کد خبر: ۲۸۰۱۳۸
تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۰

سیاست خارجی آرمانگرا یا سیاست خارجی واقع گرا

بررسی واسازانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که این سیاست تا اندازه زیادی، خاص و ممتاز بوده (هر چند که منکر برخی عناصر استمرار در سیاست خارجی نیستیم) و به نوبه خود نه قابل تطبیق صرف و نه مغایر با نظریه ها و رهیافت های کلان ارائه شده در روابط بین الملل (واقع گرایی و لیبرالیسم) نمی باشد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سرویس سیاسی - شهروز ابراهیمی*- این خاص بودن سیاست خارجی در واقع به خاطر خاص بودن سیاست داخلی ایران (عقیدتی و دینی بودن نظام سیاسی) می باشد. به سادگی نمی توان هیچ معیار واحدی- مثل معیار "منافع ملی"- پیدا کرد که بتوان با آن سیاست خارجی ایدئولوژیک را در معرض آزمون گذاشت. این مفاهیم نیازمند واسازی، جهت بررسی واقع بینانه هستند.

در سیاست خارجی خیلی از کشورها ارزشها و باورهای جامعه آنقدر نقش دارد که که به سادگی نمی توان گفت که سیاست خارجی کدام کشور واقعأ ایدئولوژیک و کدام یک غیر ایدئولوژیک است. (مثل منطق"لیبرالیسم" و "بین الملل گرایی لیبرال" در سیاست خارجی آمریکا و یا سنت آنگلو- ساکسن در سیاست خارجی بریتانیا). حتی تحلیل بر مبنای سنجش سود و هزینه هم به این سادگی نمی تواند گویای این تمایز مفهومی بوده باشد. چرا که  در برخی موارد تعقیب آرمانهای ارزشی در سیاست خارجی یک کشور نتیجه بهتری (از حیث تحقق منافع ملی) به همراه دارد. اما آیا صرفا به این جهت که نتیجه مطلوب بوده می توان ادعا کرد که مبتنی بر واقعگرایی یا هرچیز دیگر (غیر از ایدئولوژی) بوده است؟ بی شک نمی توان. چون این قضاوت ناشی از "این همان پنداری"است.

این یعنی از نتیجه به مقدمه حرکت کردن. به یک اعتبار به همان اندازه می توان سیاست خارجیِ مثلا اتحاد جماهیر شوروی را مبتنی بر واقعگرایی دانست که به همان اندازه سیاست خارجی آمریکا را مبتنی بر ایدئولوژی و یا بالعکس. (هر چند که ایدئولوژی در سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی در خیلی از مواقع " زیربنا "وجهت دهنده و لی در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله آمریکا روبنا و فرعی بوده). این تمایز با استفاده از روش برهان خلف ماکس وبر و واسازی رهیافت گفتمان لاکلائو و موفه، به راحتی تیره و کدر و مبهم می گردد.

 ایدئولوژی و واقع گرایی

بر خلاف اعتقاد رایج، مرز بین یک سیاست خارجی واقعگرایانه و يک سياست خارجی ايدئولوژيک، چندان شفاف و روشن نيست و می توان با "وسيع تر" کردن دايره منافع ملی و تعريف موسع از آن و نيز بالعکس با "محدودتر" کردن دايره ايدئولوژی و تعريف مضيق از آن، اين دو (واقعگرايی و ايدئولوژی) را همپوش کرد. به عنوان مثال هدف صدور انقلاب اسلامی (به عنوان يک هدف ايدئولوژيک) می تواند درراستای گسترش نفوذ، استفاده هدفمند و حمایت از شيعيان کشورهای ديگر و بالاخره امتيازگيری از طرف مقابل (به عنوان سياست های واقعگرايانه) تلقی شود. دراين صورت مرز بين يک سياست خارجی ايدئولوژيک و واقع گرا تيره و تار می گردد. اما نکته مهم اين است که می توان تمايز روشن بين يک رفتار ايدئولوژيک درسياست خارجی و يک رفتار واقع گرايانه ايجادکرد.

با استفاده از همان مثال، اگر نگاه کنيم که نتيجه هدف و رفتار صدور انقلاب، بالفرض صف¬آرایی و آرايش دشمنان در مقابل اين واحد سياسی بوده (هزینه ای است که در برابر تعقیب ارزشهای واقعی یا تصوری پرداخته می شود)، دراين صورت می توان گفت که اين رفتار با واقعگرايی فاصله زيادی داشته است چرا که واقعگرایی عاری از ارزش و یا به عبارتی پوزیتویستی می باشد. يعنی هزينه ها بر فايده ها غالب شده است. یا برعکس اگر نتیجه، گسترش حوزه نفوذ کشور، ایجاد پرستیژ برای کشور، اهمیت یافتن جایگاه منطقه ای و جهانی کشور، ارتقاء استاندارد زندگی مردم، وگسترش قدرت نرم بوده باشد در آن صورت می توان گفت که این رفتار منطبق با واقع گرایی ویا لیبرالیسم (هر چند به دشواری) بوده است. البته این شق دوم برای یک قدرت جهانی که تبدیل به هژمون (قدرت جهانی رضایت آمیز و مبتنی بر اقناع ) شده باشد بیشتر قابل تصور است تا یک قدرت منطقه ای مثل ایران).

•    ایدئولوژی و آرمانگرایی

سياست خارجی آرمانگرا در ريشه ها و برخی مفروضات، با يک سياست خارجی ايدئولوژيک قابل تطبيق و لذا همپوش می باشد (حداقل در مقام مقایسه با تطبیق با واقع گرایی)، بويژه درسطح تحليل (يعنی نگرش به فراتر از "دولت – ملتها" يا نگرش سيستمی) و نيز در" بايدها ". درحالی که همپوش کردن سياست خارجی واقع گرا با سياست خارجی ايدئولوژيک، صرفاً با تفسير "موسع" از منافع ملی و تفسير "مضيق" از ايدئولوژی مسير می باشد، سياست خارجی آرمانگرا با سياست خارجی ايدئولوژيک نیز دربرخی مواقع (نه هميشه ) سازگار است ولی با اين تفاوت که سياست خارجی ايدئولوژيک اسلامی اعتقاد زيادی به سازمان ها و نهادهای بين المللی يعنی آنچه که محوراصلی تمرکز آرمانگرايان است، ندارد.

آرمانگرايان به هماهنگی طبيعی منافع – دست نامرئی آدام اسميت – معتقد هستند درحالی که درديدگاه ايدئولوژيک خیلی چیزها را بايد از بين برد و طرحی نو درانداخت. همچنین سیاست خارجی آرمانگرا بویژه نسخه لیبرالیستی آن برمبنای همکاری و صلح دمکراتیک و ایده، وابستگی متقابل اقتصادی و تاکید بر رژیمهای بین المللی استوار است. در حالیکه سیاست خارجی ایدئولوژیک خود محور، تفسیر خاص گرا از داده های بیرونی و عبور دادن اطلاعات از فیلتر ذهنی تصمیم گیران ایدئولوژیک می باشد.

•    سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: سیاستی خاص و متمایز

 سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می تواند سنتزی از واقعگرایی و لیبرالیستی با چارچوب ایدئولوژیک  تلقی گردد و این، راز رمز گشایی از سیاست خارجی ایران است. به عبارت دیگر می توان نشان داد که چرا به عنوان مثال سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گزینشی عمل می کند (مثلأ موضعگیری متفاوت ایران نسبت به کشتار شیعیان یمن یا حمایت مستمر ایران از گروههای سنی فلسطینی درشرایط حاضر را با سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به وقایع مشابه درگذشته را در نظر بگیرید). ایدئولوژی در یک جایی می تواند "زیربنای" سیاست خارجی بوده یا شکل دهنده به آن باشد (یعنی بدون عنایت صرف به مقوله منفعت ملی، هرچند که نتیجه ممکن است به نحو مطلوبی نشان دهنده برآورده شدن منفعت ملی هم باشد)  ودر جایی به عنوان "وسیله" یا "روبنا "(که در اینجا در اغلب موارد منفعت ملی برآورده می شود، برعکس شق اول که کمتر احتمال اخذ نتیجه مطلوب در راستای منفعت ملی هست). به همان نسبت ایدئولوژی در یک حوزه ممکن است نقش مانع و یا در حوزه ای دیگر نقش تسهیل کننده و انسجام بخش را ایفا نماید.

شاید ابزار مطمئنی برای سنجش نتایج سیاست خارجی در ارتباط با مقوله منفعت ملی در دست نباشد. چون خود این معیار یعنی "منفعت ملی" هم به همان اندازه خود مفهوم "سیاست خارجی" غامض و مبهم است. به این جهت است که تمام واحدهای سیاسی با هر رهیافتی، سیاست خارجی خود را در راستای منافع ملی تلقی می کنند. فقط وقتی بقای کشورها به دلایل مختلف در معرض خطر قرار می گیرد مفهوم منفعت ملی نسبتأ روشنتر و بی پرده ظاهر می گردد. آیا منفعت ملی ارتقائ پرستیژ و اعتبار یک کشور است؟ آیا بالا بردن استاندارد زندگی مردم از طریق رشد رفاه و درآمد سرانه ملی کشور است؟ چنانچه هر کدام از اینها و یا هر چیز دیگر باشد کدام سیاست و رهیافت می تواند آن را بهتر متحقق نماید. به درستی مشخص نیست.

•    استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین