آفتابنیوز : مهندس برديا صدرنوري هنرمند و پيانيست معاصر بنا دارد کنسرت بداهه نوازي پيانوي ايراني با عنوان «زندگي جاريست...» را جمعه دهم مهر ماه همزمان با عيد سعيد غدير در تالار وحدت به صحنه اجرا ببرد. اين پيانيست علي رغم تحصيل، تخصص و فعاليت اصلياش در حوزههاي مهندسي و مديريتي معتقد است برگزاري هر کنسرت برايش يادآور اين موضوع است که نبايد وجه هنري وجودش که آن را نعمتي خدادادي ميداند فراموش شود و موسيقي را کمک حالش در تحمل دشواريها و فشارهاي ناشي از کار اصلياش ميداند. وي که از سن 10 سالگي فراگيري پيانو را آغاز کرد، اجراي سبک ايراني با پيانو به عنوان يک ساز غربي و مادر سازها را داراي جذابيت فراوان براي مخاطبين ميداند. برگزاري کنسرت زندگي جاريست ...، فعاليتهاي هنري اين پيانيست و دغدغهها و معضلات مبتلابه موسيقي بهانهاي شد تا گفتگوي اختصاصي با اين مدير موزيسين انجام دهيم که مشروح کامل آن در ادامه آمده است.
آقاي صدرنوري قبل از شروع مصاحبه کمياز شروع فعاليت هنري خود بگوييد و اينکه چگونه با توجه به گرايش ويژه شما به موسيقي ايراني به پيانو و نوازندگي آن علاقه مند شديد؟
علاقه به موسيقي در خانواده ما همواره وجود داشت. براي همين پدرم در سال 1356 که حدود 9 سال داشتم پيانويي خريد و اين پيانو به عنوان عضو جديد به خانواده ما اضافه شد. طبيعي بود که ما بچههاي خانواده به سمتش جذب شويم. بنابر اين قرار گرفتن در محيطي که ساز پيانو در آن وجود داشت باعث شد گرايشم به سمت اين ساز زيادتر بشود و به طور جدي ادامه بدهم.
فراگيري پيانو را از سن 10 سالگي در زادگاهم شهر رشت شروع کردم در آن زمان با مشکل يافتن کسي که ساز را کوک کند و نيز يافتن معلميخوب که به صورت اصولي و کلاسيک آموزشم دهد مواجه بوديم. تا بالاخره تحت نظر استاد فهيم ممتازي- که هر جا هستند خداوند حافظشان باشد- فراگيري پيانو به سبک کلاسيک را آغاز و تا 5 سال ادامه دادم و بعد تحت فشار درس در سالهاي آخر دبيرستان، کلاس موسيقيام تعطيل شد.
در سال 65 در دانشگاه صنعتي اميرکبير (پلي تکنيک تهران) در رشته مهندسي صنايع قبول شدم و بعد از مدتي از محضر استاد کيومرث پارساي بهره جستم. از همان زمان بيشتر تمرکزم روي موسيقي ايراني و نواختن دستگاههاي موسيقي ايراني با پيانو بود. خريد پيانو براي دانشگاه اميرکبير از سوي بخش هنري جهاد دانشگاهي، راهاندازي گروه موسيقي در دانشگاه در سالها 67 و 68 و اجراي دهها برنامه هنري دانشجويي و شرکت در اولين دوره مسابقات موسيقي دانشجويان در دانشگاه شهيد باهنر کرمان از بهترين خاطرات آن دوره است. سال 78 اولين کنسرت رسميرا با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميبا عنوان «يادمان استاد بنان» اجرا کردم.
بعد از سال 78 فعاليت خود را با همکاري گروههاي هنري مختلفي ادامه دادم. گروه موسيقي «مهرآور» را تشکيل دادم و با گروههاي موسيقي خنيا به سرپرستي هنرمند پرتلاش سرکار خانم پري ملکي، گروه تنبورنوازان سيمرغ به سرپرستي آقاي قرشي و گروه مهر به سرپرستي دوست خوب و هنرمندم ناصر ايزدي و... همکاري داشتم. در سال 1381 موسسه فرهنگي هنري راد نو انديش را تاسيس کردم. در آلبوم موسيقي «بهانه تو» با آهنگسازي ناصر ايزدي قطعهاي را با پيانو همراه با آواز هنرمند گرانقدر استاد مهدي فلاح اجرا کردم و همچنين آلبوم بداهه نوازي پيانو ايراني با عنوان «زندگي جاريست...» را دو سال پيش به بازار موسيقي عرضه کردم که قرار است قطعاتي از آن در کنسرت آتي اجرا شود.
