آفتابنیوز : سرویس بینالملل- ویکیلیکس سایت افشاگری که «جولیان آسانژ» بنیانگذارش مسئولیت هدایت آن را برعهده دارد بیش از نیم میلیون پیام دیپلماتیک از سال ۱۹۷۹ میلادی را به تازگی منتشر کرده است. این موضوع نشان میدهد که در سال ۱۹۷۹ میلادی که سال پیروزی انقلاب ایران نیز بوده است جهان تا چه اندازه در التهاب و تب و تاب رویدادهای مهم به سر میبرده است.
به گزارش آفتابنیوز؛ این اسناد به قدری پراهمیت هستند که آسانژ از سال ۱۹۷۹ میلادی به عنوان سال صفر تاریخ معاصر جهان یاد کرده است. سخن او بیربط نیست چرا که نگاهی به رویدادهای این سال نشان میدهد تا چه اندازه وقایع تاریخی روی داده در آن برهه زمانی بر تحولات بینالمللی در سالهای بعد و حتی تا امروز تاثیرگذار بودهاند:
انقلاب ایران و بحران گروگانگیری سفارت امریکا در تهران
حمله شوروی به افغانستان
از سرگیری روابط دیپلماتیک چین و امریکا
امضای پیمان کمپ دیوید میان انور سادات رییسجمهوری مصر و مناخیم بگین نخستوزیر اسرائیل
انتخاب مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر بریتانیا
امضای معاهده میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بر سر کاهش تسلیحات هستهای
ترور پارک چونگ هی رییس جمهوری کره جنوبی (پدر پارک گئون هی رییسجمهوری کنونی آن کشور) و قدرتگیری رسمی صدام حسین در عراق، تنها بخشی از رویدادهای مهم سال ۱۹۷۹ میلادی است که در بیش از نیم میلیون فایل دیپلماتیک فاش شده توسط یکی لیکس میتوان به زوایا و جزئیات آن پی برد.
در خاورمیانه انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی پیروز شد. پس از آن جهان شاهد قیام اسلامی در عربستان سعودی بود و همزمان مصر و اسرائیل با یکدیگر پیمان صلحی را امضا کردند. قیام در مکه اما سبب شد تا عربستان سعودی از پیام صدور انقلاب ایران احساس خطر کند و بیش از پیش به سوی توسعه و تبلیغ وهابیت به عنوان یک ایدئولوژی برونمرزی حرکت کند. اینگونه شد که اسامه بن لادن پدر القاعده ظاهر شد. در آن زمان او پاکستان را برای حمایت از مجاهدین افغان در نبرد علیه شوروی ترک و به افغانستان رفته بود. در آن سالها نیروهای شوروی به افغانستان وارد شده بودند و سیا و عربستانسعودی برای مقابله میلیاردها دلار به مبارزان اسلامگرای مجاهد کمک مالی و نظامی ارائه داده بودند. در سال ۱۹۷۹ میلادی همچنین اسلامگرایان در پاکستان قدرت بیشتری پیدا کردند. سفارت امریکا در آن کشور به آتش کشیده شد و ذوالفقار علی بوتو نخستوزیر وقت به اتهام مشارکت در قتل پدر یکی از رقبای سیاسیاش اعدام شد. در آن زمان در ایران نیز بحران گروگانگیری سفارت امریکا در جریان بود. دولت دموکرات کارتر در امریکا تضعیف شد و پس از آن ریگان به قدرت رسید. انقلاب ایران و ظهور صدام همزمان با رسوایی ایران کنترا برای امریکا در جریان تلاش برای فروش تسلیحات به ایران و ارائه پول آن به مخالفان نیکاراگوئهای یکی دیگر از رویدادهای مهم آن دوران بود. در آن سال کنگره ملی افریقا تصمیم به مقاومت نظامی در برابر آپارتاید سفیدپوستان گرفت و همچنین عیدی امین دیکتاتور اوگاندا که متهم به جنایات بسیار شده بود فرار کرد.
