازم براي شركت در انتخابات موفق شد كه بخيهاي بر ريزش آراء رئيس جمهور محبوب اصلاحات افكند. وقتي اصولگرايان جديد شوراي شهر را از اصلاح طلبان تحويل گرفتند باز بجاي نقد منصفانه همه گناهان به پاي ابراهيم اصغرزاده نوشته شد كه با جريان اصلاحات كاملا هماهنگ نبود. از اين انكار حقيقت بالاخره ميوه تلخي به بار نشست و دولت نهم به اصولگرايان جديد رسيد. گفتمان اصلاح طلبان پيش رو كه چكيده و امتداد دولت هشتم بود حتي موفق به كسب آراء برابر با جريان راست ميانه و چپ سنتي نشد. شكاف ميان اصلاح طلبان از يك سو و ياس مردم از سوي ديگر نتيجهاي جز واگذاري دولت به جريان جديد اصولگرا نداشت.
اگرچه مبرهن است كه همه هشت سال هزينههاي مهرورزي در كشور مستقيما محصول ياس مردم از جريان اصلاحات نبود، نبايد از نقش اشتباهات مديران مياني دولت اصلاح طلب درمرگ اميد دردلهاي مردم غافل شد.
بالاخره بعد از هشت سال مديريت عوام پسندانه دولت دهم به پايان رسيد و مردم يكبار ديگر به ميدان آمدند تا نحيفترين جوانه اميد را پاس بدارند. آمدند تا با اميدشان از جوانه ها درختي بسازند كه شايد نسلهاي آينده در سايهاش به آرامش برسند. دولت يازدهم محصول نگراني مردم از سياستهاي ناكارآمد دولت مهرورز و بازگشت اميدوارانه مردم به صحنه گزينش بود پس همانگونه كه رئيس دولت تاكيد كرد وظيفه اصلي اين دولت حفظ اميد در دلهاي بخشنده مردم ايران خواهد بود.
عليرغم اينكه بدنه اصلي دولت به شدت مراقب است كه يكبار ديگر در روند اصلاح ساختار تصميمگيري دلهاي اميدوار پژمرده نشوند، درگوشههايي از اين دولت بارقهاي از «اميدسوزي» مشاهده ميشود. عدهاي كه هشت سال از منصب دور بودهاند به قوه مجريه بازگشتهاند تا تجربه خويش را سرمايه دولت تدبير قرار دهند اما در اين ميان هستند كساني كه نه بدليل عدم همخواني از دولت قبل كه بدليل فقدان كفايت لازم از عرصه بيرون شده بودند. دسته اخير هم در ميان موج بازگشت براي خود جايي جستجو می کنند تا نه تنها به كرسيهاي گذشته دست يابند بلكه انتقام هشت سال دوري از قدرت اجرايي را بگيرند. در ميان اين امواج پر از نفرت محتمل است كه بيش از مديران دولت مهرورز، كارشناساني قرباني شوند كه حتي علاقهاي به انديشههاي دولت گذشته نداشتهاند. احتمال بركناري كارشناساني كه تنها گناهشان ايستادن در روزهاي سخت در دولتي بود كه به كارشناسي اهميت چنداني نميداد، هر روز در حال قوت گرفتن است. مثالهايي درخصوص اينگونه تسويه حسابهاي شخصي بجاي غربالگري فني در دولت تدبير مشاهده شده است.
كارشناسي كه نه تنها در كشور بلكه در سطح بينالملل فردي شناخته شده است تنها به جرم همکاری با دولت دهم مرخص ميگردد. دليل كنار گذاشتن يك نفر نسبت سببي با مديران قبلي عنوان گشته وديگري به اين دليل كه در دستگاه مديران قبلي ارتقاء يافته از گردونه خارج ميشود. در پاره ای از موارد آنقدر فضا مكدر شده كه كساني كه در جريان انتخابات رياست جمهوري در اردوي رقيبان رئيس دولت اعتدال بودند آنچنان آب گلآلود را براي ماهيگيري مساعد يافتهاند كه با نزديك شدن به مديران عصبي بازگشته به قدرت سعي بر تسويه حسابهاي شخصي دارند.
از عجايب روزگار كه يكي از وابستگان مدير مياني جريان تدبير در پاسخ به كارشناس خلع مقام شدهاي اين تصميم را تاوان هشت سالي دانست كه كارشناس بخت برگشته حتي احوالي از مدير اصلاح طلب نپرسيده بود!
نگارنده اين سطور به هيچ وجه نگران پياده شدن مسافران بدون بليط از اتوبوس مديرت كشور نيست بلكه نگران است كه اين روند پيادهسازي به اخراج رانندگان واقعي اتوبوس منجر شود. نگران است كه رانندگاني دوباره سكان هدايت را دردست بگيرند كه حاصل كارشان نااميدي از جريان اصلاحات بوده است. نگران است كه آن اقليتي كه در سايه خود سانسوري زمينه ياس مردم از دولت اصلاحات را فراهم نموده بودند، زمينه ساز گريز مردم از دولت اعتدال گردند. نگران است كه دولتي كه رئيسش به صراحت اعلام نمود كه داس به دست نيامده در عمل تحتالشعاع رفتار ناصواب عدهاي قرار گيرد كه «اره برقي» بدست گرفتهاند. بد نيست راهبردسازان جريان اصلاحات يك بررسي ميداني از ميزان مشاركت مردم در انتخابات هشت سال پيش و درصد اقبال آنها به كانديد اصلاحطلبان پيش رو داشته باشند تا متوجه شوند كه چنين نگراني بيدليل نيست.
نگارش اين سطور به معني حفظ مديران ناكارآمد در عرصه اجرا نيست بلكه زنگ خطري است براي بازگشت دوران ناكارآمدي به بخشهايي از بدنه دولت اعتدال.
تيغ دادن به كف زنگي مست از منش اعتدال جويانه دولت يازدهم فاصله بسيار دارد، لذا راهبردسازان دولت يازدهم قبل از آنكه دير شود بايد تكليف خود را با ادبيات و رفتار انتقام جويانه اقليتي اره به دست روشن سازند. اگر امروز تدبيري انديشيده نشود دور نيست كه اشتباهات اين اقليت مایوس کننده آنچنان كه به پاي دولت اصلاحات نوشته شده بود به پاي دولت اعتدال نيز نوشته شود.
سرمايه اصلي دولت يازدهم تدبير مديرانش و اميد حاميانش بوده و خواهد بود . بنابراين حفظ اميد در دلهاي مردم مهمترين تدبيري است كه ميتواند اعتدال را از گزند افراط وتفريط محفوظ بدارد. اين تدبير ميسرنيست مگر آنكه دولت یازدهم به نقدهاي سازنده از كج رويها گوش بسپارد وبه پالايش افراطيهاي خودي به اندازه خلع يد افراطيهاي بيرون از دولت همت گمارد.