کد خبر: ۴۱۵۲۸
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۸۴ - ۱۴:۱۴
در همايش «افلاطون سهروردي» :

خاتمي پيام داد؛ اعواني و ديناني سخنراني كردند.

آفتاب‌‌نیوز : بسم الله الرحمن الرحيم
با اشتياق لحظه شماري مي‌‏كردم تا در جمع مبارك استادان و دانشمندان حضور يابم و از محضرشان كسب فيض كنم. متاسفم كه بيماري زمين‌‏گيركننده‌‏اي كه ره‌‏آورد سفر اخيرم به مالزي بود، اين توفيق را از من گرفت.
با پوزش فراوان از دست اندركاران همايش "افلاطون سهروردي" و نيز همه‌‏ استادان و عالمان شركت كننده در آن به نشانه‌‏ اداي احترام و عرض ارادت چند نكته را يادآوري مي‌‏كنم:
1- سرگذشت فيلسوف شهيد ( شيخ اشراق، شهاب الدين سهروردي) نماد روشن سرنوشت فلسفه در جهان اسلام است كه همواره در حاشيه و انزوا قرار داشت و جا دارد كه بپرسيم چرا فلسفه و حكمت كه بر تعقل و خردورزي استوار است، هيچ گاه جاي موثري در ذهن و زندگي مسلمانان پيدا نكرد و به عكس شريعت كه همواره قدر ديد و در صدر نشست. فلسفه همواره دربدري را تجربه كرد و حتي از عرفان و تصوف كه آن نيز مغضوب تشرع و ظاهرگرايي يا بهتر بگوييم ظاهر پرستي قرار داشت از اقبال كمتري برخوردار بود.
2- شيخ شهيد كه با نبوغ و ابتكار كم مانند خود بسياري از بن بست هاي فلسفه مشاء را شكست،اجازه نيافت كه از مرحله‌‏ جواني به ميانسالي بگذرد و قرباني جهل جور شد كه جز در تاريكي امكان ادامه حيات را ندارد و چراغ خردورزي و دانايي را بزرگترين دشمن خود به حساب مي‌‏آورد و جوانمرگي بهره‌‏ كسي كه دانايي و بيداري‌‏گري را برگزيده است.
3- سرگذشت امروزمان نيز تامل برانگيز است ؛ هم اكنون قرن ها است كه از ظهور بزرگاني چون "ابن سينا"، "شيخ اشراق"،"صدر المتالهين" و ... محروم هستيم و گرفتار يك بلاتكليفي بزرگ تاريخي. در حوزه‌‏هاي آنچه فلسفه‌‏ انساني نام گرفته است، بزرگترين فلسفه‌‏دانان ما دست بالا، شارحان قابل اعتماد و معلمان افكار و انديشه‌‏هاي بزرگاني چون "صدرا" هستند و بزرگان مشتغل به فلسفه‌‏ جديد نيز در نهايت بازگو كنندگان امين انديشه‌‏ بزرگاني هستند كه درخت فلسفه را در غرب پربار كرده‌‏اند .
4- آيا مي‌‏توان انتظار ظهور فيلسوف يا فيلسوفاني را كشيد كه نحوه نگاهمان را به عالم و آدم تغيير دهد و به طبع آن تغيير، زندگيمان در همه‌‏ عرصه‌‏هاي آن دگرگون شود؟
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفتگوی افلاطون و سهروردی را معنایی و همدلانه توصیف کرد كه اگرچه میان آنها چندین قرن فاصله بوده اما زبان آنها زبان دل و معنوی بوده است.

دکتر غلامرضا اعوانی، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، طی سخنانش به تبیین و ارج جایگاه فلسفی افلاطون و سهروردی پرداخت و گفت : افلاطون و سهروردی از فیلسوفان تأثیرگذار در فلسفه هستند. افلاطون در جهان غرب و سهروردی در جهان اسلام تأثیر بسیاری بر فرهنگ و تمدن و فلسفه گذاشته اند.

دکتر اعوانی با اشاره به گفته وایتهد که فلسفه امروز ما چیزی نیست جز پانوشتی بر فلسفه افلاطون گفت : افلاطون از جمله فیلسوفانی است که بر کلام یهودی و مسیحیت و متفکران اسکندرانی تأثیر گذار بوده و اینان نیز بر فلسفه افلاطون حاشیه نگاری کردند.
دکتر اعوانی با طرح این پرسش که روش تأله چیست ؟ گفت : برای پاسخ به این پرسش  به افلاطون باز می گردیم. در افلاطون حکمت بحثی و حکمت ذوقی مبتنی بر دو نوع  معرفت است که یکی از آن دو فوق دیگری است . یکی از آنها علم مقید است و دیگری علم مطلق . در سهروردی و ملاصدرا علم تأله ، مختص به افلاطون نیست، بلکه تأله در همه فرهنگها وجود داشته است. رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به این مطلب که در افلاطون سه روش فلسفی وجود دارد گفت :  روش مرگ که اشاره به پشت سر گذاشتن هوا و هوس است. راه عشق و  راه معرفت ، که در آثار مختلف افلاطون آمده است. این سه راه نزد حکمای ما همان راههای مخافت، راه فضیلت (رجاء)،  و راه معرفت نامیده می شوند . فلسفه فقط ملفوظ و مبحوث نیست بلکه آن چیزی است که در ذات حکیم تحقق پیدا کرده است . حکمت همچون اخگر و شعله ای است که بر جان طالب حکمت می زند و در او شعله ای ایجاد می کند که وجود او را فرا می گیرد.  به نظر من می توان  ملاصدرا را وارث حکمت تأله نامید. 
دکتر اعوانی در ادامه سخنانش اظهار داشت: فیلسوف تابع حقیقت است و مبدع و متفکر حقیت در جهان نیز محسوب می شود و سهروردی نیز تابع حقیقت و مبدع حکمت اشراق بود.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفتگوی دو فیلسوف، افلاطون و سهروردی را زبانی ندانست بلکه معنایی توصیف کرد و گفت : بین آنها چندین قرن فاصله بوده اما زبان آنها زبان دل و معنوی بوده است.
دکتر دینانی در آغاز سخنانش با اشاره به این نکته که امروزه کمتر به تمدن ایران توجه می کنیم و بیشتر تقصیر از خود ماست گفت : اسلام بی تردید با کمک فلسفه ایرانی گسترش پیدا کرد. اگر متفکران ایرانی نبودند که صرف و نحو برای زبان و ادبیات عرب ابداع کنند، اگر متکلمان بزرگ ایرانی نبودند نمی دانم که چگونه این اسلام بسط می یافت و سهروردی در این میان نقش بسزایی ایفا کرده است.
 دکتر ابراهیمی دینانی بر این سخن سخت تأکید دارد که نسبت فکری افلاطون و سهروردی نشان از رابطه حکمت میان ایران و یونان دارد اما غربیان افلاطون را خواندند و ما ایرانیان سهروردی را نخواندیم. به نظر وی سهروردی خود را وارث و محیی حکمت خسروانی می خواند اما این حکمت در میان ما مغفول ماند.استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه سخنانش اظهار داشت: اگر زبان به شکوه بگشایم باید بگویم که او را به ناحق شهید کردند و ما امروز می گوییم شیخ مقتول اما او شهید راه حکمت بود. 
وی در ادامه افزود: سهروردی به جای اینکه مثل گذشتگان به سراغ فلسفه یونانی برود از ایران باستان شروع کرد و اولین کسی است که 800 سال پیش ایران باستان را زادگاه فلسفه برشمرد. درست است که یونان باستان فلسفه دارد ولی ایران باستان هم فلسفه دارد و حتی افلاطون نیز بشدت تحت تأثیر فلسفه ایران باستان بوده است.
دکتر دینانی در ادامه سخنانش پرسید: باید گفت که چرا غربیان افلاطون خواندند و ما ایرانیان سهروردی را نخواندیم. سهروردی که خود را وارث و محیی حکمت خسروانی می خواند به رمز گشایی در این حکمت پرداخت. 
وی همدلی افلاطون و سهروردی را نشان از رابطه حکمت میان ایران و یونان دانست. 
دکتر دینانی همچنین تأکید کرد که سهروردی بیش از هر فیلسوف دیگری بر قرآن احاطه داشته است. کلمه اشراق در قرآن و احادیث بسیار آمده است.  اشراق با دل سر و کار دارد. اشراق علم نور است و منشای علم و آگاهی عالم دیگر است . این واژه از زمان سهروردی مطرح شد . قبل ازسهروردی نیز افلاطون در این زمینه کار کرده بود و حکمت اشراق افلاطونی در مقابل اندیشه های ارسطو قرار داشت . چنان که وقتی سهروردی (شیخ اشراق) از افلاطون یاد می کند او را صاحب النور الی العید می نامد . 
استاد فلسفه دانشگاه تهران در پایان تأکید کرد: سهروردی را باید شناخت و ارتباط آن را با حکمت و تمدن دوباره بازکاوی کرد.


 


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین