آفتابنیوز : اعتماد
از ركود تا ركود عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد به قلم علي اصغر شيرزادي است كه در آن آمده است در عرصه نشر كتاب مدت هاي مديد است كه باري ديگر گرفتار دوره و چرخهاي تاريك و بسته از ركود شده ايم و گمان نمي رود اين واقعيت آشكار را هيچ خردمند پير و جواني انكار كند. مجموع شواهد و عينيات مستند و غيرقابل چشم پوشي حكايت از آن دارد كه طي يك سال سپري شده و به ويژه در طول چندين ماه گذشته چاپ و نشر كتاب بسيار بر گذشته از آنچه به تسامح نامش را بحران گذاشتهاند با پشت سرگذاشتن مرزهاي ركود به توقف نزديك شده است.
...اين واقعيت را هم نمي توان ناديده انگاشت و انكار كرد كه در آن دوران برابر آمار دقيق سرشماري نفوس جمعيت كل كشور حدود 25 تا 30 ميليون نفر بود و به تبع شمار باسوادان و تحصيلكرده ها و اشخاص داراي قابليت و انگيزه مطالعه و كتابخواني بسيار كمتر از امروز برآورد مي شد. پرسش فارغ از كميت اين است كه آيا در آن زمان نياز به مطالعه بيشتر دانستن و از آن برتر انگيزه و عطش جست و جوگري پژوهش و توليد فكر و فرهنگ با درك دروني شده الزام هاي نيرومند معنوي كه علي القاعده در ميان لايه هايي از اهالي انديشه و هنر و فرهنگ نيرومندتر از هر سودورزي و سوداگري است بيشتر و قويتر از امروز بوده است.
براين عرصه هر صاحب عقل سليم و وجدان نيرومندي به روشني دريافته است كه وضع نشر كتاب به جايي رسيده است كه لزوما نگراني و دغدغه همه اهل فرهنگ و دانش و هنر را برميانگيزد. پس ناديده انگاشتن اين واقعيت تلخ همان قدر بيهوده است و زيانبار كه چشم پوشاندن بر گسترش فزاينده فقر پنهان و آشكار و انكار وجود بيكاري و سرگشتگي رياكاري نهادينه شده فساد و فحشا و اعتياد به مواد مخد رو دست آخر ناديده گرفتن تبهكاري هاي سازمان يافته كه هر روز گوشه هاي كوچكي از نشانههاي برملا شده آنها را در صفحه هاي روزنامه ها و حتي رسانههاي ديداري و شنيداري رسمي در مي يابيم. به هر تقدير تنگ كردن دايره و مسلط خواستن پسندها و اراده هاي خاص و محدود بر قلمرو فرهنگ و آفرينشگري به مثابه ضايع گذاشتن بخشي عظيم از اساسي ترين ثروت سرزميني است كه بيش از پيش و به ويژه در مقطع بسيار حساس و خطير كنوني ارزنده ترين پشتوانه ها براي حفظ اقتدار و سرفرازي محسوب مي شود. با معترضه اي شايد بي ربط با اين مقالت، كلام را ناتمام رها مي كنيم تا بعد گاهي مي توان از آدمها خواست كه كاري را انجام بدهند يا ندهند ، اما هنوز نميتوان فرمان صادر كرد كه تا اطلاع ثانوي خواب نبينيد!
رسالت
حماس؛ قدرت غيرقابل انكار عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم علي قاسمي است كه در آن آمده است: اعلام مشاركت جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاري فلسطين و تأكيد و اصرار اين جنبش بر برگزاري انتخابات در موعد مقر كه قرار است در 25 ماه جاري ميلادي در فلسطين برگزار شود از هم اكنون بسياري از محافل و دولت هاي غربي و نيز اسراييل را نگران ساخته است.
بخشي از اين نگراني به پيرزوي هاي حماس در انتخابات شوراهاي شهر و روستا و نيز آشكار شدن ميزان تأثيرگذاري و قدرت اين جنبش سياسي و نظامي در ميان مردم فلسطين و اعتبار و جايگاه آن در بين فلسطينيان بازمي گردد.
...نتايج انتخابات شوراي شهر و روستا عمق نفوذ و پايگاه اين جنبش را در ميان ملت فلسطين آشكار ساخت. علاوه بر آن نتايج اين انتخابات و مشاركت حماس در انتخابات مجلس قانونگذاري جايگاه اين جنبش را در فلسطين بيش از پيش تقويت و تثبيت خواهد كرد.
غرب با اتهام تروريست بودن حماس در واقع به مقابله با يك واقعيت سياسي در منطقه به ويژه در فلسطين برخاست. اما روند تحولات در سرزمين اشغالي گوياي اين واقعيت است كه سياست غرب به ويژه آمريكا در ارتباط با اين جنبش اشتباه است.
ملت فلسطين با استقبال از حماس در انتخابات در واقع به تداوم سياستها و راهبرد نظامي و سياسي اين جنبش رأي مثبت داد. در اين شرايط حماس قصد دارد گام بعدي را در انتخابات مجلس قانونگذاري فلسطين بردارد.
...اما تجربه و روند تحولات در سرزمين هاي اشغالي آشكار ساخت كه اين سياستها را به جايي نميبرد و علاوه بر آن سياست هاي تخريبي غرب عليه حماس بر افزايش همبستگي مردمي و حمايت هاي عمومي از اين جنبش مي افزايد.
سرانجام اين كه نتايج انتخابات مجلس قانونگذار فلسطين و پيروزي حماس در اين انتخابات منطقه را با وضعيت و شرايط تازه اي رو به رو خواهد ساخت. قطعا در اين وضعيت جديد موقعيت حماس نيز بيش از پيش بهبود خواهد يافت و تأثيرگذاري آن بر روند تحولات در منطقه افزايش مي يابد.
آفرينش
هولوكاست هاي سه گانه در ايران عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش است كه در آن آمده است: چندي است كه هولوكاست به موضوع بسياري از رسانه ها و حتي محافل سياسي كشور تبديل شده است و همگان مي كوشند باتمسك به اسناد تاريخي و شواهد و مدارك موجود و اظهارات بسياري از مورخان و تحليلگران و... افسانه بودن نسل كشي يهوديان در جريان جنگ جهاني دوم را به اثبات برسانند.
حتي چند روز پيش يكي از روزنامه ها خواستار برگزاري يك همايش بين المللي در تهران براي اثبات ساختگي بودن هولوكاست شده بود.
آنچه مدنظر اين مقال است سه گانه اي از هولوكاست واقعي است كه در كشورمان جريان دارد ولي هيچ عزم جدي و قاطعي براي پايان دادن به آن نيست.
اول)سالانه 25هزارنفر بر اثر تصادفات رانندگي در ايران جان خود را از دست مي دهند و تعداد زيادي نيز مجروح و معلول مي شوند.
برخي آورده ها حاكي است در هشت سال تعداد قربانيان تصادفات رانندگي بيش از تعداد شهداي نيروهاي مسلح در جنگ تحميلي هشت ساله بوده است.
دوم)در يك ماهي كه آلودگي هواي تهران به بالاترين حد استاندارد رسيد فقط در گورستان بهشت زهراي تهران 107 متوفي به علت نارسايي هاي تنفسي دفن شدند و خدا ميداند چند نفر ديگر از قربانيان آلودگي هوا در گورستان هاي ديگر تهران و ساير شهرستانها به خاك رفتند.
سوم)هولوكاست سوم مربوط به مواد مخدر است وجود چهار ميليون معتاد در يك جامعه 70ميليوني بيگمان فاجعه اي كوچكتر از هولوكاست نيست. آيا مبتلايان به اعتياد كه در گوشه و كنار خيابانها جان مي دهند و نيز كساني كه در راه مبارزه با مواد مخدر به شهادت مي رسند يا معلول مي شوند در اصل انسان بودن از قربانيان هيتلر كمترند؟!
باتوجه به آنچه كه گفته شد اگر كشته شدن انسانها موضوع و دغدغه هاي ماست و قرار است هم و غم خود را مصروف اين كنيم كه آيا 60 سال پيش در آلمان هيتلر، يهوديان را كشته يا نكشته بهتر است اين قرار را بشكنيم و به فكر خودمان باشيم با هولوكاست هاي واقعي امروزين كه هر روز تعداد زيادي از ما را به كام خود مي كشند.
سياست روز
حفظ حرمت خائنان با كدام مصلحت! عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمدصفايي است كه در آن آمده است:مدتهاست كه افكار عمومي با اين سوال مواجه است، كه كدام مصلحت خودساخته مانع بيان حقيقت و افشاي واقعيت است؟ اين چه قسمي از مصلحت است كه منافع و مصالح يك ملت را در آن نمي توان ديد و متقابلا خائنان به اين منافع و مصالح داراي حرمت و منزلت ميشوند!
يك روز با اين تحليل غيرعلمي كه افشاي مفسدين مالي سبب ايجاد نا امني سرمايه گذاري شده و اين خسارت عظمي در برابر آن فساد خسراني اكبر ر برابر فسادي اصغر است! مانع اعلام اسامي مي شوند در حالي كه اين ادعاهاي خود ساخته در شرايطي صورت مي گيرد كه در دهم ارديبهشت ماه 1380 كه رهبر فرزانه و ژرف انديش انقلاب فرمان مبارزه با فساد مالي را صادر كردند بر اين نكته تأكيد كردند كه غوغا سالاران به ويژه خواران فرياد برخواهند آورد كه اين مبارزه به نا امني سرمايه گذاري و فرار سرمايه خواهد انجاميد حال آنكه سرمايه به جايي مي رود كه در آنجا فساد مالي و اقتصادي نباشد.
...برعكس مسئولان قضايي كشور بايد به اين ابهامات پاسخ دهند كه اولا مسئوليت اين التهاب سازي با كيست؟ ثانيا روشن كنند كه آن هنگام كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع عمومي دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي تصريح مي كنند من از روند مبارزه با فساد اقتصادي ناراضي هستم مرجع اين نارضايتي كدام نهاد و سازمان است كه به دليل ناكارآمدي زمينه ساز اين نارضايتي شده است ثالثا وقتي در همان ديدار پس از اعلام نارضايتي معظم له تصريح مي كنند كه راه چاره اصرار شما و فشار بر متوليان امر است آيا دانشجويان عدالتخواه و مطبوعات مسئولي كه با تأسي به اين رهنمود اصرار بر عدالت دارند فضاساز هستند يا كساني كه با مصلحت انديشي هاي خود ساخته و بي تفاوتي در برابر فساد زمينه ساز نارضايتي مردم و رهبري شده اند؟ آن هم در شرايطي كه در هيچ رهيافت مكتبي خائنين به بيت المال داراي حرمت نيستند و بر اساس اين رهيافت هيچ مصلحتي نيز بالاتر از بيان حقيت و افشاي واقعيت نيست.
بدان اميد كه مسئولان قضايي بيش از اين فضا را ملتهب نكرده و مردم و رهبري را در عمل به وظايف قانونيشان ناخرسند نكنند.
جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود با عنوان جريان خزنده باستان گرائي آورده است:احتمالا شب پنجشنبه همين هفته گذشته بود كه از يكي از شبكه هاي سيماي جمهوري اسلامي مصاحبه اي با يك استاد باستان شناسي پخش شد. قسمتي از اين مصاحبه را كه در آن، مصاحبه شونده ميگفت : باستان شناسي هر كشور، هويت شناسي آن كشور و ملت آن كشور است و سند باستاني هر ملت همانند شناسنامه آن ملت است و... با تعجب گوش كردم و تعجب برانگيزتر اين بود كه مصاحبه كننده نيز با شگفتي تمام، گوينده اين سخنان را همراهي و تاييد مي كرد و با چشمان و دستها و حتي برخاستن ها و نشستن هايش، هيجان شديد خودرا از اين اظهارات نشان ميداد!
از آن شب تا به حال هر وقت فرصتي دست داد به اين نكته انديشيدم كه چه چيز موجب شده ما راهي را كه انقلاب اسلامي و امام خميني پيش پاي ما گذاشته اند گم كنيم و به طرف همان بيراهه اي راه كج كنيم كه قبل از اين انقلاب، ما را به آن مي بردند!
منظورم اين نيست كه باستان شناسي بيراهه است. اين هم يك علم است و افرادي كه در اين زمينه تحصيل كرده اند و كار مي كنند و زحمت ميكشند نيز در حد و اندازه خود،محترم هستند و براي كارشان نيز بايد ارزش و اهميت لازم را در نظر گرفت .
