آفتابنیوز : مجري هياهو مي كشد و با واژه هاي شاد مي كوشد جوانان و نوجوانان و كودكان را متوجه «نوروز»؟ -نه اشتباه مي كنيد- «بهار» كند!
خونه بهار كدوم وره
يا اين وره يا اون وره
منكر اين خوشنوايي وشيرين نمائي نيستيم، اما هر چه گوش مي دهيم، واژه نوروز يا عيد نوروز به گوش نمي رسد كه نمي رسد، معلوم مي شود با وجود اجراي ظاهراً في البداهه، متن، بنا به دستورالعمل از پيش سامان داده شده و دقيقاً و رعايت يك «اصل» كلي و فرماني بي چون و چرا «نوروز» گناهكار گبر مرتد را از عرصه بيرون كرده اند، چرا ؟
هيچ جواب مستدلي هرگز وجود نخواهد داشت: مثلاً اسلام واژه نوروز راحرام كرده؟ مي دانيم كه چنين نيست، و هرگز تا زمان حضور قشري خيلي ويژه، خبري ازاين تحريم در ميان نبوده است: تفسير طبري، تاريخ طبري، تفسير عتيق نيشابوري، و بسياري تواريخ و تفاسير ديني را همه خوانده ايم، و خوانده ايم كه چه تفسيرها و تحسين و ستايشگونه ها از «نوروز» حتي با قيد «جمشيدي» يا «فريدوني» يا «باستاني» در آنها آمده است.
پس عامل اين كج انديشي و يكرنگي وحشتناك چيست؟
پاسخ: تعصّب! تعصّب كور! تعصب مشدّد تا حدّ جاهلي! چرا كه نوروز، كشف رمز نوروز، و مبارك ودانستن آن، هيچ ربطي به شاه و گبر و عيش و طرب نداشته. از «كشف رمزنوروزسخن گفتم»كه خوشبختانه به گواهي تاريخ تا آن جا كه سواد ما قد مي دهد اين كشف از طرف ايرانيان بوده، و هرچند، منقول و مسطور است كه خيلي پيش از تاريخ مكتوب اساطير ايران مردمان آگاه سرزمين هاي ديگر، نوروز را_ به دليل همان رمز مبارك خدائي اش _گرامي داشته اند. اما تقويم خورشيدي را كه درست ترين و مستندترين تقويم ها به تطور طبيعت و گردش خورشيد و مشخص كردن روزها و ماههاي سال است، ايرانيان تدوين كرده اند .
و اما (آن رمز) كه گفتم، رمز تعادل طبيعت از پس هر انقلاب طبيعي است. اتفاقا اين انقلاب ها و تعادل ها را ما به زبان عربي به كارمي بريم چرا كه مسلمانان ايراني بعدازحضور دين اسلام بر آن درنگ كرده و نام گذاري نموده اند:
نخستين تعادل، تعادل ربيعي، يعني بهاري است كه همان نوروز باشد و نوروز يا همان روزنو است. چرا كه همزمان با رستاخيز گياه و بهار و درخت و سرسبزي و خرمي است و مناسب ترين روز براي آغاز سالي خوش و زيبا، و برابري ساعات روز و شب بعد از اين تعادل سه ماهه، مي رسيم به انقلاب صيفي، يعني تابستاني. چرا انقلاب؟
چون بعد ازنوروز به تدريج بر مقدار روزها افزوده مي گردد تا اول تيرماه كه اين فزوني به نهايت مي رسد و ما كوتاهترين شب را در برابر بلندترين روز خواهيم داشت.
آنگاه مي رسيم به تعادل خريقي يا پاييزي كه همان مهرگان بزرگ و ستودني باشد. چراكه در نخستين روز مهر ساعات شب و روزبرابر مي شوند. جشن هاي مهرگان درايران كهن به همين مناسبت برگزار شده است. بعدازاين تعادل، انقلاب شَتَوي يا (زمستاني) را داريم كه اين بار، هر روز بر مقدار شب افزوده مي گردد تا اول ديماه كه بلندترين شب را دربرابر كوتاه ترين روزداريم و آن شب بلند يلدا است، كه مراسم يلدانشيني و آداب نيك و زيباي خود را دارد. مفهوم اين منظور اين نيست كه انقلاب هاي طبيعي بدند يا تعادل ها خوب. خير، انقلاب ها هم هركدام منشا خير و بركتند. اگر در بهارسبزه و درخت بهارآئيني را داريم، گندم رسيده را در تابستان به دست مي آوريم و نان گرم و خوشبو از تابه و تنور مي گيريم، و بعد از آن در مهرگان ميوه هاي رنگارنگ و خوش طعم عايدمان مي شود. انقلاب شتوي نيز زمينه ساز تعادل ربيعي است. برف و باران و كولاك سرريز بركات آسماني است و همه اين ها در كارند، تا متعادل ترين متعادل ها برسيم يعني نوروز، اول بهار و رستاخيز درختان .
اين درختانندهمچون خاكيان
دست ها بركرده سوي آسمان ( مولانا )
يعني دعاي بركت نوروزي و بهاري مي خوانند.
حالا باز مي پرسم؟ نوروز مرتكب كدام گناه كبيره شده، كه از ذهن و تاريخ عجميت طرد شده است. آيا تطوّر و تحوّل دستكار باري تعالا است يا «طاغوت»؟!
چرا رهبران ديني و سياسي و اجتماعي ما زيباترين دعاي اول سال خورشيدي را درست در لحظه تحويل سال يا (تأويل) سال مي خوانند
يا مقلب القلوب والابصار ....
چرا جشن نوروز كه در دستگاه خلفاي اسلامي در تمامي دوره ها، جشن اصلي بوده درسرزميني كه الآن آن را امّ القرآي اسلام مي ناميم، ناگهان بايكوت، و به مفهوم بدتر، مطرود و ملعون خوانده مي شود ؟
و يك پرسش تلخ ديگر: آيا افتخارنكردن به شكوه تاريخ كهن ميهن و نياكان بزرگوار ما_ كه نمونه اش كورش_ در يكي ازچند كتاب مقدس تا مرتبه «نبي» مورد ستايش است، خود افتخاري ديگرگونه است ؟!
آيا طرد نياكان شباهتي به انكار پدران ندارد
و اگر چنين است آيا معناي آن راخوب مي دانيد ؟
يكفي بالاشاره .....
منبع: http://sedakon.persianblog.com