آفتابنیوز : * لطفا نظر خود را به عنوان کسی که در فعل و انفعالات منتهی به انقلاب در سنین جوانی حضور فعال داشته اید در این مورد بفرمایید که آیا اساسا نقطه افتراقی بین اندیشه های امام خمینی با آرمان های مردم که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی متبلور شده بود، وجود داشت یا خیر؟ - انقلاب اسلامی یک حرکت عمومی و فراگیر مردم بود که در پیوند با رهبری حضرت امام انجام شد. هیچ گونه گسستگی بین آن چیزی که مردم طلب می کردند با آن چیز که امام بیان می کرد وجود نداشت. هم امام مردم را به خوبی می شناخت و مطابق با خواسته های آنها صحبت می کرد و هم مردم امام را شناخته بودند و به امام اعتماد داشتند و ایشان را به عنوان رهبر انقلاب برگزیده بودند. رهبری امام در آن شرایط به قدری واضح و مسجل بود که هیچ کسی نسبت به آن تردید نمی کرد حتی گروه های مارکسیست هم رهبری امام را پذیرفته بودند، گروه های مذهبی مختلف هم همینطور اساسا هیچ خدشه ای به رهبری امام وارد نبود و علت آن هم این بود که ایشان کاملا در پیوند با مردم گام بر می داشتند.
«شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی هم شعاری برآمده از بطن مردم بود همانطور که در آن بحبوحه شعار استقلال، آزادی، حکومت اسلامی هم در برخی از راهپیمایی ها سرداده می شد ولی هر چقدر که به پیروزی انقلاب نزدیک تر می شدیم شعار «جمهوری اسلامی» بیشتر شنیده می شد و حضرت امام هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان رفراندوم جمهوری اسلامی گفتند که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» این حرف شاید الان به اندازه آن زمان قابل درک نباشد، هم از این نظر که برخی از افراد مذهبی و متدین در جامعه خواستار الگوگیری از حکومت صدر اسلام حتی به لحاظ شکلی بودند به همین منظور حکومت اسلامی را به معنای حکومت یک فرد بر مردم می دانستند با این شرط که وی فردی شایسته و صالح باشد و نقش مردم را در حکومت صرفا پذیرش رهبری آن فرد قلمداد می کردند در حالی که حضرت امام به صراحت مسأله جمهوریت را مطرح کردند و فرمودند که حکومت باید بر مبنای آراء و اراده مردم، اداره شود.
از آن سو تحت تاثیر اندیشه چپ و مارکسیستی که در آن زمان در اوج خود بود برخی از نیروهای درون جامعه هم از کشورهای انقلابی کمونیستی برای اداره کشور الگو می گرفتند و واژه «خلق» یا «دموکراتیک خلق» را پس از عنوان جمهوری مطرح می کردند.
اما امام به این اندیشه ها هم نه گفتند و در خطی این موضوع را مطرح کردند که کاملا بر فرهنگ بومی و اراده مردم ما منطبق بود.
* شما به عنوان عضو سابق دفتر تحکیم وحدت، نقش جنبش دانشجویی را در بحبوحه پیروزی انقلاب و پس از آن تا آغاز انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها چگونه می بینید؟
- پیش از آغاز حرکت انقلاب اسلامی در سال 56 دانشگاه ها یک کانون مبارزه فعال علیه رژیم شاه به حساب می آمدند و دانشجویان در مبارزات نقش پیشتازی داشتند، برخی از مراکز مذهبی مانند کانون توحید، حسینیه ارشاد و یا برخی مساجد که روحانیون مبارز در راس آنها قرار داشتند هم همین نقش را برعهده داشتند اما پس از حرکت انقلاب اسلامی در سال 56 که به دنبال چاپ مقاله روزنامه اطلاعات و تظاهرات مردم قم، بروز تازه ای پیدا کرده بود (با اینکه حرکت امام از سال 42 شروع شده بود اما حرکت توفنده انقلاب از سال 56 آغاز شد) و تظاهراتی که در چهلم شهدای قم در شهرهایی مانند تبریز، یزد و اصفهان، انقلاب به شکل توده ای درآمد و مردم خود عهدهدار پیشبرد انقلاب شدند در این دوره اگرچه دانشجویان نقش نسبی داشتند اما به عنوان پیشتاز این حرکات شناخته نمی شدند و می شود گفت پس از آغاز طوفان انقلاب، امام و مردم در خط مقدم حرکت می کردند و روحانیت هم نقش حلقه واسط را داشت. بخش روشنفکری، فرهنگی و دانشگاهی هم در این مبارزات سهیم بودند ولی نقش ممتازی نداشت. البته دانشگاه و به خصوص دانشگاه تهران به عنوان میعادگاه مردم برای آغاز تظاهرات مطرح بودند که نمونه آن 13 آبان 57 و شهادت جمع کثیری از دانش آموزان در روبروی درب دانشگاه تهران بود.
بعد از پیروزی انقلاب دانشگاه یا به محل فعالیت طیف های مختلف فکری و سیاسی بود اگرچه بدنه جامعه همپا و همراه انقلاب بودند اما گروه های مبارزی که خواستگاه آنها دانشگاه بود بعد از پیروزی انقلاب، دانشگاه را به عنوان پایگاه مبارزه با نظام نوپای جمهوری اسلامی قرار دادند. به همین دلیل این رقابت سیاسی بارزتر و شاخص تر بود، در این دوره جنبش دانشجویی به معنای یک جنبش یکپارچه و متحد نبود بلکه دانشجویان با گرایش های متفاوت فکری و سیاسی در دانشگاه ها فعالیت می کردند بعضا در تایید انقلاب، بعضا در تایید اندیشه های مارکسیستی و بعضی ها هم در حمایت از گروه مجاهدین خلق که در قبل از انقلاب گروه مبارزی بود ولی در سال 54 با کودتایی که در درون این سازمان انجام شد عده ای از آنها مارکسیست شدند و عده ای که مسلمان باقی ماندند پس از انقلاب تحت عنوان «مجاهدین خلق» یا «جنبش ملی مجاهدین» حرکتی را آغاز کردند که این حرکت با ادعای پیشگامی در مبارزه و سهم خواهی در رهبری انقلاب هموار بود که به دلیل ناسازگاری با اندیشه امام خمینی و مخالفت مردم، پایگاه اجتماعی اندکی داشتند. در انتخاباتی که در اوایل انقلاب به شکل آزادانه و با حضور گروه های مختلف برگزار شد پایگاه اجتماعی این جریانات هم مشخص شد.
دانشگاه تا آغاز انقلاب فرهنگی در سال 59 جهت دار نبود. البته دفتر تحکیم وحدت در ابتدای تشکیل در سال 57 با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به «دانشجویان پیرو خط امام» تبدیل شد. دفتر تحکیم وحدت دوم در خارج از لانه جاسوسی و غیر از دانشجویان پیرو خط امام تشکیل شد که پایه گذار انقلاب فرهنگی در ابتدای سال 59 بود.
* آیا شما نام اعضای اولیه شورای مرکزی دفتر تحکیم را به خاطر دارید؟ - مجموعه ای که دفتر تحکیم را پایه ریزی کردند و سپس تحت عنوان دانشجویان پیرو خط امام تسخیر لانه جاسوسی را سازماندهی کردند از هر دانشگاه تهران یک نفر در آن عضویت داشت آقای حبیب بی طرف از دانشگاه تهران، آقایان اصغرزاده و سیف اللهی از دانشگاه صنعتی شریف، آقای میردامادی از دانشگاه امیرکبیر و آقای رحیم باطنی از دانشگاه شهید بهشتی، اعضای اولیه شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را شکل می دادند.
* شما انتخابات دوم خرداد و پیروزی آقای خاتمی در آن را تا چه اندازه در جهت آرمان های انقلاب اسلامی می دانید؟
- من دوم خرداد را نو شدن مجدد انقلاب اسلامی می دانم. جمهوری اسلامی مبتنی بر خواست و اراده مردم بود و مردم هیچ گاه این خواست و اراده را نفی نکرده اند. این تجسم خواست و اراده مردم در گذر زمان و به خصوص پس از رحلت حضرت امام دچار مسائل جدیدی شد که نتیجه آن نارضایتی مردم از روند امور بود.
آقای خاتمی با تأکید بر خواست های اولیه مردم که همان استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و اجرای قانون اساسی به عنوان میثاق ملی بود، پا به صحنه گذاشتند، نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر از اینها. این حرکت آقای خاتمی در عرف سیاسی بین الملل اصلاحات نام گذاری شد. در حقیقت اصلاحات به معنای تغییر خواست اولیه مردم در زمان انقلاب نبود بلکه به معنای بازگشت به همان شرایط آرمانی در زمان انقلاب اسلامی بود.
قانون گرایی خاتمی به معنای اصلاح روش های غیرقانونی موجود در جامعه بود. برخی از رفتار ها در جامعه شکل گرفته بود که مبتنی بر قانون و قانون اساسی نبود که آقای خاتمی می خواست اینها را اصلاح کند. هر چند مخالفان آقای خاتمی و اصلاحات در روند مخالفت خود قانونگرایی را مسخ کردند. اگر در آن زمان عمل به قانون خواست خاتمی بود و مردم هم به آن رأی می دادند کسانی که نبض اجرای قانون را در دست داشتند با ارائه تفسیرهای غلط از قانون، چیزی را اجرا کردند که عملا مطابق با روح قانون نبود. حتی برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و الفاظی هم که در قانون دگرگونه تفسیر کردند. به عنوان مثال بند 12 و 13 قانون اقدامات تامینی و تربیتی که برای مبارزه با اشرار و چاقوکشان تصویب شده بود را به روزنامه نگاران و افراد صاحب نظر و فرهیخته جامعه تعمیم دادند. بنابراین اینها به جای عمل به قانون، قانون را در زیرپای خود له کردند.
* به عنوان سؤال آخر بفرمایید که «صدور انقلاب» که هم از جانب امام خمینی مطرح می شد و هم دانشجویان پیرو خط امام از آن حمایت می کردند، چه تفاوتی با «صدور انقلاب» که این روزها دولت احمدی نژاد آن را طرح می کند، دارد؟ - انقلاب اسلامی یکی از اصیل ترین انقلاب های بشری قرون اخیر بود، بنابراین انقلاب اثر خود را در جهان گذاشت. صدور انقلاب در ابتدا به معنای «صدور اندیشه انقلابی» بود. در کشورهای مختلف که حاکمان ظالم به قانون و عدالت تن نمی دادند، مردم برای مبارزه با آنها از اندیشه انقلاب اسلامی الهام می گرفتند. این اندیشه حکومتی حضرت امام در کشورهای اسلامی توسط مردم مسلمان برای مبارزه با حاکمان خودکامه، ظالم و وابسته استفاده می شد.
اندیشه «صدور انقلاب» پس از پیروزی انقلاب نیاز به اقدام خاصی نداشت و با استقرار جمهوری اسلامی این پیام به دنیا مخابره شد. پیام های امام در آن دوره چیزی جز آگاهی بخشی و انگیزه دادن به مستضعفان جهان نبود و دخالت در امور داخلی سایر کشورها به هیچ وجه مطرح نبود. لازم به یادآوری نیست که انقلاب ها در زمانی بود که جهان در عصر انقلاب ما به سر می برد. اما الان جهان در شرایطی است که روش اصلاحات به روش انقلاب در بسیاری از جوامع ترجیح داده می شود اما ممکن است در برخی کشورها ظلم و تعدی به مردم آنقدر زیاد باشد که مردم هم چاره ای جز مقابله به مثل و استفاده از روش های خشن برای مقابله با حکومت نداشته باشند زیرا ممکن است برای احقاق حق خود از همان روشی که برای سرکوب آنها استفاده می شود، برای معارضه با حکومت استفاده کنند.
طبیعی است در کشورهایی که سرکوب، شکنجه، اعدام و ... از طرف حکومت بر مردم اعمال می شود، مردم هم چاره ای جز اعمال همین روند علیه نظام خود ندارند و این حق طبیعی مردم است.
اما این که ما بخواهیم به عنوان یک کشور یا دولت در امور داخلی دیگر کشورها دخالت کنیم و با عمل خودمان حرکتی را در سایر کشورها به وجود بیاوریم و اسم «صدور انقلاب» را بر روی آن بگذاریم، در اندیشه حضرت امام و انقلاب اسلامی جایی نداشته و ندارد.
بنابراین اگر کسانی منظورشان از صدور انقلاب چنین چیزی باشد با فرهنگ و اندیشه حضرت امام مخالف است.