آفتابنیوز : از آنجا كه بنابر يك قاعده عملي هر معلولي نتيجه علتي است، هر ورود و خروج، به ويژه چنانچه ناگهاني و غيرمترقبه باشد، يعني چنانچه پس از يك دوره طولاني حضور يا غيبت صورت پذيرد، محل تأمل و طرح پرسش هايي درباره چرايي و چگونگي آنها است.
از تازه ترين ورودهاي غيرمترقبه به «صحنه رأي گيري نهم»، ورود ناگهاني «عليرضا علوي تبار» بازيگر برجسته هوشمند و بازي ساز جريان دوم خرداد است كه ظرف دو هفته گذشته و پس از مدت ها غيبت غيرموجه! دست كم سه بار در صحنه علني و آشكار عمل سياسي رصد شده است.
از جمله دلايلي كه مي تواند ورود اضطراري و فوري علوي تبار را توجيه كند غيبت نگران كننده نخبگان در صحنه كارزار «رأي گيري نهم» از زاويه ديد ساخت سياسي است.
حتي مقايسه سريع و نامستند به آمار «رأي گيري نهم» با دو رأي گيري پيش از آن يعني خردادهاي 76 و 80، از اين واقعيت پرده برمي دارد كه به هر دليل و از جمله سرخوردگي شديد سياسي، از حضور نخبگان حكومتي و غيرحكومتي، چه در حاشيه و چه در متن بازي اخير به نحو قابل ملاحظه اي كاسته شده و از اين رو مالور بازي تا سطح يك بازي دست دوم فروكاهش يافته است. تا بدانجا كه به گواهي ابراز نگراني هاي متعدد، جملگي بازيگران، فاقد جذابيت، اثرگذاري و تحريك كنندگي كافي به منظور افزايش حجم مشاركت عمومي ارزيابي مي شوند.
بدين جهت، ورود بازيگري بهتر و طرح مباحثي خوشايند پاره نوگراي جريان دوم خرداد (و احتمالا افكار عمومي) بدان اميد صورت مي گيرد كه دست كم نخبگان درجه دوي درون حاكميت را از «حاشيه انفعال» به «متن و فعاليت» ترغيب نمايد.
اين دليل اگرچه براي تحليل چرايي ورود اضطراري علوي تبار به صحنه لازم مي آيد اما كافي به نظر نمي رسد. بنابراين منطق حكم مي كند كه تا كفايت دلايل، انگيزه هاي قوي تري نيز جست وجو و بر تصوير كلي از صحنه بازي منطبق شوند تا تصوير واضح تري از اين رخداد به دست آيد.
مباحث مطرح شده توسط علوي تبار در چند روزه اخير از جمله نشانه هايي هستند كه مي توانند يك قطعه از صدها قطعه در هم ريخته تصويرتان را كامل كند.
«مردم انگيز يا راست راديكال؟!» عنوان نوشته اي از او در صفحه اقتصادي شرق هفتم ارديبهشت است كه به تبيين و رمزگشايي وضعيت پارادوكسيكال جرياني از اصولگرايان مي پردازد كه سابقه آنها مويد هواداري از «منطق بازار» اما ماهيت آنان مبين اعمال نوعي تلقي از «اقتصاد دولتي» است.
صرف نظر از تحليل زيبايي كه علوي تبار در اين يادداشت خود به دست مي دهد و در جاي خود محل تأمل و تفكر است، نوشته مزبور نشانه دغدغه و نگراني مشترك دو جريان سياسي رقيب اصولگرايان، يعني كليت «جريان دوم خرداد» و «تكنوكرات هاي حكومتي» نيز هست.
با يادآوري اين نكته كه در يادداشت «مردم انگيز يا راست راديكال؟!» به وضوح آن پاره اي از اصولگرايان هدف قرار گرفته اند كه در وضع فعلي «محمدباقر قاليباف» نمايندگي آنان را برعهده دارد.
اما يادداشت ديگري از علوي تبار، تحت عنوان «بازخواني پرونده كنفرانس برلين» بدون آن كه حاوي اطلاعات تازه از بحران كهنه و فراموش شده باشد، هر ناظري را به طرح اين پرسش وامي دارد كه هدف از طرح مجدد آن چه بوده است؟! »
اما با دقت در مفاد اين يادداشت، عصاره آن را مي توان در يك جمله غني شده در ميان ديگر جملات استخراج كرد:
[... (پس از رخداد دوم خرداد 76) چهره عبوس، بنيادگرا و مشغول توطئه براي تصرف قدرت در كشورهاي مختلف، جاي خود را به نمادي خندان، نوانديش و حامي گفت و گو و دموكراسي داده بود...]
چنانچه اين گزاره كه نگين انگشتري يادداشت مزبور است از حلقه ديگر گزاره هاي اغلب انحرافي مستثني شده و به تنهايي مورد موشكافي قرار گيرد، بر هر ناظري روشن است كه در شرايط حال حاضر صحنه سياست در ايران معناي گزاره مورد بحث چيست، بر هدايت چه پديده احتمالي دلالت مي كند و كدام يك از بازيگران عمده سياسي را هدف قرار داده است.
بدين ترتيب اگر مفاد يادداشت «مردم انگيز يا راست راديكال» علائمي مبني بر نگراني مشترك كليت (جريان دوم خرداد) و «تكنوكرات هاي حكومتي» را از قدرت گيري پاره نوظهور اصولگرايان مخابره مي كند، گزاره هاي اصلي يادداشت «بازخواني پرونده» كنفرانس برلين بر دغدغه مشترك «پاره نوگرايي جريان دوم خرداد» و «پاره نوظهور اصولگرايان» از بازيابي قدرت توسط تكنوكرات هاي دولتي»، و نه به نمايندگي هر شخص ديگر بلكه به نمايندگي هاشمي رفسنجاني دلالت دارد. گرچه هر كدام فاقد منشأيي واحد باشند. او بدين ترتيب در يك لايه به انتقاد از آبادگران پرداخته، در لايه اي ديگر لاريجاني را نشانه گرفته و در جمله اي ديگر به نقد هاشمي پرداخته است.
ضمن آن كه با يادآوري موقعيت علوي تبار در محور xهاي جريان دوم خرداد يعني منتهي اليه چپ آن هم در پاره نوگراي اين جريان، مي توان كاركرد ديگري را نيز بر يادداشت اخير متصور شد:
بازگشايي پرونده كنفرانس برلين و ذيل آن ارجاع دوباره و چندباره به پرونده هاي مشابه و نيز گوشزد كردن وضعيت پيش از دوم خرداد 76، مي تواند به پيشگيري از پيوست احتمالي عناصري (حقيقي يا حقوقي) از جريان دوم خرداد به بازي تكنوكرات هاي دولتي، در صورت رد صلاحيت نامزد اصلي و اختصاصي جبهه مشاركت منتهي شود.
بازي، هرچه كه پيش مي رود و به روز داوري ايرانيان نزديك تر مي شود، پيچيده و در عين حال براي ناظرين جذاب تر مي شود. منتظر ورود ناگهاني و غيرمترقبه بازيگران ديگري از جريان هاي ديگر سياسي هم باشيد كه مدت هاست از آنها بي خبريد!