کد خبر: ۴۵۷۷
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۶:۴۴

عملگرايي يا آرمانگرايي

آفتاب‌‌نیوز :  بر اين اساس ما مي توانيم مقايسه اي تطبيقي بين دو جريان شانزده سال اخير، يعني سازندگي و اصلاحات انجام دهيم. با اين توضيح که امکانات و ابزار هر دو جريان را در نظر بگيريم و همچنين از شرايط متفاوت زماني آنها غافل نباشيم. 

در سال 68 وقتي دولت سازندگي به رياست هاشمي رفسنجاني روي کارآمد، تقريباً تمام انرژي خود را صرف بازسازي زيرساختهاي بنيادي کشور نمود و مشخصاً بخش صنعت و اقتصاد را نشانه رفت. ساير وجوه زندگي در آن دولت يا اساساً ناديده شدند و يا اهميت درجه دومي پيدا کردند که اين موضوع البته با منطق کارگزاراني هاشمي رفسنجاني همخواني داشت. براي مثال آنها معتقد بودند اگر مردم ناني براي خوردن نداشته باشند، چگونه مي توانند به فرهنگ و هنر بپردازند و همينطور الي آخر. اما اين به آن معني نبود که بخش فرهنگ در دولت سازندگي به طور کلي فراموش شود. بلکه وجوهي از آن ديده و ديگر وجوه آن ناديده شد. براي نمونه گسترش ساز و کار آموزشي در همه سطوح باعث افزايش آگاهي هاي عمومي گرديد و مشخصاً يک جامعه دانشگاهي با جمعيت چند ميليوني را به همراه آورد که در سالهاي پاياني دولت رفسنجاني، همين جمعيت زمينه ساز جريان دوم خرداد شدند. اما بايد اعتراف کرد دولت هاشمي در خصوص فرهنگ و هنر منهاي مسئله آموزش، برنامه مدون و مشخصي همچون ساير حوزه ها نداشت و اساساً چهره فرهنگي يا هنري هم در کابينه ايشان، آنچنان که بايد به چشم نمي خورد. اما در عوض اين بي برنامگي نقطه قوتي نيز در آن دستگاه وجود داشت و آن اراده اي بود که مي توانست ايده هاي دولت سازندگي را در حوزه هاي مختلف پي ريزي و پيگيري کند. 

در اين دوران گرچه فعاليت هاي هنري کشور چندان شاخص نبودند ولي معدود کارهاي به انجام رسيده حکايت از آن داشت که مجموعه اجرايي کشور در آن روزگار بر عملياتي شدن برنامه ها و طرحهاي پيش بيني شده، اشراف قابل ملاحظه اي داشت. بطوري که با قدرت مي توانست در مقابل برخي جريانهاي مخالف، امور فرهنگي کشور را به پيش ببرد.
نقطه مقابل اين وضعيت در دوران خاتمي پيش آمد. اين بار علاوه بر شخص رئيس جمهور، تعدادي از کارگزاران وي نيز شعارهاي بلندي را در بخش فرهنگ و هنر سر دادند که طرح اين شعارها باعث جذب بسياري از اقشار جامعه به سوي جريان دوم خرداد گرديد. در واقع يکي از نيازهاي مغفول مانده جامعه جوان و تحصيل کرده ايراني از زبان دوم خردادي ها جاري شد و کاملاً طبيعي بود که اقبال عمومي هم متوجه اين جريان بشود. آرمان هاي طرح شده در اين دوران در صورت عملي شدن مي توانست چهره فرهنگي و هنري ايران را از جايگاه فعلي به موقعيت ممتازي ارتقاء دهد. اما قدرت و نفوذ مجموعه دولت خاتمي به اندازه اي نبود تا بتواند آرمان هاي طرح شده را در عمل پيگيري نمايد و لذا پس از مدتي حاميان جريان دوم خرداد و مشخصاً طبقه جوان و تحصيلکرده، به نوعي سرخوردگي دچار شدند. و اين در حالي بود که آنها برنامه هاي خاتمي را همچنان قبول داشتند. 

در حال حاضر با نزديک شدن به نهمين انتخابات رياست جمهوري، بار ديگر فضايي براي طرح شعارهاي جوان پسند و پيشرو فراهم آمده است. با اين تفاوت که اين بار به سختي مي توان مردم و خصوصاً طبقه جوان را به اصلاحات و تعالي فرهنگي و هنري اميدوار کرد. در واقع آرمانگرايي منهاي پشتوانه علمي، زمينه ساز بي تفاوتي تمام قشرهاي جامعه شده است که به سادگي هم برطرف نخواهد شد. اکنون به نظر مي رسد در ميان نامزدهاي رياست جمهوري، فقط گزينه اي مي تواند بار ديگر مردم را به آينده اميدوار سازد که اولاً اقتدار و اختيار لازمه را نسبت به پيرامون خود داشته باشد و ثانياً شعارها و برنامه هاي جذابي به خصوص در حوزه فرهنگ و هنر ارائه دهد تا ضمن جذب توده مردم به برنامه هاي مطوحه، اين اميدواري نيز در آنها بوجود آيد که در صورت پيروزي کانديداي مقتدر و پر نفوذ رياست جمهوري، اتفاقات ملموسي در حوزه فرهنگ و هنر رخ خواهد داد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین