آفتابنیوز : آفتاب- سرویس سیاسی: علی محمد حاضری، استاد دانشگاه و فعال اصلاحطلب در خصوص عملكرد ضرغامي در صدا و سيما ميگويد: حداکثر و با وسعت نظر بخواهیم نگاه کنیم میتوان گفت که این صداوسیما، صدا و سیمای جریان اصولگرایی بود و تقریبا هیچ راه و جایی برای طرح اندیشهها و دیدگاههای جریانات منتقد نسبت به جریان اصولگرایی در آن وجود نداشت.
به گزارش آفتاب، بعد از ۱۰ سال ریاست عزت الله ضرغامی بر صداوسیما روز گذشته طی حکمی از طرف مقام معظم رهبری وی جای خود را به محمد سرافراز، معاون خود داد. در این مدت انتقادهای زیادی به شیوه مدیریت ضرغامی گرفته میشد. از یکسویهنگری و ارگان یک طیف خاصبودن در جامعه گرفته تا عدم تحمل منتقدان و سیاستهای فرهنگی.
حاضری درباره عملکرد صداوسیما در ۱۰ سال ریاست ضرغامی به حبرنگار «آفتاب» میگوید: شاید پیش از این که بگویم صداو سیما در این سالها بیشتر در خدمت دولت بود، بتوانم بگویم این صداوسیما در خدمت جریان اصولگرایی بود. صدا و سیما در این مدت، یک صداو سیمای ملی به عنوان اینکه جای عرضه آرا، اندیشهها و افکار جریانات مختلف درون حاکمیت باشد، نبود.
حاضری به یکجانبهگرایی صداوسیما در این مدت اشاره و ادامه میدهد: حداکثر خیلی با وسعتنظر بخواهیم نگاه کنیم میتوان گفت که این صداوسیما، صدا و سیمای جریان اصولگرایی بود و تقریبا هیچ راه و جایی برای طرح اندیشهها و دیدگاههای جریانات منتقد نسبت به جریان اصولگرایی در آن وجود نداشت.
این استاد دانشگاه درباره حمایتهای صداوسیما از دولتهای نهم و دهم عنوان میکند: درباره حمایت از دولت احمدینژاد در واقع صداوسیما یکدست نبود. در دورههایی به این شکل عمل کرد اما زمانی که در خود جریان اصولگرایی با دولت تعارضاتی پیش آمد و احمدینژاد از آن وضعیت خارج شد؛ صدا و سیما هم در قبال آن تا حدودی تغییر موضع داد. اما در دورهای کاملا در خدمت دولت احمدینژاد بود. ولی در کلیت صداوسیما سخنگوی جریان اصولگرایی بود تا جمهوری اسلامی.
این فعال اصلاح طلب مطرح میکند: من معتقد هستم که صداو سیما، جهتگیریهای آن و سیاستهایی که بر آن حاکم است فراتر از جایگاه شخص آقای ضرغامی است. شاید همه این اتفاقات را نتوان به شخص آقای ضرغامی منتسب کرد. در پارهای از اتفاقات ایشان هم خود تحت تاثیر جهتگیریهای کلانتری بود که به وی از طرف جریانهای قدرتی که ذینفوذ بودند و هستند، اعمال شد. به این شکل میخواهم مطرح کنم که صداوسیما کلا در مشت یا در خدمت سیاستگذاری رییس خود نیست. سیاستهای کلانتری وجود دارد که رییس را هم با خود همراه میکند.
حاضری به مخاطبگریزی و روی آوردن مخاطبان به رسانههای خارجی در دوران ریاست ضرغامی اشاره و توضیح میدهد: بحث ریزش مخاطبان صداو سیما دو بخش دارد. یک مقداری از آن به دلیل فضای سیاسی جامعه است که به دلیل یکسویهنگری و در واقع عدم وجود فضای نقد و تضارب آرا بخشی از جامعه را از مخاطب صداوسیمابودن خارج میکرد. اما همه مخاطبان صداوسیما هم به دلیل موضع سیاسی و نگاه انتقادی به حاکمیت صداوسیماگریز نیستند.
او میافزاید: بسیاری از طیفهای فرهنگی هستند که از مواضع متفاوتی در عرصه فرهنگ، نحوه زندگی و ... برخوردار هستند. آنها نمیتوانستند یکجانبهنگریهای فرهنگی خاص جریان اصولگرایی را تحمل کنند. همچنین روش ایجاد جذابیتهای لازم هم برای آن طیف وجود نداشت.
حاضری تاکید میکند: مجموعه این دو ناکارآمدی یعنی هم یکسویهنگری سیاسی و هم سیاستهای نامتناسب برای جذب مخاطبهایی که دربست در خدمت تفکر اصولگرایی نیستند ( از نظر فرهنگی) مروج دیدگاه خاصی بود که سعه صدر لازم در این زمینهها را نداشت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب درباره رویکردهای سیاسی صداوسیما در مدت ریاست ضرغامی میگوید: رسانه ملی حداقل باید آنچه را که به عنوان نیروهای تشکیلدهنده نظام تلقی میشوند؛ (اگر نگوییم ملی به معنای همه نیروی موجود در جامعه که هیچ وقت رسانه نمیتواند همه جناحها را با خود همراه کند) را در چارچوب نظام شناخته و نمایندگی کند.
او تاکید میکند: صدا و سیما در همین زمینه هم توفیق آنچنانی نداشت و از کل دایره نظام فقط یک قطاع معین که به عنوان جریان اصولگرایی شناخته میشود و بر صداوسیما حاکم شده بود را نمایندگی میکرد. بنابراین دیگر طیف های سیاسی نظام در آن جایی نداشتند.
این استاد دانشگاه به قضایای ۸۸ اشاره و درباره نقش صداوسیما در آن دوران به خبرنگار «آفتاب» میگوید: نمیتوان گفت همه مشکل به صداوسیما بازمیگردد. اما این ارگان میتوانست در برخی مراحل به این بحران دامن نزند.
حاضری توضیح میدهد: از نظر من بیشتر میتوانست بعد از انتخابات کمک کند به اینکه التهابها کاهش یابد. یعنی میتوانست در کاهش التهابها کمک و میانجیگری کند، به یکسویهنگریها دامن نزند و معترضان را برنیاشوبد.
او تاکید میکند: صداوسیما تابهامروز جامعه را قطبی کرده و در این موضوع خیلی مقصر است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که اگر در جریان حوادث ۸۸ اجازه میدادند معترضا از طریق صداوسیما انتقادهای خود را مطرح کنند و صحبتهای خود را ارائه دهند، در حال حاضر وضعیت بهگونهای دیگر نبود؛ عنوان میکند: فکر میکنم مجموعه نهادهای حاکمیتی میتوانستند سخن معترضان را بشنوند. نه تنها صداوسیما که شورای نگهبان و ... اگر صدای معترضان را میشنیدند و ابراز امیدواری میشد که راههایی برای کاهش التهاب و شنیدن حرف معترضان وجود دارد، مسائل با آن شدت وقوع پیدا نمیکرد.
حاضری در توصیهای به رییس جدید صداوسیما مطرح میکند: هر چیزی که در نقد این سازمان در بالا آمد، خوب است که از طرف ایشان مدنظر قرار گیرد. رییس جدید اگر با سعهصدر بیشتری به دیدگاهها و گروهها بنگرد، اگر صدا و سیما را جای مناظره گفتمانها و جریانهای سیاسی بداند تا دفاع یکسویه از یک طیف، فکر میکنم در آینده صداو سیمای موفقتری داشته باشیم.