ابوالحسن نجفی در کتاب «غلط ننویسیم» (فرهنگ دشواریهای زبان فارسی) مینویسد: «در دوران اخیر، بعضی گمان کردهاند که تصفیه حساب غلط است و به جای آن باید تسویه حساب بگویند. بعضی از فضلا (از جمله سعید نفیسی، در مکتب استاد، ص64) نیز بر این تصور غلط صحه گذاشتهاند.
تصفیه در عربی به معنای «پاک کردن و پالوده کردن» است و تصفیه حساب در موردی به کار میرود که حساب پرداخته و پاک شده باشد و دیگر کسی طلبکار نباشد. همین ترکیب مجازا به «هر نوع اقدام عملی برای انتقامجویی و کینهکشی» اطلاق میشود. ولی تسویه یعنی «مساوی کردن، یکسان کردن، همسطح کردن (مثلا زمین ناهموار را) و تسویه حساب به معنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این ترکیب به معنای مجازی به کار نمیرود و با تصفیه حساب مرادف نیست.
معنای لغوی تصفیه و تسویه روشن است و بحثی در آنها نیست. تصفیه یعنی پاک کردن، صاف کردن، پالایش و عناصر بیگانه را از چیزی بیرون کردن و، در معنای دقیق عربی، خالص کردن. همچنانکه مثلاً خون را تصفیه میکنیم نه تسویه. تسویه هم یعنی مساوی کردن، هموار و همسطح کردن یا، به تعبیر دهخدا، راستکردگی و برابری. همچنانکه در حسابداریها وقتی بستانکاری را با بدهکاری برابر میکنند، به آن میگویند تسویه نه تصفیه. پس در معنای هر یک از این دو لغت بحث و اختلافی نیست. ماجرا از جایی پیچیده میشود که میخواهیم از ترکیب «تصفیه حساب» یا «تسویه حساب» استفاده کنیم.
در مسائل مالی، هر دو صورتِ تصفیه حساب و تسویه حساب کاربرد دارد. فقط باید دید مقصود چیست. تسویه حساب را، همانطور که در مثال قبل گفتم، وقتی به کار میبرند که مقصود ایجاد موازنه مالی و مساوی کردن حساب باشد. مثلاً رابطه مالی میان دو شرکت یا فرد در طول یک دوره زمانی رابطهای است متغیر با دو ردیفِ بستانکاری و بدهکاری. تسویه حساب وقتی به کار میرود که بین این دو ردیف موازنه برقرار کنند بیآنکه حساب یا رابطه مالی بسته شود یا پایان پذیرد. اما اگر سال مالی یا مدت قرارداد به پایان رسیده باشد یا معاملهای، هرچند کوچک و در یک لحظه، به آخر رسیده باشد، با پرداخت هرگونه بدهکاری و دریافت هرگونه بستانکاری، حساب مالی را صاف میکنند و به آن میگویند تصفیه حساب. با این وصف میبینید که در امور مالی، تسویه و تصفیه حساب هر دو کاربرد دارند و گاه همزمان رخ میدهند. سادهتر اینکه، در امور روزمره، شما حسابتان را معمولاً با دیگران صاف میکنید (تصفیه حساب) ولی در امور بانکی و روابط مالیِ حسابداریها، تسویه حساب بیشتر رخ میدهد و تصفیه حساب اغلب بعد از تسویه انجام میشود.
اما در انتقامجویی کدامیک درست است؟ مشکل در اینجاست. زندهیاد ابوالحسن نجفی، بدون استدلال یا مثال از متون معتبر، معتقد بود که تصفیه حساب «مجازاً به هر نوع اقدام عملی برای انتقامجویی و کینهکشی اطلاق میشود.» اما «فرهنگ درستنویسی سخن» با این نظر مخالف است و، با تکیه بر مثالی از زندهیاد زرینکوب در کتاب «حکایت همچنان باقی»، تسویه حساب را برای انتقام گرفتن درست میداند. تکلیف چیست؟
میتوان به روش تقلید عمل کرد و هر کس با انتخاب یکی از این دو مرجع تقلید، یکی از دو صورت را برگزیند. نتیجه نهاییِ این روش درست پنداشتن کاربردِ هر دو صورت برای انتقام گرفتن است. نتیجه خوشایندی است، چون اصل موضوع از میان برداشته میشود و از شمار انبوه غلطهای املایی یکی کم میشود و مردم هم بیخود و بیجهت درگیر مسائل فنی نمیشوند.
روش دیگر این است که از تقلید بگذریم و، با تکیه بر استدلال، ببینیم آنچه در انتقامکشی رخ میدهد آیا بیشتر ایجاد موازنه در بستانکاری و بدهکاری مجازی است یا از میان برداشتن هرگونه حساب دشمنانه و خالص کردن رابطه کینهجویانه. تجربههای تاریخی و اجتماعی نشان میدهند که در جنگها و جدلها و دعواهای شخصی و قومی و گروهی و سیاسی، وقتی کار به انتقامجویی میکشد، اصل جدل پایان نمیگیرد. تنها صلح و مصالحه است که راه انتقام را میبندد. هرگونه اقدام خصمانه و کینهتوزانه از سر انتقامجویی نقطه عزیمتِ انتقامی دیگر در آینده است. در کینهکشی، کینهها کش میآیند، تمام و صاف نمیشوند. هر بار یکی از دو طرف میکوشد که با انتقام گرفتن، بهزعم خود، حسابش را با طرف صاف کند، اما آیا با «صاف» کردنِ حساب «تصفیه حساب» هم رخ داده است؟ آیا به طرف مقابل هم احساس صاف شدن دست میدهد یا احساس دردی که باید آن را تلافی کند، فارغ از اینکه بتواند یا نتواند؟ یا این «صاف کردن» صرفاً برای برخورداری از احساس «برابر شدن» است؟ با این استدلال، من حق را به «فرهنگ درستنویسی سخن» میدهم و از روح شریف زندهیاد نجفی پوزش میطلبم و هر جا که ببینم پای انتقام در میان است، اگر زورم نرسد به برقراری صلح، کلمه تصفیه حساب را خط میزنم و به جای آن مینویسم تسویه حساب تا طرف خیال نکند که حسابش را با دیگری «صاف» کرده و کار تمام شده است!»