آنچه موجب شگفتي است اينست كه باستان شناسي را هويت شناسي خود بدانيم، سند باستاني را شناسنامه خود تلقي كنيم و سيماي جمهوري اسلامي ايران نيز به جاي نقد چنين ادعاهاي مبالغه آميزي، آنرا با هيجان و شور و شوق تاييد نمايد.
...آنچه اكنون شگفت انگيز است، احيا اين جريان توسط سيماي جمهوري اسلامي است. ترديدي نداريم كه گردانندگان اصلي صدا و سيما با چنين جرياني بهيچوجه قوم و خويشي فكري ندارند، كما اينكه ترديدي نداريم كه اين حضرات متاسفانه در برابر تحركات خزنده اين جريان و تلاش آن براي نفوذ به لايه هاي درون رسانه ها نيز دچار غفلت هستند. بعيد نيست بجاي غفلت، نوعي خوشبيني در ذهن اين حضرات جاخوش كرده باشد و تصورشان اين باشد كه با ميدان دادن به عناصر چنين جريان هائي درصدد جذب آنها به اسلام و انقلاب هستند!
چنين تصور خاص، نگارنده را به ياد اين جمله ظريف مياندازد كه در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب بر سر زبانها بود كه : ميخواستيم ارتش را مكتبي كنيم، مكتب را ارتشي كرديم ! البته بعدها به بركت تلاشهاي انجام شده، مكتب در ارتش جريان يافت و امروز ارتش جمهوري اسلامي ايران به معناي واقعي كلمه يك ارتش مكتبي است .
كيهان " زمستان سالي كه نكوست " عنوان سرمقاله روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن آمده است:«بابانوئل» در كريسمس و ژانويه سال 2006 ميلادي، هديه خوبي براي دولت هاي اروپايي به همراه نياورده بود. سال جديد براي اروپاي فقير- به لحاظ منابع انرژي و سوخت- آغاز بد يمن و نامباركي داشت.
يك چهارم گاز مصرفي در كشورهاي اروپايي و از جمله آلمان، فرانسه، اتريش، لهستان، مجارستان، ايتاليا، كرواسي، اسلواكي و اوكراين از روسيه و از طريق خط لولهاي كه از اوكراين مي گذرد تأمين مي شود همچنان كه روسيه، گاز كشورهاي ديگري نظير استوني، لتوني، گرجستان و مولداوي كه بعضاً به اتحاديه اروپا پيوسته اند (و نيز بخشي از تركيه) را تأمين مي كند. شركت روسي گازپروم درست در شب كريسمس به اوكراين خبر داد كه ديگر حاضر به فروش هر 1000مترمكعب گاز به قيمت 50 دلار نيست و مي خواهد اين رقم را به حدود 5 برابر يعني 230 دلار افزايش دهد. ناتواني و امتناع اوكراين از اين امر، باعث شد روسيه ولو به طور موقت ضرب شست نشان دهد و از صادرات گاز به اوكراين بكاهد. طبيعي بود امواج اين شوك در اروپا شديدتر احساس شود.
اينكه روسيه از كشورهايي مانند اوكراين، گرجستان، لتوني، ليتواني و استوني به خاطر همسو شدن با غرب انتقام مي گيرد يا نه- در حالي كه حاضر است به روسيه سفيد همان گاز را به قيمت 46دلار بفروشد- بحث جداگانهاي است، همچنان كه اين پرسش بر سر جاي خود باقي است كه آيا روسيه مي خواست اوكراين را تنبيه كند كه دود آن به چشم اروپا هم رفت يا نه، روسيه از همان ابتدا مي خواست پيامي استراتژيك- نوعي قدرت نمايي در حوزه مذاكرات وسيعي كه ميان اروپا و آمريكا و روسيه در جريان است- ارسال كند.
اما هرچه بود، ماجراي شب كريسمس امسال، شكنندگي و فقر استراتژيك اروپا در حوزه انرژي را بار ديگر به رخ كشيد؛ ظاهراً روزنامه فرانسوي لوموند ديروز درست تحليل كرده بود كه «با توجه به نياز بسيار بالاي كشورهاي اروپايي به گاز روسيه و اقدام اخير مسكو، بايد گفت نخستين جنگ قرن 21 آغاز شده است. روسيه براي مجازات يك كشور، به سلاح انرژي متوسل شده است». همچنان كه روزنامه انگليسي تايمز تأكيد كرد: «گاز، به سلاح سياسي روسيه در چارچوب جنگ سرد تبديل شده است، تصميم روسيه فاجعه بار است و اين، درس روشني براي اروپاست كه نبايد منابع انرژي خود را هيچ گاه به روسيه وابسته كند. كرملين سلاح گاز را با عصبانيت برگزيده است.»