همانطوري که گفتيد پيانو يک ساز غربي است و آن را به عنوان ساز مادر قلمداد ميکنند. با اين تفاصيل به نظر شما وضعيت نوازندگي پيانو در کشور ما چگونه است و شما چه سبکي را براي ارائه آثار خود انتخاب کرديد؟
به جرات ميتوان مرتضي خان محجوبي، استاد جواد معروفي و پس از آن استاد انوشيروان روحاني را به عنوان بزرگان صاحب سبک پيانو ايراني در دوران طلايي موسيقي ايران نام برد. البته از مکتب اين اساتيد نوازندگان بنام ديگري بعدها به فعاليت پرداختند مانند سرکار خانمها فخري ملکپور، اوفليا پرتو، فريبا جواهري و آقايان اردشير روحاني، مزدا انصاري، سامان احتشاميو ... که هر يک با کميتفاوت در سبک و پنجه، ادامه دهنده راه همان بزرگان هستند.
يادم هست روزي استاد همايون خرّم آهنگساز بزرگ و با اخلاق فرمودند ما تعداد کساني که موسيقي ايراني را با پيانو ميزنند زياد داريم ولي پيانيست ايراني که حس موسيقي ايراني را با تمام ظرايفش به شنونده منتقل کند و به اصطلاح پنجهاش، پنجه ايراني باشد و در خونش موسيقي ايراني جريان داشته باشد، کم داريم. البته اين انتقال حس موضوع مهمياست که در همه سازها يا حتي همه هنرها وجود دارد و وجه تمايز هنرمندان مختلف است.
من در نوازندگيام هيچگاه به دنبال اينکه مثل فرد ديگري ساز بزنم نبودم. البته قطعا هر نوازندهاي تحت تاثير متقدمين خود قرار ميگيرد اما در نوازندگي سبک خودم را دارم. شايد بخشي از آن به سبک نوازندگي گذشتگان شبيه باشد، ولي هيچکدام آنها هم نيست.
به خاطرهاي از استاد خرّم اشاره کرديد. ما مطلع شديم بنا داريد جشنواره و جايزه استاد همايون خرّم را براي دومين سال برگزار کنيد. با توجه به حجم فشرده کاري شما در حوزههاي مديريتي و مهندسي به چه دليلي اين مسئوليت را بر عهده گرفتيد؟
بايد اعتراف کنم موسيقي به ويژه موسيقي ايراني عشق من است و عاشق هم کار و زمان و مکان نميشناسد.
در مورد دومين دوره جشنواره و جايزه استاد همايون خرّم (نواي خرّم 2) هم بايد عرض کنم که اين جشنواره در رده سني کودک و نوجوان برگزار ميشود و هدفش ارتقاي سطح بينش فرهنگي و در نهايت سرمايه فرهنگي جامعه مبتني بر داشتههاي فرهنگ غني ايران زمين است. يکي از وظايفي که همه به ويژه کساني که داراي علايق فرهنگي و هنري هستند، بر عهده دارند دريافت و انتقال خوبيها و سرمايههاي فرهنگي به نسلهاي بعد است.
ساختههاي اساتيد موسيقي از سرمايههاي فرهنگي جامعه است. اخلاق، منش و رفتارشان به عنوان افرادي که معمولا جامعه به آنها مينگرد و از آنان الگو ميگيرند، سرمايه فرهنگي کشور است. در دورهاي که از زمين و زمان تحت تاثير انواع امواج و مطالب مخرب و يا سازنده اما مغاير با فرهنگ اصيل ايراني هستيم، توجه به اين مباحث اهميت بيشتري مييابد. من هم به نوبه خودم و با توجه به ارادت ويژهاي که به استاد خرّم به عنوان يک هنرمند بزرگ اخلاقمدار داشتم، با مشورت و همراهي خانواده محترم ايشان و کسب مجوزهاي لازم، از اين طريق به دنبال ارتقاي سطح بينش و فرهنگ جامعه هستيم.
