آفتابنیوز : ٥٦ نفر از اين ١٥٠ نفر در مقطع كارشناسي تحصيل كردهاند و ١٦ نفر در مقطع كارشناسي ارشد. بيشترين آمار شاغلين مربوط به مشاغل آزاد بود كه ٤٢ نفر را شامل ميشد و ٢٦ نفر از خانمهاي مراجعهكننده خانم خانهدار، از ميان مراجعين ٩٥ نفر از محلات اطراف مركز مراجعه كرده بودند. جالب است كه از بين اين ١٥٠ نفر فقط چهار نفر فرزند طلاق بودهاند، ما به اين نتيجه ميرسيم كه طلاق به خودي خود باعث پرخاشگري فرد نميشود» اينها را خانم رهنما، مدير مركز كنترل خشم تهران ميگويد؛ مركزي كه فعاليتش را دي ماه سال گذشته در ساختماني در پارك آزادگان شروع كرد و حالا به محلي حوالي چهارراه قصر منتقل شده است.
نميشود ساكن شهري بزرگ مثل تهران باشي و تجربه نزاعهاي خياباني را هنگام تردد در شهر نداشته باشي، نميشود در ايستگاه تاكسيهاي خطي و مترو و اماكن عمومي رفت و آمد داشته باشي و فريادها و درگيريهاي لفظي و تن به تن را تجربه نكرده باشي. نميدانيم كارشناسان امر آماري از اين مساله دارند يا نه، اما طبق مشاهداتمان ميتوانيم اين فرضيه را داشته باشيم كه بيشترين ميزان استفاده خلاقانه از قفل فرمان در ايران و تهران اتفاق ميافتد، چه بسا مقام اول را هم در ميان كشورهاي استفاده كننده از قفل فرمان داشته باشيم.
خشم و خشونت در زندگي روزمره ما طوري جا خوش كرده كه ديگر بخشي از ذات زندگيمان شده، بخشي كه گاهي بيم آن داريم كه جدا شدنش به زندگيمان لطمه بزند. اما اين خشم فروخورده تنها در روابط اجتماعي بروز پيدا نميكند، بلكه در روابط خانوادگي و بين فرديمان و حتي رابطهمان با خودمان هم رد پاي پر رنگي از خودش به جا گذاشته. اين خشم در جامعه تا جايي ريشه دوانده كه شهرداري تهران و وزارت ورزش و جوانان را به اين نتيجه رساند كه بايد اقدامي در اين راستا انجام دهند. همين بود كه در اولين جشن بخشش كه در ١٨ خرداد ماه سال گذشته برگزار شد، محمود گلزاري خبر تاسيس مراكزي با عنوان «مركز كنترل و پيشگيري از خشم» را به حاضران داد؛ مركزي كه به گفته گلزاري قرار بود در آن آموزشهاي مهارت زندگي، خويشتنداري، نحوه كنترل خشم به جوانان و نوجوانان آموزش داده شود. حالا پس از حدود يك سال از اعلام رسمي تاسيس اين مركز و هفت ماه پس از آغاز به كار اين مركز، سري به مركز كنترل خشم تهران در منطقه هفت زديم و در مورد فعاليتها و نحوه خدمات رساني اين مراكز با خانم دكتر رهنما به گفتوگو نشستيم. در انتهاي كوچهاي حوالي ميدان قصر، ساختماني چهار طبقه با تابلوي نارنجيرنگ سر در آنكه ميگويد اينجا «مركز كنترل خشم» است.
مسوول مركز در مورد اينكه ضرورت وجود چنين مركزي آن هم در اين منطقه تهران چيست، ميگويد: چرا ما آمديم مركز كنترل و پيشگيري از خشم راهاندازي كردهايم؟ به اين دليل كه ما خشم را در همه جوانب بررسي ميكنيم، ضمن اينكه خشم آسيبزا شده است، هم براي خود فرد و هم براي ديگران. يك فرد افسرده ممكن است به كسي آسيب نزند، اما يك فردي كه خشم دروني دارد بالاخره آسيب ميزند به خودش يا اطرافيان، اگر توان درگير شدن با كسي را نداشته باشد، با طعنه حرف مي زند، يك فرد خشمگين لزوما برونگرا نيست، ممكن است فرد درونگرايي باشد، اما با نيش زبان زدن يا تحقير اطرافيانش خشم خودش را ابراز كند. فرق خشم با وسواس و ترس و افسردگي اين است كه آسيبزاست، حال اين آسيب ميتواند به خودش باشد ميتواند به ديگران باشد... قصد بزرگنمايي ندارم، اما واقعيت اين است كه متاسفانه در جامعه ما تنش زياد است و روابط مردم با هم روابط آرام و سالمي نيست. شايد يكي از انگيزههاي مهم تاسيس اين مركز اين بود كه دلايل اين موضوع بررسي شود. ما يك كشور مسلمان هستيم، چرا بايد خشونت اينقدر در جامعه ما پر رنگ باشد. ما در دينمان اسوههايي داريم، مثل پيامبر اكرم يا امام علي(ع) و فاطمه سلاماللهعليها، ما به لحاظ رفتاري بايد از اين اسوهها پيروي كنيم، ولي متاسفانه مواردي كه از ارتباط مردم با هم ميبينيم، خلاف اين موضوع است. ما تبديل شدهايم به آدمي كه سريع قضاوت ميكنيم، سريع نتيجه ميگيريم و حكم صادر ميكنيم، و بر اساس اين حكمي كه صادر كردهايم هر رفتاري كه صلاح ميدانيم از خودمان نشان دهيم و به خودمان حق ميدهيم – در زمان بروز خشم آدمها خودشان را محق ميدانند –بدون اينكه شرايط طرف مقابل را در نظر بگيريم و در نتيجه اين ذهنيت، درگيريهايي به وجود ميآيد كه ما ميبينيم متاسفانه در حيطه خانواده خيلي بيشتر نمود پيدا ميكند. مهمترين دليل بروز چنين اتفاقي اين است كه مردم آستانه تحملشان پايين آمده است و دليل اين پايين آمدن آستانه تحمل خيلي گسترده است، ممكن است عوامل سياسي، اقتصادي، فرهنگي در اين موضوع دخيل باشند، در واقع جميع اين موارد دست به دست ميدهند تا مردم در هر اتفاقي سريعتر از خودشان واكنشهاي عصبي نشان دهند و اين واكنشها منجر به درگيريهايي در خانواده ميشود. حتي گاهي ما ميبينيم دو نفر كه با عشق يك زندگي را شروع كردهاند، تبديل ميشوند به دشمن خوني يكديگر، تا جايي كه حتي ممكن است اين نفرت و خشم منجر به قتل شود.
هر چقدر ما درد را بيشتر ببينيم بهتر ميتوانيم براي درمانش اقدام كنيم. اگر بخواهيم اين مساله را انكار كنيم موضوع پيچيدهتر ميشود. به ما اعتراض ميكنند كه چرا اسم اين مركز «كنترل و پيشگيري از خشم» است و چرا مركز «ايجاد آرامش» نيست، بازي كردن با واژهها، ناديده گرفتن صورت مساله است. همانطور كه ما در اين جامعه ايدز و فقر و فحشا و اعتياد را پذيرفتهايم، بايد خشم را هم بپذيريم. ما نميتوانيم بگوييم ايدز در جامعه نيست، چون اين انكار ما باعث تشديد مشكل ميشود، اگر كشورهاي پيشرفته توانستهاند به نقطهاي برسند كه آمار مبتلايانشان به ايدز رشد منفي دارد، دليلش اين است كه اين موضوع را خوب ديدهاند و خوب با آن برخورد داشتهاند، نه سرپوش روي مشكلشان گذاشتهاند و نه مشكل را كوچك جلوه دادهاند.
خانم رهنما در مورد كساني كه به مركز كنترل خشم مراجعه ميكنند، ميگويد: همه مراجعين ما خودارجاع هستند، از مركز يا ارگاني به ما معرفي نميشوند. نحوه آشناييشان هم از طريق رسانههاي جمعي است اما بيشتر مراجعان از اهالي همين محلهاند. قبل از مراجعه هم به اين شكل است كه وقت قبلي برايشان تعيين ميشود. در زمان تعيين وقت، دليل مراجعه را ميپرسيم، بيشتر كساني كه به ما مراجعه ميكنند در ارتباطاتشان مشكل دارند. در ميان مراجعين ما تعداد آقايان بيشتر است. برخلاف مراكز مشاوره كه آقايان به سختي و با اصرار همسرانشان براي جلسات مشاوره به آنها مراجعه ميكنند، در مركز كنترل خشم، آقايان خودشان به اين اذعان دارند كه توان كنترل خشمشان را ندارند و نياز به مشاوره دارند. به طور طبيعي هم آقايان به دليل ترشح هورمون تستسترون، برانگيختهتر هستند و ميزان خشم در آنها نمود بيشتري دارد. وقتي كه ميبينند با خشمشان هم به خودشان آسيب ميزنند و هم به ديگران، درصدد حل مشكلشان بر ميآيند، و وقتي كه ميبينند اين مركز براي كنترل و پيشگيري خشم تاسيس شده از ما تشكر ميكنند كه بالاخره اين خشم در وجودشان توسط يك جايي ديده شد و اينطور عنوان ميكنند كه هميشه اطرافيان به ما ميگويند شما بايد گذشت داشته باشيد و عصباني نشويد، و كوتاه بياييد، هيچوقت كسي راهحلي براي مقابله با اين خشم به ما نميدهد، اما اينكه يك مركز اين پيش آگهي را به ما ميدهد كه چطور با اين خشم برخورد كنيم، يا مطرحش كنيم، اتفاق خوبي است. اينجا ما كسي را به خاطر خشمگين شدنش مجازات يا تنبيه نميكنيم، ما نه قوه قضاييهايم نه نيروي انتظامي، وزارت ورزش و شهرداري قوه قهريه نيستند، هدف ما اين است كه خشمي را كه در وجود آدم ها هست ببينيم و براي كنترل آن راهكار ارايه كنيم. ما اينجا آقايان جواني داريم كه تمام تنشان پر از رد چاقو است، آثار خودزني بر اثر خشم و وقتي به ما مراجعه ميكند از اين شرايط و روحيه ناراحت و خسته است. ميگويد دوستانم من را براي يك جمع دوستانه يا نوشيدن يك چاي دعوت نميكنند ولي با من تماس ميگيرند كه امشب فلانجا دعواست بيا برويم بزنيم. در كنار چنين مواردي افرادي هم هستند كه تحصيل كردهاند و با همسرشان يا همكارشان مشكل دارند. ما پزشكي داريم كه به ما ميگويد عصباني شدم مانيتور را برداشتم كوبيدم برسر همكارم و ميگويد اصلا نفهميدم چرا اين كار را كردم.
خانم رهنما با اشاره به اينكه خشونتهاي خانوادگي از درگيريهاي بين فردي آمار بالاتري دارد، ميگويد جامعه هدف مركز افراد بالاتر از ١٣ سال هستند. همچنين در مورد نحوه كار مركز بر روي مراجعين هم توضيح ميدهد: در اين مركز ما فقط مشاوره فردي داريم. درمانهاي ما بر پايه روش شناختي – رفتاري است. يعني روي تفكر فرد تمركز ميكنيم. منظور از نوع تفكر استنباطي است كه فرد در مورد آن اتفاق دارد. ما ميگوييم اين اتفاق براي همه افتاد، اما اين واكنش را نشان ندادند، تو اين واكنش را داشتي، و با كمك فرد رفتارش را تحليل ميكنيم و ريشهيابي ميكنيم كه چرا چنين واكنشي در مواجهه با يك اتفاق داشته است. در واقع فرد هم پيامدهاي رفتارش را ميبيند و هم دلايل رفتارش را و زمينههاي خانوادگي، فكري و فرهنگي آن بررسي ميشود. ما اينجا به آدمها كمك ميكنيم تك بعدي نگاه نكنند، در مواجهه با مسائل به واكنشهاي ديگر هم فكركنند. چون وقتي آدمها دچار يك ديد تونلي ميشوند كاري را انجام ميدهند كه غير ارادي است. زماني كه فردي عصباني ميشود به لحاظ متابوليسمي، خون به مغزش نميرسد و بيشترين مقدار خون در پاهايش جمع ميشود. وقتي ميزان كمتري خون به مغز ميرسد، نتيجهاش اين است كه كاري را كه بايد مغز انجام دهد به طور ناقص انجام ميشود در نتيجه رفتار معقولي هم از فرد سر نميزند.
بعد ديگر ماجرا تمرينهاي رفتاري است كه به افراد ميدهيم، جدولهايي را در اختيار مراجعين ميگذاريم كه در طول هفته بايد پر كنند، كه در اين جدول فرد بايد ماجرايي كه برايش اتفاق افتاده را شرح دهد، پيش زمينهها و اتفاقات قبل و بعد ماجرا را هم مينويسد و در پايان واكنشي كه نسبت به آن اتفاق داشته را تشريح ميكند. در مباحث رفتاري شدت، مدت و فراواني رفتار خيلي مهم است.
در صورتي كه افرادي با مشكلات حاد به ما مراجعه كنند كه نياز به درمان روانپزشكي داشته باشند، ما ارجاعشان ميدهيم به مراكزي كه بهتر ميتوانند كمكشان كنند.
خانم رهنما در پايان صحبتهايش اشاره ميكند كه ما در اين مركز در كنار مشكل بودجه كه داريم، نياز به يك تيم متخصص داريم در زمينههاي روانپزشكي و مددكاري اجتماعي و روانسنج، سه ماه اول فعاليتمان در مركز خدمات رايگان ارايه ميكرديم، از فروردين ماه مبلغ هر جلسه مشاوره كه ٤٥ دقيقه طول ميكشد، ٥ هزار تومان است، قرار بر اين بود كه وزارت ورزش و شهرداري هر كدام پنج هزار تومان از هزينه را تقبل كنند، كه روي هم هزينه هر جلسه مشاوره ١٥ هزار تومان ميشد، كه هنوز هيچ مبلغي از شهرداري و وزارت ورزش به مركز پرداخت نشده و فعلا فقط مراجعان سهمشان را ميپردازند. ما در مركز كنترل خشم به يك كار تيمي نياز داريم، تيمي از متخصصاني كه با حداقل هزينه با ما همكاري كنند و جمله آخر هم اينكه موضوع خشم را در جامعه جديتر بگيريم، آستانه تحمل مردم خيلي پايين آمده است.
منبع: اعتماد