آفتابنیوز : مشاركت در انواع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، ضرورتاً مايه نيك فرجامي و نشانه توسعه يافتگي نيست، بلكه گاهي از بستر مشاركت، تهديدات و چالش هاي بنيان شكني متوجه جامعه وكشور خواهد شد. بنابراين مي توان به تقسيم بندي «مشاركت خوب» و «مشاركت بد» تن داد.
مشاركت كردن در امور «لازم»، «مفيد» و «اخلاقي» وبه صورت «اختياري»، امري خوب و قابل ستايش است، اما مشاركت كردن در امور غيرضروري و غيراخلاقي و از روي اجبار، امري بد و نكوهيده مي باشد و متولي چنين مشاركتي گاهي مستحق مجازات نيز مي گردد.
مشاركت اختياري، لازم و اخلاقي، شايد اصلي ترين لوازم توسعه و پيشرفت انسان ها به شمار آيد، به ويژه آنكه مشاركت كننده چون در امري دلخواه و سودمند شريك شده، تا آخر خط با ساير شركت كنندگان همراهي خواهد كرد.
اما واقعيت آن است كه در گذشته نه چندان دور از نام و مفهوم مشاركت در جهت منافع حزبي و گروهي بهره برداري شده و برخي از فرصت طلباني كه مي خواستند به مواهب سه گانه ثروت و قدرت و شهرت دست يازند، همه اين مقاصد را در پوشش «مشاركت عامه» دنبال كردند.
در آن زمان مردم با تهديدهاي غيرمستقيم، خودشان را مجبور مي ديدند در فعاليت هايي شركت كنند كه كمترين علاقه اي به آن نداشتند و آنها با تهديدات پنهان و غيرمستقيم از سوي جريان سياسي حاكم نظير اين كه اگر در فلان موضوع با ما همراهي نكنيد، اقتصاد فلج مي شود، استبداد روي كار مي آيد، استكبار با موشك هاي كروز ما را مي زند، در جامعه جهاني منزوي مي شويم و... مشاركت كردن در امور موردنظر توسعه گرايان را بر مشاركت نكردن ترجيح مي دادند.
مدتي كه گذشت، مردم دريافتند با آنكه به همه جور همكاري و همراهي با عناصر مذكور براي رسيدن به توسعه و رفاه و امنيت تن داده اند، اما گويا فقط وسيله اي شده اند تا عده اي خاص و معدود به نان و نوايي برسند. آنها بعد از سال ها مشاركت در امور مختلف اينك خود را پشت دايره اي بسته مي ديدند كه اتفاقاً همه مواهب نظير رفاه و امنيت درون آن جاي گرفته و مدعيان مردم گرايي نيز در داخل اين دايره بسته، گويا براي ملت شكلك در مي آورند.
گفته بودند اگر در اموري كه ما مي گوييم مشاركت عمومي كنيد، نهادهاي مدني شكل مي گيرد و از اين طريق توزيع قدرت و ثروت به صورت عادلانه انجام خواهد شد، اما كاشف به عمل آمد كه نهادهاي به اصطلاح مدني در واقع همان مجموعه هاي حزبي هستند كه مثل راهروها تسهيل كننده دستيابي بيشتر جريان سياسي حاكم به قدرت و ثروت مي باشند. به عبارت ديگر مشاركت عمومي و دموكراسي به گونه اي مديريت شده بود كه نتيجه آن نمي توانست توزيع عادلانه امكانات براي همه باشد.
شعار «دانستن حق مردم است» هنگامي از سكه افتاد كه مردم متوجه شدند، عاملان طرح اين شعار دانستن اينكه مثلا فلاني زنداني شد، فلان روزنامه توقيف شد، فلان اصلاح طلب عليه مقدسات و قوانين جسارت به خرج داد و... را حق همه آحاد مردم مي دانستند، اما دانستن اينكه چه جوري وام صدها ميليوني مي دهند، چگونه بورس تحصيل در خارج مي دهند، از چه طريق عضويت در هيئت مديره شركت هاي نان و آب دار را تصويب مي كنند، از كدام راه ها مي توان پروژه هاي صدها ميليوني و ميلياردي اقتصادي و فرهنگي و سياسي گرفت، باچه شيوه اي مجوز واردات و صادرات محصولات وكالاهاي خاص صادر مي كنند، به چه كساني با چه ميزان صلاحيت چه پست و مقام هايي داده اند و... را حق مردم نمي دانستند.
مردم ديدند هرچقدر بيشتر مشاركت مي كنند، وضع خودشان تغييري نمي كند، اما برخي از مدعيان توسعه و دموكراسي فربه و فربه تر مي شوند و حتي كارشان به جايي رسيده كه بر سر كسب بيشتر امكانات و عناوين با يكديگر گلاويز شده اند.
جالب اينكه تا درباره سوء استفاده اين جريان ها از مشاركت و آراي مردم حرف بزني، چون دليل و سندي براي دفاع از خود ندارند، بلافاصله با دستپاچگي تو را به توهين عليه مردم متهم كرده و با ژست دموكراتيك مي پرسند: يعني مي خواهي بگويي مردم نمي فهمند؟ يعني مردم شعور ندارند؟ يعني...
آنهايي كه عملا به مردم مي گفتند «شما مشاركت كنيد تا ما به نام و نان و قدرت برسيم»، به محض آنكه درباره نيات و عملكرد شان افشاگري شود، بنا بر عادت هميشگي بازهم به نام دفاع از مردم، درصدد اثبات خود برمي آيند. اين جماعت در دقيقه نود انتخابات رياست جمهوري هم به جاي ارايه اسناد و استدلال درباره توانمندي و صلاحيت خود، تمام بيلبوردهاي شهرها را از اين شعار پركرده بودند كه اگر به ما راي ندهيد، استبداد و خشونت و خفقان بر شما مسلط خواهد شد!
¤¤¤
اينك اسناد و مدارك فراواني در دست اصولگرايان است كه نشان مي دهد چه بي مبالاتي ها و ويژه خواري ها در طول دهه اخير به نام دموكراسي و آزادي عليه منافع مردم و ثروت هاي مادي و معنوي كشور صورت گرفته است.
كساني كه اثبات كردند از مديريت و دردهاي مردم چيزي سردرنمي آوردند و زمان عمده اي از وقت اداره امور كشور را به خودآرايي و سياسي كاري اختصاص مي دادند و جز بازكردن راه ها براي دست درازي فرصت طلبان و خدانشناس ها به سرمايه هاي مادي و معنوي مردم كار ديگري انجام ندادند، اينك ژست آدم هاي دلسوز براي مردم را مي گيرند و رندانه از خرافه پرستي و تحجر براي آينده انقلاب ابراز نگراني مي كنند.
اگر احمدي نژاد هم حتي بخشي از وقت خود را صرف خودآرايي و سياسي كاري و مردم فريبي كند و در آخر عمر دولتش به وضع قوانين خودخواهانه اقدام نمايد، نه مردم و نه خداي مردم او را نخواهند بخشود و عاقبت به خير نخواهد شد و شواهد نشان مي دهد كه او اين واقعيت را به درستي مي داند.
اينك كه فرصت مشاركت آزادانه، مفيد و اخلاقي مردم فراهم شده، بايد از اين نعمت بزرگ، به درستي و در راه منافع كشور و آحاد مردم استفاده شود. چنين باد.