جشنواره سال گذشته و استقبال فراوان فرزندان اين مرز و بوم و خانوادهها از سبک موسيقي استاد خرّم، ما را در ادامه راهي که انتخاب کرديم مصممتر کرد. انشاءالله جشنواره امسال هم که فراخوان آن از 1/6/94 از طريق سايت www.khorramfestival.com آغاز شده است به صورت گستردهتر طي 3 شب در دي ماه سال جاري در تالارهاي رودکي و وحدت اجرا خواهد شد.
به نظر شما در نوازندگي هر سازي به ويژه پيانو، تکنيک مهمتر است يا احساس؟
ببينيد اجراي موسيقي ترکيبي از تکنيک و احساس است. چه در خواندن و چه در نواختن، ترکيب تکنيک و احساس بايد مخاطب را جذب کند. در اجراهاي صحنهاي عامل مهم ديگري نيز نقش مييابد و آن هم شخصيت صحنهاي و حرکات و رفتار هنرمند بر روي صحنه است. از نحوه ورود به صحنه، پوشش لباس، نشستن يا ايستادن بر روي صحنه تا ميميک صورت و حالات شکلي و بدني وي در هنگام اجرا. اجراي صحنهاي مانند اجراي در استوديو نيست که بتوانيد چند بار يک قطعه اشکالدار را ضبط کنيد يا آنرا ويرايش و پالايش نماييد.
به همين علت بسياري نوازندگان و هنرمندان بيشتر امکان هنرنمايي در استوديو را دارند و يا اجراي صحنهاي نميکنند و يا اجراي صحنهاي آنها ناموفق است. هنرمند روي صحنه و تماشاگرانش با هم تبادل انرژي ميکنند و لذا جوّ سالن اجرا بر روي بسيار تاثيرگذار هنرمند است. به هر حال به نظرم در موسيقي ايراني که کلا حسي است انتقال احساس بر تکنيک غلبه دارد. براي همين است که در بسياري مواقع شما از ديدن کنسرتي از نظر بصري يا تکنيک نوازنده و خواننده متحير ميمانيد اما آن حسي که بايد دريافت کنيد و لذت ببريد وجود ندارد. از همين نقطه است که شما از پنجه هنرمند يا حس خواندن خوانندهاي خوشتان ميآيد و از هنر ديگري که شايد بسيار هم رويش تبليغ شود و در حد خودش هنرمند معروفي باشد لذت نميبريد. بخش بخش احساسي انسان اتفاق کاملا دروني و نعمتي خدادادي است که خدا دردرون هر انساني قرار داده حالا يکي پرورش ميدهد و کسي بيشتر استفاده ميکند. به هر حال در اجرايم تلاشم بيشتر بر انتقال احساس به مخاطبين است. البته در اين کنسرت «بخشي از آلبوم زندگي جاريست...» که دو سال پيش منتشر کردم و با استقبال خوبي مواجه شد اجرا خواهد شد.
با توجه به هزينههاي بالاي اجراي کنسرت، اهدافي که از برگزاري اين کنسرت داريد چيست؟
البته خيلي از دوستان هنري ميدانند برگزاري کنسرت با توجه به هزينههايي که متقبل ميشويد نسبت به در آمد آن خيلي توجيه مالي ندارد اما با هدف خاصي اين کنسرت را برگزار ميکنم و مهمترين هدفم اين است تا فضايي ايجاد نمايم تا اطرافيان، دوستان و علاقه مندان مقداري از دوندگي و خستگي روزانه و روزمرگي و دغدغههاي زندگي امروزي که باعث شده کم کم فرهنگ و هنر در آن رنگ ببازد رها شوند و حداقل دو ساعتي از اين فضا بيرون بيايند در واقع اين اجرا به سمت آرامش محوري حرکت خواهد کرد.
ميل دارم علاقهمندان با شنيدن نواي پيانوام بتوانند کتاب بخوانند، فکر کنند، تمرکز کنند و حتي بخوابند.
چه اشکالي دارد کنسرتي برگزار کنيم که حاضرين نه از سر خستگي، بلکه از آرامشي که بدست ميآورند دور شوند از شلوغيهاي ذهن و از فشارهاي زندگي امروزي و حتي به خواب روند...
وجه ديگر آن اين است که شغل و کار اصليام خارج از حوزه موسيقي است و بشدت در اين زمينهها درگير هستم اما با اين کنسرت هميشه به خودم و حتي اطرافيان ياد آوري ميکنم وجهه هنريام نبايد فراموش شود و اعتقاد دارم آن انرژي که بر روي سن و صحنه اجرا از مردم ميگيريم باعث ميشود سختي کارهاي اصلي را راحتتر تحمل کنم.
