روزنامه اعتماد در مطلبی به قلم سید رضا صالحی نوشت:
در سلسله بحثهایی که از امروز با خوانندگان عزیز روزنامه وزین اعتماد خواهم داشت حول پاسخ به یک سوال اساسی از سوی نخبگان، دانشجویان، جوانان، زنان و سایر اقشار اجتماعی است که چرا در اوج شرایط پوپولیستی و رادیکالیستی حاکم بر جامعه، مردم گفتمان اعتدال را برگزیدند؟
آفتابنیوز : آفتاب: رویکردها، باورها و دقایق گفتمان اعتدال چیست؟ برای پاسخ به این دو سوال اساسی لازم است ابتدا شرایط حاکم برفضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مدیریتی دولت نهم و دهم را تحلیل و نهایتا به سوال اصلی پاسخ داده شود. دولت نهم و دهم با روی کارآمدن خود، تصویری از عدالتخواهی، مبارزه با فساد، مهرورزی، پرکاری، ارادهگرایی، قاطعیت، جسارت، شهامت، موعودگرایی، پاکدستی، مدیریت جهان، دیپلماسی عمومی و... را به نمایش گذاشت ولی واقعیت این است که بسیاری از این موارد صرفا در حد یک نمایش باقیماند و آثار مثبتی را در جامعه ایجاد نکرد. نتیجه عدالتخواهی، توزیع فقر میان آحاد جامعه بود.
در مبارزه با فساد، شاخص فساد افزایش یافت و نوکیسههایی سر برآوردند که هر روز ابعاد جدیدی از عملکرد آنها فاش میشود. مهرورزی نیز در سفرههای پر هزینه و کمبار استانی خلاصه شد؛ سفرهایی با مصوبات انبوه که فقط در کاغذ ماند و بسیاری از آنها اجرایی نشد.
سفرهایی که مردم عزتمند را چنان به حضیض کشاند که در پی خودرو رییس دولت دویدند تا نامهیی به وی تسلیم کنند و درخواستی داشتهباشند تا بخشی از مشکلات خود را از خلال این نامهنگاریها مرتفع سازند. از سوی دیگر اساتید دانشگاهها، اصحاب رسانه، سینماگران، فرهیختگان، دانشجویان و بسیاری از هنرمندان و فعالان جامعه مدنی مورد بیمهری دولت قرار گرفتند. موج بازنشستگی اساتید، ستارهدار شدن دانشجویان، تعطیل شدن برخی بنگاههای انتشاراتی، محدودیت کم سابقه رسانههای مکتوب و مجازی، عدم ارائه مجوز فعالیت برای فعالان جامعه مدنی و هنرمندان، سانسور فیلم و کتاب، عدم اکران فیلمهای سینمایی و دهها مورد از این قبیل حاصل عملکرد دولت نهم و دهم بوده است. پرکاری و ارادهگرایی نیز آن شد که برای اجرای تصمیمات کمترین تدبیر صورت گیرد.
باید یک نفر یا یک حلقه بسته تصمیمگیرد و دیگران آن را اجرا کنند. در نتیجه نظام کارشناسی ناکارآمد به دلیل ناامنی شغلی گسترده و تغییرات لحظهیی مدیران، جسارت، شجاعت و قدرت تصمیمگیری از سطوح مدیریتی کشور سلب شد به نحوی که وزیر وزارتخانه به ثبات شغلی خود حتی در روزهای آتی مطمئن نبوده و در چنین شرایط ژلهیی امکان هرگونه تصمیم بلندمدت، واقعگرایانه از مدیر سلب و خود را تسلیم حوادث و تصمیمات آنی و لحظهیی سلسله مراتب میکند و بالاجبار و با وجود خواست قبلی از تصمیمات ناصحیح و ناصواب سلسله مراتب حمایت میکند. اندیشه، مطالعه، بررسی عمیق و کارشناسانه، همه و همه کنار گذاشته شد و به بهانه ضرورت چابکی و چالاکی قوه مجریه، نهادهای تصمیمساز، سیاستپرداز و کارشناسی کنار زده شدند، تعطیلی «سازمان مدیریت و برنامهریزی» مهمترین مصداق چنین سیاستی بوده است.
قاطعیت، جسارت و شهامت نیز پیش ازاینکه هدف سرعت بخشیدن به امور را دنبال کند، عمدتا به این منظور سرعت گرفت که نوعی پوپولیسم اجتماعی را دامن زند. و بازنمایی آمدن شخصی که همان قاطعیت مورد انتظار مردم را دارد. علاوه بر این عزل و نصبهای شتابزده، هیجانی و بعضا غیر اخلاقی، ثمره قوه مجریه با شهامت، قاطع و جسور بوده است. عزل وزیر امور خارجه وقت در میان مذاکره با رییسجمهور کشور آفریقایی، شاه بیت چنین قاطعیتی به شمار میآید؛ قاطعیتی که ثمرهیی جز آبروریزی برای کشور و به تعبیر «امیل دورکیم»، «بیهنجاری» به ارمغان نمیآورد.موعودگرایی و قرائت جدید و خارقالعاده از مهدویت و موعودیت و طرح مسائل خرافی و توهمآمیز و ساختن فیلمها و مستندهای عجیب و غریب، خود داستانی مستقل است که صدای اعتراض بسیاری از علما و مراجع را درآورد و شکافی عمیق میان مدعیان این قرائت با قرائت اصیل شیعی ایجاد کرد. امام زمان(عج) جان، روح و روان ملت و وارث انبیا، اولیا و حضرت رسول(ص) و ائمه هدی در روی زمین هستند.
بدون وجود پر برکت آن حجتالهی حیات انسانی به خاموشی میگراید. استفاده ابزاری از وجود این ذخیره الهی در روی ارض گناه نابخشودنی و ظلمی بزرگ به اسلام و انقلاب است. ادعای پاکدستی نیز در مقراض نقد مدیران میانی همان دوره و در ترازوی قضاوت افکار عمومی و محاکم قضایی همچنان محک میخورد و هنوز زود است که ابعاد مختلف- قضیه بدون در نظر گرفتن ملاحظات و مصلحت - آشکارشود.
تخلفات، آنچنان گسترده است که میتوان گفت کشته از بس که فزون است رقم نتوان کرد! ادعای مدیریت جهان از سوی دولتی که ناکارآمدی آن در آیینه آمارهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... به نمایش درآمده بود چیزی نبود جز اینکه اسباب تمسخر محافل مختلف داخلی و خارجی را فراهم آوردهبود. دیپلماسی عمومی نیز خبری جز صدور پوپولیسم به عرصه بینالملل نبود.
به راستی آیا میتوان در فضای عقل و گفتوگوی منطقی، فضای فکر و هوش، فطانت و درایت، فضای محاسبهگری و مصلحتاندیشی، فضای اتخاذ تصمیمات مبتنی بر منافع ملی و امنیت ملی، در یک کلام در شرایط پیچیده دنیای امروز با نگرشی شعاری و پوپولیستی حضور یافت و چنین سخن گفت؟ چه کسی هزینههای سنگین شعارهای بیحاصل آن دوره را پرداخت میکند؟ آیا جز ملت باید متحمل رنجها و هزینههای آن بیتدبیری شود؟در بخش بعدی، بحث خود را از بعد دیگری پی خواهیمگرفت.