در میان صدها سند منتشرشده از سوی ویکیلیکس که بخش قابل توجهی از آنها مرتبط با ایران هستند یکی از این اسناد قابل توجه است. در این سند مشخص شده که هنری کیسینجر با دیوید راکفلر در حال توطئه و رایزنی بود تا محلی را برای اقامت و مخفیکردن شاه مخلوع ایران و اعضای خانواده او در مکزیک در باهاماس و آرژانتین پیدا کند. در این سند اشاره شده است که ارژانتین یکی از مکانهایی بوده که برای انتقال و مخفیکردن اشرف خواهر دوقلوی شاه در نظر گرفته شده بود.
کیسینجر مشاور سابق امنیتی ملی ایالات متحده امریکا بود. او در دوره ریاستجمهوری ریچارد نیکسون به عنوان وزیر امور خارجه امریکا مشغول به کار شد و پس از پایان دوره نیکسون بهخاطر رسوایی واترگیت در همان سمت با جرالد فورد به همکاری ادامه داد. او در سال ۱۹۷۳ بهخاطر تلاشهایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل گرفت. از وی به عنوان یکی از استراتژیستهای ارشد ایالات متحده آمریکا نام میبرند. دیوید راکفلر نیز بانکدار امریکایی نیز یکی از پیرترین اعضای خانواده معروف و ثروتمند راکفلر بود.
تناقض در روایتهای تاریخی درباره تلاش راکفلر به منظور اسکان شاه و خانوادهاش
البته این نخستینباری نیست که از تلاش راکفلر برای پیدا کردن مکانهایی به منظور اسکان شاه و خانوادهاش سخن گفته میشود با این حال، روایتهای تاریخی منابع مختلف در سالهای گذشته متفاوت از یکدیگر بودهاند. برای مثال «هاملیتون جردن» در کتاب بحران خود که در ایران در سال ۶۲ خورشیدی منتشر شده اشاره میکند که دیوید راکفلر بلافاصله پس از ورود شاه به مصر به دیدار او شتافته بود. سپس نامهای به شاه در مراکش نوشت که با نظریات سادات دایر بر اینکه به جای پرواز به آمریکا بهتر است فعلاً در منطقه بماند موافق است. ولی شاه سرانجام در فوریه 1979 تصمیم گرفت به آمریکا برود ولی حالا آمریکاییها دیگر تغییر سیاست داده بودند و به فکر برقراری رابطه با دولت ایران بودند. و ورود شاه به آمریکا مانع آن بود. هم کارتر و هم وزیر خارجهاش سایروس ونس با مسافرت شاه به آمریکا مخالف بودند. با وجود این کارتر نمیخواست صریحاً و مستقیماً تقاضای مسافرت شاه را رد کند و او را آزردهخاطر سازد. به همین جهت خواست که شخصیت مناسبی را برای مسافرت به مراکش و مذاکره با شاه در نظر بگیرد. مأموریت این فرستاده ویژه هم این نبود که نظر دولت آمریکا را رسماً به شاه ابلاغ نماید بلکه میبایست او را قانع سازد که حالا زمان مناسبی برای مسافرت او به آمریکا نیست و به مصلحت خود او و آمریکا نیست که در این شرایط حساس تقاضای مسافرت به آمریکا را بنماید. بهترین راهحل این بود که یکی از دوستان آمریکایی شاه انجام این مأموریت را بر عهده بگیرد و به همین جهت قبل از هر کسی اسم دیوید راکفلر و هنری کیسینجر به میان آمد و دیوید سام معاون وزارت خارجه مأمور تماس با آنها گردید. راکفلر از تقاضای نیوسام سخت خشمگین شد و گفت که هرگز چنین مأموریتی را نمیپذیرد. راکفلر به نیوسام گفته بود که آمریکا به شاه خیلی مدیون است و دادن پناهندگی به وی کمترین کاری است که آمریکا میتواند در حق او بکند. کیسینجر هم تقاضای نیوسام را رد کرد و گفت که با این روش دولت آمریکا موافق نیست و نمیتواند در این مورد کمکی به دولت بنماید. در همین زمان سلطان حسن دوم پادشاه مراکش نیز دیگر حاضر به پذیرایی بیش از این از شاه نبود. در این میان اشرف پهلوی از دیوید راکفلر خواسته بود که توجه بیشتری به وضع نامساعد شاه بنماید و او مرتب مشغول بحث با کیسینجر بود.
ویلیام شوکراس نیز نوشته است که سرانجام در حالی که سخن از آفریقای جنوبی بود گروه راکفلرـ کیسینجر توانست دستکم باهاما را به عنوان پناهگاه موقت برای شاه پیدا کند. امّا در باهاما نیز شاه چندان راحت نبود. رهبران این مستعمره پیشین انگلیس که عضو جامعه کشورهای مشترکالمنافع و تحت نفوذ انگلستان بود، تحت فشار دولت انلگیس، شاه را جواب کردند. به علاوه هزینه اقامت نیز سرسامآور شده بود. روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که هم دیوید راکفلر و هم عدهای از کارمندان وزارت خارجه آمریکا که به امور شاه میپردازند معتقدند نخستوزیر باهاما از اقامت شاه در باهاما سوءاستفاده میکند. دیوید راکفلر میکوشید اتریش را برای پذیرش شاه راضی کند که موفق نشد. کیسینجر وارد میدان شد و شخصاً به مکزیک رفت تا نظر مقامات آن کشور را جلب کند و علیرغم عدم رضایت قبلی مسئولان مکزیک با اصرار خود موفق به این کار شد. امّا دوستان آمریکایی شاه از تلاش خود برای ترتیب مسافرت و اقامت شاه در آمریکا دست برنداشتند و از هر وسیلهای برای اعمال فشار بر دولت کارتر استفاده کردند. در طول بهار و تابستان سال 1979 (1358) کیسینجر و راکفلر مرتباً با مقامات وزارت خارجه و کاخ سفید در تماس بودند تا جایی که کارتر از مبارزه دارودسته کیسینجرـ راکفلرـ مک کلوی لب به شکایت گشود. در 9 آوریل دیوید راکفلر به ملاقات کارتر رفت. دیوید که اکنون کارمندانش تقریباً تمام امور شاه را در دست گرفته بودند و علاوه بر آرمائو، بوزف زید یکی از معاونان بانک چیس، مسئول اداره امور مالی شاه شده بود و بیشتر تماسها با وزارت خارجه را نیز بر عهده داشت، در پایان گفتوگو وقتی برای رفتن از جا برخاست موضوع شاه را مطرح کرد.
وی میگوید: نگرانی خود را در مورد اینکه با یکی از دوستان ایالات متحده چنین رفتاری میشود به او ابراز داشتم و گفتم اعتقاد دارم که باید به او اجازه ورود داده شود و هر اقدامی برای مقابله با تهدیدات (به سفارت) لازم است باید به عمل بیاوریم. نگفتم در اینباره چه باید کرد ولی گفتم به عقیده من ابرقدرتی چون آمریکا نباید تسلیم باجخواهی شود. به گفته راکفلر واکنش کارتر سخت و رسمی بود. احساس کردم که رئیسجمهوری مایل نیست در این خصوص چیزی بشنود. کارتر هم در دفتر خاطرات یادداشت کرد: منظور اصلی ملاقات او ظاهراً تشویق من به دادن اجازه ورود شاه به این کشور بود. به دنبال شکست راکفلر در متقاعدساختن رئیسجمهور همان شب کسینجر با عصبانیت از بینتیجهماندن تلاشهای خود با مطبوعات سخن گفت و اظهار داشت: مردی که سی و هفت سال از بهترین دوستان آمریکا بوده امروز مانند یک ناخدای سرگردان به دنبال بندری پناه گرفتن میگردد. هامیلتون جردن که در این زمان ریاست کاخ سفید را برعهده داشت میگوید: در طول این مدت کمتر هفتهای میگذشت که مساله شاه در گفتوگوهای ما مطرح نشود. معمولاً تفنی از طرف راکفلر یا کیسینجر یا یادداشتی از جان مک کلوی درباره او داشتیم.
هامیلتون جردن در ادامه کتاب خود مینویسد که به هر ترتیب شاه اقامت اجباری خود را در مکزیک میگذراند. در طول تابستان چند نفر از جمله راکفلر و کیسینجر و نیکسون از شاه دیدن کردند و دیدارشان شاه را به طور خاصی شاد نمود. چهار هفته پس از اقامت شاه در مکزیک بیماری سرطانش، حال وی را وخیم کرد. آرمائو که در این زمان در نیویورک بود و در آنجا از وخامت حال شاه اطلاع پیدا کرد با جوزف رید دستیار راکفلر تماس گرفت و رید هم شخصی به نام دکتر رید را برای معاینه شاه به مکزیک فرستاد. از ماه سپتامبر به بعد دولت آمریکا گزارشهای جامعی از وضعیت مزاجی شاه دریافت میکرد. این گزارشها از طرف جوزف رید ارسال میشد. همچنین وزارت خارجه آمریکا در گزارشی به تاریخ 20 اکتبر 1979 به کارتر آورده بود: دیوید راکفلر تقاضا کرده که ما به شاه اجازه بدهیم به منظور تشخیص و درمان بیماریاش در بیمارستان اسلون کترینگ نیویورک بستری شود. در این دوره گزارش میشد که از طرف دیوید راکفلر فشارهای زیادی برای اعطای اجازه ورود شاه به ایالات متحده وارد میگردید براساس زمانی که راکفلر پی برد که مسئول خدمات پزشکی وزارت امورخارجه ایالات متحده درخواست گزارش پزشکی دیگری پیش از توصیه ورود شاه را نموده بود، خودش گوشی را برداشت و به ونس وزیر امورخارجه که زمانی رئیس بنیاد راکفلر بود تلفن کرد. نه ونس و نه راکفلر هرگز به چنین مکالمهای اقرار نکردند ولی به زبان شخص نیوسام تلفن یکی از دستیاران راکفلر به معاون وزارت امورخارجه در واقع مانند تلفن خود راکفلر بود. بالاخره در روز 23 اکتبر 1979 شاه وارد آمریکا شد و بلافاصله در مرکز پزشکی کورنل نیویورک بستری گردید. دیوید راکفلر و کیسینجر و آنیلی (سرمایهدار ایتالیایی و صاحب فیات) و فرانک سیناترا (هنرمند آمریکایی) و ریچارد هلمز (رئیس اسبق سیا و سفیر اسبق آمریکا در ایران) به عیادت وی آمدند. در داخل ایران در واکنش به این عمل در روز 4 نوامبر (13 آبان) سفارت آمریکا اشغال شد. حالا دیگر میلیونها آمریکایی حضور شاه در ایالات متحده را علت گروگانگیری میدانستند. خود شاه نیز به زودی علت این امر را فهمید. در 8 نوامبر پیامی از طریق دفتر دیوید راکفلر به پرزیدنت کارتر فرستاد و اعلام کرد که اگر دست خودش بود همین امروز خاک آمریکا را ترک میکرد ولی به نظر پزشکانش امکان مسافرت برای او وجود ندارد. در نظر کسانی که عاشق توطئه هستند راکفلر و کیسینجر به آسانی تبدیل به اشخاص فوقالعاده شریری شدند که در توطئه ورود شاه دست داشتهاند. رابرت آرمائو و دکتر کین نیز مورد تفسیرهای نامساعدی قرار گرفتند و از آنان به نام نوکران راکفلرها نامبرده شد. روزنامهنگاران و تحلیلگرانی که در جستجوی دلیل بودند به بررسی روابط میان بانک چیس و شاه پرداختند.