آيا امکان دارد جزييات بيشتري از کنسرت تکنوازي پيانو خود بدهيد؟
البته. در اين برنامه مرکب نوازي خواهم داشت در دستگاههاي ماهور، اصفهان، همايون، چارگاه و دشتي و با کوک کلاسيک اجرا ميکنم البته وقتي موسيقي ايراني را با کوک کلاسيک اجرا ميکنيد طبيعتا محدوديتهايي خواهيد داشت و همه دستگاهها يا گوشههاي موسيقي ايراني را نميتوان اجرا کرد اما به نظرم کوک کلاسيک براي مخاطبي که موسيقي ايراني را با پيانو ميشنود ملموستر است در ضمن بخشي از کارهاي خودم و بخشي از ملوديهايي از بزرگان موسيقي که براي مردم خاطره انگيز است و نسبت به آن حس نوستالوژيک دارند ترکيب اين برنامه را تشکيل ميدهد.
چه قشري از مردم معمولا به تکنوازي پيانو علاقمند هستند با توجه به اينکه امروزه کمتر کنسرت تکنوازي پيانوي ايراني را شاهديم؟
در برنامههاي مختلف تکنوازي داشتم و اولين کنسرت تکنوازي خودم را در کاخ نياوران در سال 79 اجرا کردم اما اين دومين اجراي کنسرتم است که کاملا به تکنوازي اختصاص پيدا کرده مخاطبينم در وهله اول کساني هستند که آثارم را ميشناسند و به اين کنسرت علاقه مند هستند فکر ميکنم طيف سني علاقهمندان بر اساس تجربه قبلي از يک کودک کم سن سال تا بزرگسال را شامل بشود در ضمن چون ساز کنسرت پيانو است، قطعنا براي نوجوانان و جوانان جذاب خواهد بود.
شما ارتباط بين پيانو يا در وسعت کليتر کنسرت با عرصه فرهنگ که يکي از مباحث اصلي کشور را شامل ميشود را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
کنسرت به عنوان نمود يا مولفهاي از فعاليت هنري که آن هم زير مجموعه فعاليتهاي فرهنگي تعريف ميشود به ارتقاي سرمايه فرهنگي و نيز سرمايه اجتماعي در هر جامعهاي کمک ميکند. خوب فرهنگ چيست؟ فرهنگ مجموعه از سلايق، علايق، باورها، ارزشها و هنجارهاي يک جامعه است لذا هر موسيقي که ارائه ميشود اگر منطبقتر با فرهنگ آن جامعه باشد طبيعتا ميتواند کمک کند به ارتقاي سرمايه فرهنگي و به تبع آن ارتقاي سرمايه اجتماعي.
ما در دورهاي زندگي ميکنيم که انواع و اقسام موسيقي وارداتي با جذابيتهاي تصويري و تنوعسازي به سمت ما هجوم ميآورد و متاسفانه ما هم از بهترين و وسيعترين رسانه تصويري که داريم بنا به محدوديتهايي که هست نميتوانيم استفاده مناسب بکنيم بنابراين آماج انواع و اقسام موسيقي از طريق امواج رسانهاي و نيز فضاي مجازي هستيم و حال اگر اين طرف ما به عنوان يک فرهنگ اصيل چيزي براي ارائه نداشته باشيم طبيعتا نميتوانيم انتظار داشته باشيم فرزندان ما که نسلهاي آينده را تشکيل ميدهند گرايشي به سمت موسيقي اصيل ايراني و حفظ فرهنگ ايراني داشته باشند.
هرچند در جشنواره نواي خرّم سال پيش به عينه ديدم که هنوز بچههاي امروزي چقدر به خاطر غناي موسيقي ما که دردهه چهل و پنجاه ساخته ميشد به آن موسيقي هم علاقمند هستند شايد به خاطر اينکه از موسيقي روزمره خسته شدند.
به هرحال موسيقي اصيل ما وزني داشته و در حوزه شعر و موسيقي برترييهايي داشته که توانسته نسل به نسل منتقل شود حالا اين موسيقي اصيل را به هر طريقي بتوانيم با يک اجرا و نمايش خوبي ارائه دهيم به افزايش سرمايه فرهنگي و اجتماعي کمک ميکند لذا شنيدن اين موسيقي با پيانو به عنوان يک ساز غربي و مادر سازها جذابيتهاي خاص خودش را دارد.
