آفتابنیوز : آفتاب: مهرداد خدیر طی یادداشتی با طرح این پرسش در سایت عصر ایران ادامه داد: آیا حضور مستمر 6 ماهه مردم در خیابانها برای سقوط رژیم سلطنتی و حضور میلیونی در چهار راهپیمایی بزرگ (تاسوعا، عاشورا، اربعین و حمایت از بازرگان) و متقابلا خروج محمدرضا شاه از کشور و سرنگونی آخرین دولت به ریاست شاپور بختیار و روی کار آمدن دولت موقت با نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان برای اعلام و اعلان رسمیت دوران جدید سیاسی کفایت نمیکرد؟
چرا تاریخ تولد جمهوری اسلامی ایران 12 فروردین 1358 و نه 23 بهمن 1357 ذکر میشود و از دو دولت موقت و شورای انقلاب به عنوان اولین و دومین دولتهای جمهوری اسلامی ایران یاد نمیکنیم؟
پاسخ این پرسشها را باید در این نکات جست:
1- امام خمینی در حکم نخستوزیری مهندس بازرگان یکی از وظایف دولت موقت را برگزاری رفراندوم تعیین نظام جدید سیاسی برمیشمرند. هیچکس البته پیشبینی نمیکرد که تنها یک هفته پس از صدور این حکم آخرین بقایای حکومت سلطنتی نیز سقوط کند. با این حال رهبر فقید انقلاب بر سر پیمان ماند و بر برگزاری رفراندوم تاکید ورزید. (گویا هنوز داریوش آشوری واژه همهپرسی را معادل رفراندوم نساخته بود تا رایج شود و همان واژه رفراندوم به کار میرفت).
در خاطرات دکتر کریم سنجابی اولین وزیر خارجه ایران پس از انقلاب آمده است که وقتی در فروردین 58 در پی اختلاف با مهندس بازرگان استعفا میکند و به سبب بیماری نیز در بیمارستان بستری میشود، آقای هاشمی رفسنجانی از جانب امام ماموریت مییابد به عیادت او برود و بخواهد کنارهگیری خود را تا پس از برگزاری رفراندوم به تعویق بیندازد. این امر نشان میدهد که نزد رهبر فقید انقلاب، وجاهت بینالمللی نظام تازهتاسیس اهمیت بسیاری داشته و از اینرو ادامه همکاری وزیر خارجه که چهره شناختهشدهای برای دولتهای خارجی بوده مغتنم شمرده میشود. بنابراین میتوان گفت که امام جز مشروعیت ملی به سبب تاسیس نظامی با برپایی انقلابی مردمی و دور از خشونت و مشروعیت مذهبی به خاطر نقش خود و روحانیت در هدایت و پیروزی آن از وجه حقوقی بینالمللی غافل نبودهاند. از اینرو 47 روز پس از پیروزی انقلاب، رفراندوم برگزار میشود.
2- مراجعه به آرای عمومی، اعلان صریح فرم جمهوریت برای نظام جدید سیاسی به حساب میآمد. به یاد آوریم که روحانیت و مرجعیت شیعه، پیش از آن هیچگاه به مقوله رفراندوم روی خوش نشان نداده بود. در نامه آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی به شاه درباره رفراندوم انقلاب سفید در سال 1342، مرجع فقید تقلید به یاد محمدرضا پهلوی میآورد که او 10 سال قبل رفراندوم دکتر مصدق را به این اعتبار که جایی در قانون اساسی مشروطه ندارد نفی کرده بود. شاه البته از یکسو مدعی بود رفراندوم را قبول ندارد و از جانب دیگر با صدور فرمان انتخابات مجلس جدید عملا نتیجه آن را پذیرفته بود اما منظور این است که برگزاری رفراندوم برای تعیین مشروعیت، آن هم به فرمان یک مرجع تقلید و با مشارکت مراجع سرشناس دیگر یک نقطه عطف به حساب میآمد و این کاری بود که چه بسا از هر که جز امام خمینی سر میزد، نزد مرجعیت و روحانیت سنتی پذیرفتنی نمینمود.