ديروز روزنامه فرانسوي «اكو» هم تحليل جالبي داشت: «در دنياي امروز براي اعمال فشار بر كشورها يا تهديد آنها نياز به موشك و تسليحات نظامي نيست بلكه كافي است اين كشورها از منابع انرژي محروم شوند.» و ليبراسيون افزوده بود؛ «وابستگي بيش از اندازه به صادرات گاز روسيه، ضعف بزرگي براي كشورهاي اروپايي است.»
...زمستان سخت و كريسمسي كه در كام اروپايي ها تلخ شد، لابد اروپاي فقير و بي بضاعت را وادار مي كند كه از جبروت اقتدار و توهم خدايگاني فرود آيد و به موقعيتي كه از صدقه سر تعامل چند ساله ديپلماتيك با ايران به دست آورده بود اما با بدفهمي از مسير تحولات و غره شدن به فريب آمريكا و اسرائيل، آن موقعيت بادآورده را به باد داد، بيانديشد. حالا حتي انگليس هم كه از معدود كشورهاي برخوردار از گاز در اروپاي غربي بود و به صادرات آن مي پرداخت، مجبور است گاز وارد كند و با كاهش ظرفيت توليد در درياي شمال، نتواند تكافوي نياز داخلي خود را بكند؛ ديگران كه جاي خود دارند...
پيشنهادها و طرح هايي نظير «تشكيل بورس نفت» در ايران كه در آن معاملات نفتي با ارزي غير از دلار- مثلاً يورو- معامله شود در كنار زمزمه تأسيس «شوراي نفت» در كشور با حضور شخصيت-هايي نظير رئيس جمهور كه اخيراً مورد بحث و بررسي قرار گرفته، مي تواند چشم اندازي تازه پيش روي اقتصاد و ديپلماسي كشور بگشايد و براي نخستين بار به تدوين استراتژي مديريت بر منابع و ذخائر خدادادي انرژي در كشور و در تعامل با جهان خارج منجر شود و از حراج ارزان اين ذخائر به ثمن بخس جلوگيري كند.
تغيير مديران ارشد وزارت نفت در دولت جديد اگر بتواند ضمن تبيين استراتژي انرژي، در كنار اصلاح و بهبود سازمان ديپلماسي كشور به تأسيس سيستمي يكدست و هماهنگ در زمينه تصميم سازي منجر شود قطعاً خواهد توانست ضمن تقويت زمينه هاي صلح پايدار در منطقه بحراني خاورميانه، اقتدار كشورمان را در چالش هاي خارجي از جمله در زمينه زياده طلبي غرب در موضوع فناوري هسته اي ايران مضاعف سازد. فقط بايد جنبيد و تدبير كرد.
اگر صلح و امنيت خاطري هست بايد همان اندازه براي شهروند ايراني باشد كه شهروند انگليسي و فرانسوي و آلماني ،و اگر قرار است مردمان خاورميانه مدام در نگراني و واهمه باشند، چرا آب در دل اروپايي ها تكان نخورد. ما البته آرامش و امنيت و همكاري را ترجيح مي دهيم، اگر عقل و تدبير را در طرف مقابل، زايل نكرده باشند.
شرق
همنشينى اجبارى علوم عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سوسن شريعتى است كه در آن آمده است:راست مى گويد وزير علوم: همنشينى علوم جديد و قديم مى تواند سرمنشاء اتفاقات ميمونى شود، حتى به قيمت صدور آئين نامه و به منظور ايجاد وحدت فيزيكى. همكارى و همدستى علوم انسانى (جامعه شناسى، مردم شناسى، زبان شناسى، انسان شناسى و...) با علوم كمتر انسانى (الهيات، حقوق، كلام و فلسفه و...) مگر نه اينكه آگاهى محصول آغشتگى علوم است به همديگر حتى اگر منظور پاكسازى بوده باشد. تاريخ شناخت مويد اين ادعا است كه بسيارى از مواجهه هاى اجبارى و همنشينى هاى مقتدرانه در قلمرو انديشه اولين اثر درازمدتش سردر آوردن از سرزمين هاى جديد است، سرزمين هايى با مرزهايى جديد و صاحبان جديد.