امروزه تقريبا در بسيار از خانوادهها پيانو به عنوان ساز يا يک ابزار تزييني در خانهها ديده ميشود و هر چقدر بتوانيم جهت بدهيم براي استفاده بهتر از اين ساز و منطبق بر فرهنگ اصيل ميتوانيم اميدوار باشيم سرمايه فرهنگي در زمان کوتاهتر و با هزينه کمتر ارتقا پيدا کند تا يک مقداري رقابت کند با انواع موسيقي ديگر که در اختيار جوانان قرار ميگيرد.
شرايط براي فعاليت جوانان در عرصه موسيقي را چگونه ميبينيد؟
ببينيد اولا موسيقي در کشور ما گران است يعني فراگيري موسيقي گران است شما الان اگر بخواهيد يک پيانو آکوستيک تهيه کنيد حداقل بايد20 ميليون تومان هزينه کنيد از طرف ديگر بين 50 تا 100 هزار تومان حداقل هزينه براي هر جلسه آموزش موسيقي است مضاف بر اينها رفت و آمد سخت با وضعيت ترافيک وجود دارد لذا اين موارد باعث ميشود هر کسي نتواند به اين سمت حرکت کند.
از طرفي فراگيري اين نيست که به طور مستقيم ساز و آوازي را آموزش ببينيد قرار گرفتن در محيط و در معرض اجراهاي هنري بزرگترين آموزش است قرار گرفتن در محيطهاي موسيقيايي خودش بزرگترين آموزگار اين حوزه است که باعث يادگيري ميشود اما ما متاسفانه در اين حوزه هم در محدوديت هستيم چون تصوير ساز را پخش نميکنيم و فقط اجراي زنده کنسرتها باقي ميماند آنها هم متاسفانه گران شده است اولا تمام نقاط کشور امکان آنرا ندارد و هزينه بليط سنگين هست و همه علاقه مندان نميتوانند در آن حاضر شوند براي مثال براي يک خانواده 4 نفري نزديک يک سوم حقوق کارمندي يا کارگري را شامل ميشودکه در نهايت باعث ميشود با ريزش مخاطبين مواجه باشيم.
دولتها ميتوانند در اين زمينه نقشي ايفا کنند؟
صددرصد. دولتها بايد در فراهم آوردن زيرساختها و نيز ايجاد امکان استفاده از برنامههاي هنري براي اقشار مختلف مردم با سطوح درآمدي مختلف نقش ايفا کنند.
موسيقي فقط براي پولدارها نيست هر کسي که علاقه مند هست بايد در دسترسش قرار بگيرد. شما ببينيد اکثريت قريب به اتفاق بزرگان موسيقي در دنيا نيز از خانوادههاي متمول نبودند. البته از نظر فضاي اداري موسيقي وضع خيلي بهتر شده است زماني براي اجراي کنسرت تا آخرين لحظه نميدانستيد بالاخره مجوز به شما داده ميشود و کنسرت شما برگزار ميشود يا نه اما در دو سال اخير به گونهاي برنامهريزي شده که شما از مدت مناسبي جلوتر ميدانيد چه موقع برنامه داريد و اين حرکت بزرگي است قبلا شما تالار وحدت را به عنوان سالن و نماد اصلي اجرا اينقدر پر ترافيک نميديدند که هر شب جز در ايام خاص برنامه داشته باشد و اينها نشان ميدهد حوزه موسيقي هم منظمتر شده همچنين احياي ارکستر سمفونيک و ارکستر ملي قابل تقدير است که انشاءالله به نحو مطلوبتري استمرار يابد ولي به هر حال جاي کار زيادي وجود دارد به هر حال بايد تکليف نقش دولت و مردم اين وسط روشن شود. نميتوان گفت هر کس پول دارد از برنامههاي هنري استفاده کند و هر کس ندارد مشکل خودش است. حوزه فرهنگ را نميتوان بر اساس منطق تجاري و اصل عرضه و تقاضا اداره کرد قطعا حمايت دولت لازم است بحث اقتصاد فرهنگ و هنر و تجاري سازي آن و مقرون به صرفه شدن توليد و عرضه آثار و نيز بهره مندي مردم از برنامههاي فرهنگي هنري نيازمند بحث و بررسي و طراحي است.
منبع: مردم سالاری