3- در سالهای پس از انقلاب بارها این زمزمه را شنیدهایم که «جمهوری اسلامی»، غایت نبود و هدف باید برپایی «حکومت اسلامی» یا « حکومت عدل اسلامی» باشد. آقای محمدتقی مصباح یزدی حتی بارها مدعی شده که مصاحبههای امام در نوفللوشاتوی فرانسه و تاکید بر «جمهوری» و اینکه «جمهوری اسلامی مثل همه جمهوریهاست و از جمله جمهوری فرانسه اما با رعایت مقررات و ضوابط اسلامی» و نیز اینکه اشارهای به موضوع «ولایت فقیه» نداشتهاند، همه تاکتیکهای سیاسی برای فریب دادن غرب و تسهیل پیروزی انقلاب بوده، نه آنکه از عمق باور ایشان به «جمهوری» به مثابه فرم مطلوب برقراری نظام اسلامی برخاسته باشد.
حال آنکه برگزاری رفراندوم پس از استقرار کامل و به دست گرفتن قدرت و 47 روز بعد از پیروزی انقلاب و در حالی که نهادهایی چون کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران نیز تشکیل شده بود، به وضوح نشان میدهد که اگر امام تنها میخواست از آن مرحله بگذرد میتوانست برپایی رفراندوم را منتفی کند یا به تاخیر اندازد و دیگر بر «جمهوری اسلامی» تاکید نورزد؛ کما اینکه به جای «مجلس موسسان»، «مجلس خبرگان قانون اساسی» با اعضایی به مراتب کمتر تشکیل شد و پیشنویس قانون اساسی به کلی دستخوش تغییر شد و نام مجلس شورای ملی نیز به رغم آنکه قبل از بازنگری به همین صورت در قانون اساسی قید شده بود به مجلس شورای اسلامی تغییر یافت. بنابراین هرگز رودربایستی نداشت و اگر از ابتدا در پی برپایی «حکومت عدل اسلامی» به جای «جمهوری اسلامی» بود نیز هیچگاه رفراندوم برگزار نمیکرد و نمیگفت «من تنها یک رای دارم».
میتوان حدس زد رهبر فقید انقلاب نگران برداشتها و تفسیرهایی از جنس آنچه در این سالها شنیدهایم، بوده و از اینرو با رفراندوم به همه آنها پایان داده است. چرا که رفراندوم چندان که از شکل آن برمیآید هیچ پیشینهای در سنت ندارد و از مظاهر تمدن جدید است. به یاد آوریم که در نطق بهشت زهرا درباره سینما گفته بود «ما با سینما مخالف نیستیم. سینما یکی از مظاهر تمدن است.» امام مظاهر تمدن جدید را قبول داشت، منتها سینمایی که مرکز فحشا نباشد و جمهوریای که اسلامی هم باشد.
صریح و روشن اینکه رفراندوم جمهوری اسلامی را میتوان پاسخ صریحی به اندیشههایی دانست که با انتخابات هم میانهای ندارند، چه رسد به همهپرسی. (دقت در مصاحبه سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در 17 اسفند سال 92 گویای این واقعیت است که در مقوله انتخابات ریاست جمهوری نیز فرم مطلوب را این میدانند که پیشتر بر سر یک نفر به توافق برسند و بعد قاطبه مردم به او رای دهند، نه آنکه رقابت جدی درگیرد و نشان میدهد روندی که از سال 72 با کاندیداتوری احمد توکلی شروع شد و در سال 76 با پیروزی سیدمحمد خاتمی به اوج رسید و گسیل داشتن 8 نفر در سال 80 نیز افاقه نکرد و با تمرد محمود احمدینژاد در سال 84 و اتفاقات 88 شکل دیگری به مقوله انتخابات داد و در سال 92 اصولگرایان را به کلی غافلگیر کرد.)
پاسداشت رفراندوم جمهوری اسلامی و روز اعلام نتیجه آن، آرزوهایی چون تغییر مدل به شکل غیرانتخاباتی را تحققناپذیر ساخته است.
