آفتابنیوز : فیش حقوقی، همه واقعیت را نشان نمیدهد. همه امتیازاتی که یک مقام ارشد در سازمان محل خدمت خود از آنها برخوردار است، لزوما در فیش حقوقی منعکس نمیشود. ازاینرو جریان انتشار تصاویر فیشهای حقوقی مدیران با هر نیتی آغاز شده باشد، آثار و برکات زیادی برای جامعه تشنه عدالت امروز خواهد داشت، اما خلاصهکردن موضوع امتیازات و رانتهای پیدا و پنهان در فیشهای حقوقی، منطقی نیست.
اجازه بدهید مثالی بزنم:
فرض کنید یک حقوقبگیر از گروه ٩٩درصدیها١ که محروم از پاداشهای نجومی هستند، تصمیم بگیرد خشم خود را از اقدامات مداخلهجویانه آمریکا نشان بدهد. او باید زحمت شرکت در یک مراسم را به خود بدهد یا با صرف وقت و امکانات شخصی خود، مقالاتی در مسیر باور خود تنظیم و منتشر کند. اما آیا همه جامعه حقوقبگیر کشورمان از این نظر در شرایط برابر هستند؟
برای رسیدن به پاسخی کامل و قابلقبول، کافی است به اقدامات و تبلیغات شهرداری تهران و نهادهای وابسته به آن توجه کنیم: اگر مدیران شهری تهران تصمیم بگیرند خشم خود را از اقدامات آمریکا نشان بدهند، اگر بخواهند تعلقخاطر خود را به فلان حزب یا جناح سیاسی نشان بدهند و اگر برنامهای برای شرکت در انتخابات آینده داشته باشند، لازم نیست از خود و جیب خود یا حتی بودجه حزب سیاسی موردعلاقه خودشان مایه بگذارند. آنها میتوانند با هزینه مردم تهران به تبلیغ افکار و دیدگاههای خود یا دیدگاهی که دوست دارند مدافع آن شناخته شوند، بپردازند.
آیا چنین امکانی را نمیتوان بهعنوان یک سطر مغفول از فیش حقوقی مدیران شهر تهران قلمداد کرد؟ آنان ممکن است فیش حقوقی خود را که احتمالا شامل رقمی معمولی و تاحدی همتراز با سایر حقوقبگیران است، منتشر کنند. اما باید به این سطر جاافتاده از فیش حقوقی آنان توجه کنیم. اخیرا شهرداری تهران با استفاده از امکانات متعلق به مردم این شهر، اقدام به نصب بنرهای تبلیغاتی عظیم در سطح شهر کرده، که البته قبلا هم چنین اقدامی کرده بود. این تابلوها نشان میدهد که مدیریت شهری تهران چهرهای انقلابی و ضدآمریکایی است و در هر فرصتی خشم انقلابی خود را نسبت به شیطان بزرگ بروز میدهد,٢ آیا اگر یک فعال سیاسی دیگری هم بخواهد چنین تصویری از خود به نمایش بگذارد، چنین امکانی برایش فراهم است؟ یا باید از جیب خود و نه جیب مردم تهران مایه بگذارد؟
نهادهای مرتبط با شهرداری تهران حتی در ایام انتخابات هفتم اسفند هم دست از بهرهمندی از امکانات شهری برای پیشبرد اهداف سیاسی خود برنداشته و علیه «لیست انگلیسی» موضع گرفتند! ٣ و چندی پیش نیز با خرج مردم تهران برای نمایندگان مجلس نهم مراسم تقدیر و تودیع برگزار کردند.
با عنایت به این واقعیت، به خودم اجازه میدهم که ادعا کنم حداقل یک سطر از فیش حقوقی مدیران شهر تهران جا افتاده و در فیش ماهانه منعکس نمیشود: امکان «برداشت» از جیب مردم تهران برای تبلیغ گرایش سیاسی خود و جلب حمایت!
بیمناسبت نیست در اینجا به موردی مشابه از جامعه آمریکا اشاره کنم:
مایکل مور، مستندساز برجسته آمریکایی، در فیلم مشهور خود با عنوان Sicko محصول سال ٢٠٠٧ به بررسی مشکلات صنعت بیمه آمریکا پرداخته و عملکرد سودجویانه شرکتهای بیمه را نقد میکند. اما او ناخواسته نکته جالبی را در دفاع از مدیران این شرکتها مطرح میکند! ماجرا از این قرار است:
چندنفر از شهروندان آمریکایی در روز یازدهم سپتامبر سال ٢٠٠١ و با مشاهده انفجار عظیم در برجهای تجارت جهانی، با انگیزه انساندوستانه به کمک حادثهدیدگان میروند. آنان به دلیل استنشاق دود و گردوغبار فراوان، سلامتی خود را از دست میدهند. اما شرکت بیمه با این ادعا که این افراد حکم مأموریت نداشته و خودسرانه اقدام به این کار خیر کردهاند، از پرداخت هزینه درمانی این قهرمانان خودداری میکند.
مایکل مور این مسئله را نشانه بیماری نظام درمان آمریکا میداند. اما سکه این ماجرا روی دیگری نیز دارد: مدیران شرکت بیمه میتوانند برای بهرخکشیدن حس انساندوستی و میهنپرستی خود، در یک اقدام نمایشی به عیادت این قهرمانان بروند و تمامی هزینه درمانی این دلاوران را عهدهدار شوند و بهاینترتیب خود را افرادی خیر، انساندوست و میهنپرست جا بزنند. اما آنان میدانند که در مقابل سهامداران شرکت بیمه، حتی فردی که فقط یک سهم دارد، مسئولند. آنان باید امانتدار سهامداران باشند. آنان اگر میخواهند پز میهنپرستانه بدهند، باید زحمت بکشند و از جیب خودشان خرج کنند. این واقعیت بسیار پیشپاافتاده در جامعه ما غریب و ناشناخته مانده و زیر پای برخی مدیران له شده است. مایکل مور بزرگ با همه تیزبینی و ریزبینی حرفهای خود، از درک این نکته عاجز است! زیرا شهروند تهران نیست تا طعم تردستی سیاستمدارانه مدیریت شهری را چشیده باشد؛ شهری که در یک حادثه آتشسوزی نهچندان بزرگ، بهراحتی دو کشته میدهد، زیرا نردبان ماشین آتشنشانی به دلیل رعایت صرفهجویی، بهموقع سرویس و بازبینی نشده است،٤ اما بودجه خود را صرف افشای کاستیهای دردناک جامعه آمریکا میکند.
پینوشتها:
١- ماجرای تقابل ٩٩درصدیها و یکدرصدیها ابتدا در اعتراضات شهروندان آمریکایی موسوم به جنبش والاستریت در سال ٢٠١١ مطرح شد. اما ظاهرا در جامعه ما هم تقابل بین دو گروه حقوقبگیر دارای فیشهای نجومی یا معمولی، باید تقابلی از این نوع تلقی شود.
٢ – در بنرهای اخیر به کاستیها و معضلاتی در جامعه امروز آمریکا از جمله خشونت نسبت به زنان اشاره شده است.
٣ – در این رابطه عکسی که توسط اینجانب در همان ایام گرفته شده، موجود است.
٤ – اشاره به حادثه آتشسوزی در خیابان جمهوریاسلامی در شهر تهران که دو نفر از گرفتارشدگان در آتش به دلیل نرسیدن گروه امداد بهناچار دست از جان شسته و از پنجره ساختمان بیرون پریدند.
منبع: شرق