تعریف من از فلسفه ، راه خدا به سوی انسان است . دکتر داوری فرمودند که فلسفه علم وجود است . این سخن دو تفسیر دارد : علم الی الوجود ، و علم من الوجود . اگر من بخواهم « وجود» را بفهمم دچار ضلالت خواهم شد . چنان که دکتر احمدی گفتند ، دکارت پدر فلسفه جدید و اندیشه او کاملا روشمند است ، اما، با توجه به سخن خرقانی ، این فلسفه ضلالت آمیز است . من البته به فواید و دستاوردهای دکارت واقفم ، اما سخن خرقانی و دکارت از اساس با یکدیگر تفاوت دارد .
دکتر دینانی با ذکر این که چیزی که من از فلسفه می فهمم این است که دینم را با توجه به فلسفه می فهمم اضافه کرد : ما از فلسفه اسلامی چه انتظاراتی داریم ؟ آیا می خواهیم که فیلسوف اسلامی به سیاست و تکنولوژی هم بپردازد ؟ متکلمین فلسفه را برای مقاصد خود به خدمت گرفته اند ، و دیگر کسان نیز برای مقاصد خود می خواهند آن را به خدمت بگیرند ، اما فلسفه به خدمت کسی در نمی آید .
وی ادامه داد : متاسفانه ما امروزه از ابن سینا انتظار داریم که مسائل امروزی ما را هم حل کند، در حالی که این انتظار کاملاً بی جاست . مقایسه ابن سینا با فیلسوفان جدید هم درست نیست . اگر قرار است بین فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان غربی مطالعه ای تطبیقی و مقایسه ای انجام شود ، باید آ نها را با الاهیون غربی مقایسه کنیم .
دکتر دینانی در پایان سخنان خود با انتقاد از کسانی که به تدریس فلسفه اسلامی می پردازند گفت : متاسفانه کسانی به تدریس فلسفه اسلامی روی آورده اند که شایسته آن نیستند . امروزه برخی از افراد با خواندن مقداری از « شفا» ی ابن سینا یا « اسفار» ملاصدرا خود را فیلسوف می نامند و به تدریس فلسفه می پردازند . در حالی که باید به این مسئله بپردازیم که چه انگیزه و زمینه ای موجب شده است که ابن سینا و ملاصدرا دست به تالیف چنین آثاری بزنند . من به جرات می گویم که کمتر اثر فلسفی تا زمان ملاصدرا وجود داشت که وی آنها را نخوانده باشد ، اما امروزه ما خود را با خواندن چند کتاب فیلسوف می نامیم و از آثار آنان برای حل مسائل فلسفه علم و ... استفاده کنیم . سخن من به کسانی که در صدد چنین کارهایی هستند این است که اگر می خواهند این مسائل را مطرح کنند خود به دنبال راه حلی برایش باشند نه این که از آثار فیلسوفان چنین انتظاری داشته باشند .