4- درباره رفراندوم جمهوری اسلامی البته نقدهایی هم وارد شده، از جمله اینکه گزینه دیگری مطرح نبوده و رای «نه» به منزله «آری» به سلطنت تلقی میشده، حال آنکه گروههای چپ مارکسیستی در عین مخالفت با سلطنت در پی جمهوری از نوع دیگری بودهاند. در پاسخ میتوان گفت گزینه غالب، همان جمهوری اسلامی بود و در رفراندوم نمیتوان گزینههای متعدد مطرح ساخت زیرا پرسش اساسی، «آری یا نه» است. این نکته را عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت نیز بهرغم علاقه به عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» ابراز کرده بود. دیگر اینکه در صورت چندگزینهای بودن هم کمتر کسی تردید دارد که انتخاب نهایی همان جمهوری اسلامی نبود. کما اینکه به محض اعلام تاسیس حزب جمهوری اسلامی، عده کثیری که حزب را با نظام اشتباه گرفته بودند، برای ثبت نام هجوم آوردند!
یادمان هم باشد که در آن زمان هیچ صحبتی از سکولاریسم نبود و ناسیونالیسم باستانگرا نیز با تظاهرات شاه به کوروش و جشنهای 2500 ساله مبتذل شده بود و هیچ بختی نداشت و یگانه رقیب، سوسیالیسم بود و البته چنانکه تاریخ جمهوری اسلامی گواهی میدهد قرائتها از مفهوم هنوز تجربهنشده جمهوری اسلامی یکسان نبود. برخی هم این نقد را وارد میدانند که جمهوری اسلامی بعدتر و با قانون اساسی و خصوصا اصل ولایت فقیه شناخته شد، حال آنکه در 10 و 11 فروردین 58 که همهپرسی برگزار شد هنوز قانون اساسی تهیه نشده بود. در پاسخ باید گفت در همان برگههای رای این عبارت درج شده بود: «تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت». برای قانون اساسی شامل اصل ولایت فقیه و اصول و فصول دیگر مشتمل بر حقوق ملت نیز رفراندوم جداگانهای - 8 ماه بعد - برگزار شد.
بعضی هم به فقدان نظارت بینالمللی اشاره میکنند اما بحث نظارت نیز هنگامی موضوعیت مییابد که خواستاران و منتقدان و معترضانی وجود داشته باشند. وقتی همه گروهها به جز سلطنتطلبان و مارکسیستهای افراطی در همهپرسی مشارکت کردند و تقریبا هیچکس در نتیجه آن تشکیک نکرد، این وجه نیز جای طرح ندارد. یادمان باشد که دبیر کل حزب توده و رجال رژیم پهلوی همچون نخستوزیر و رئیس مجلس آن دوران نیز در رفراندوم شرکت کردند.
در اینکه بافت جمعیت ایران در این 35 سال تغییر کرده و اکنون بیش از نیمی از جمعیت کشور را جوانان زیر 29 سال تشکیل میدهند و در اینکه قرائتهای کاملا متفاوتی از این مفهوم ایجاد شده و درباره بسیاری از اتفاقات دیگر، تردیدی وجود ندارد اما واقعیتهای تاریخی شامل همه رخدادها میشود و تاریخ را از جلو به عقب نمیتوان روایت کرد. وقتی از رفراندوم جمهوری اسلامی سخن میگوییم، از اتفاقی کاملا بیسابقه در تاریخ دیرین این سرزمین صحبت میکنیم و کارنامه 35 ساله یک نظام سیاسی یا دولتهای مختلف را برنمیرسیم.
12 فروردین 1358 همان روزی است که نتیجه دو روز همهپرسی برای اعلام نظر درباره تغییر رژیم سلطنتی به نظامی تازه اعلام شد. برای جمهوری اسلامی ایران تا کنون دو سرود تهیه شده است. یکی همین سرود فعلی است (سر زد از افق مهر خاوران - فروغ دیده حقباوران)، سرود اول اما که به خاطر زمان بیش از یک دقیقه آن تغییر یافت چنین مطلعی داشت: «شد جمهوری اسلامی به پا - که هم دین دهد هم دنیا به ما» همانگونه که جمهوری به مثابه مفهومی غیر سنتی در کنار اسلامیت نشست، از نظام نوپا نیز انتظار دین و دنیای توامان بود. هم ایمان و هم توسعه. بنابراین شاید جای تعجب نباشد که 35 سال پس از تولد از دو سو مورد هجوم و تهدید است (دست کم به لحاظ مفهومی)؛ گروهی که جمهوریت را برنمیتابند و آنان که با اسلامیت مشکل دارند. حال آنکه جمهوری اسلامی دیگر نه دو کلمه مجزا که اگر قابل متصل نوشتن بود، یک کلمه واحد است.