•سازماندهى قانون جديد
مطالعه و الگوبردارى از حقوق روم باستان و تركيب آن با دستورات اخلاقى مسيحى بنا بر دستور پاپ گرگوار هفتم، استقرار نوعى تمركز و اجماع عمومى در حوزه اجتماعى و نيز سياسى را به دنبال داشت: تلطيف حقوق رومى از يكسو و كاربردى كردن اخلاق مسيحى از سوى ديگر كه قرن ها پس از مسيحى شدن رم همزمان و بى ربط با يكديگر زيست مى شدند و انشقاق و تنش در ميان آحاد جامعه مومنين از مهمترين عوارض آن بود. به تعبير امروزى ها قانونمند كردن جامعه پرتشنج، مهمترين دستاورد اين تلفيق و تركيب بود.
اعاده حيثيت از انسان: سن آنسلم به جاى سن اگوستن
•شكل گيرى الهيات جديد اعاده حيثيت از انسان جايگاه عقل را نيز ارتقا بخشيد. در نتيجه رستگارى از اين به بعد يك اقدام عقلانى به حساب مى آمد. انسان به يمن اين عقلانيت مىتوانست حساب و كتاب كند.مديريت و هدايت زندگى اش را خود به گردن گيرد و اين به معناى وارد كردن نوعى خرد در متن واقعيتى بود كه غيرقابل پيش بينى مى نمود و نامش: مشيت، تغيير در زندگى مادى بشر. لازمه تغيير در وضعيت مادى، شناخت آن است و نيز برقرارى نسبتى جديد ميان آحاد يك جامعه. اولى يعنى علم و دومى يعنى حقوق. از اين پس، استفاده از عقل در علم و حقوق وظيفه شرعى محسوب مى شد و نه ديگر مشكوك علم يونانى و حقوق رومى دو ابزار اصلى خردورزى بودند.
•گذر از اسكولاستيك اگرچه متد اسكولاستيك، به رغم نفوذ علوم غيردينى، همچنان مرجع گرا بود و با متد تجربى مدرن (گاليله، دكارت، كپلر، نيوتون...) فاصله هاى بسيارى داشت اما توانست از طريق طرح سئوال، تفكيك گذارى، سنجش و نتيجه گيرى هاى متديك اشكالات، روحيه علمى عتيق را بيدار ساخته و مستقيماً محققين را براى رويكرد فرضى- استنتاجى كه وجه مميزه علم مدرن بود آماده سازد. بى ترديد بسيج همه قوا به قصد تحقق و تعميم اخلاق و فرهنگ مسيحى انجام مى گرفت اما انتخاب عقل به عنوان معيار سنجش، درجه بندى، ساخت و ساز تساهل از سوى علماى مذهبى كليسا موجب عقب نشينى گرايشات متحجر و جنبش هاى خشونت گراى مذهبى زمانه خود گرديد....اما سئوال اين است كه چرا ابن رشد پدر عقلانيت غربى شد و در ملل اسلامى فراموش گشت شايد از همين رو است كه علوم انسانى جديده همين ما را- آموزگاران علم و مدنيت و رياضيات به غربى ها- مى ترساند.از همنشينى- ولو اجبارى- بايد استقبال كرد حتى اگر معلوم نباشد چه كسى تحت تاثير آن ديگرى قرار مى گيرد. بر عكس، اصلاً به همين دليل كه معلوم نيست و غيرمترقبه هست. شايد حتى لزومى به صدور بخشنامه نباشد، علماى علوم انسانى با پاى خودشان به استقبال خواهند رفت. اين همنشينى اگر به زد و خورد منجر نشود به برقرارى عادت هاى جديد خواهد انجاميد. تغيير متد اسكولاستيكى در اين سو، كاربردى ساختن علوم انسانى در آن سو و هر دو اميدوار به اين ماجرا كه رى و روم و بغداد شايد جايى به هم برسند. خدا را چه ديدى؟ لازم به ذكر نيست كه ما خوشبختانه در قرون وسطى زندگى نمى كنيم و انكيزيسيون اصلاً مربوط به مسيحى ها است. شرط گفت وگو مگر نه اينكه داشتن امنيت است؟