آفتابنیوز : آمارها میگویند که جمعیت ایران در حال رد شدن از مرز ۸۰ میلیون نفری است. جمعیتی که بخش اعظمش به موالید دهه شصت مربوط میشود. سناریوهای مختلفی درباره جمعیت ایران در سالهای آینده منتشر شده که حکایت از افزایش جمعیت ایران دارد. سازمان ملل پیشبینی کرده که هرچند رشد جمعیت ایران روند کاهشی آرامی را طی میکند، ولی در مجموع تا نیمه قرن بیست و یکم تعداد جمعیت روندی افزایشی خواهد داشت و در صورت تحقق این سناریوی جمعیت ایران به حدود 92 میلیون نفر در سال 2050 خواهد رسید. شهلا کاظمیپور، جمعیت شناس در گفتوگو با خبرآنلاین اما این سناریوها را آنچنان محتمل نمیداند و معتقد است که سناریوهای بلند مدت نتایج درستی ندارد.
او معتقد است که جمعیت ایران تا ۱۴۳۰ به ۱۱۰ میلیون میرسد. جمعیتی که نتیجه موج ایجاد شده جمعیتی در دهه شصت است. افزایش موالید در دهه شصت همچون سنگی که به درون آبی انداخته شده موجهایی را به وجود خواهد آورد تا زمانی که آرام بگیرد.
به گفته کاظمی پور موج اول جمعیتی دهه شصتیها در فرزندآوری در سالهای ۸۵ تا ۹۰ رخ داده و موج دوم آن ۲۰ سال دیگر اتفاق خواهد افتاد. به عبارتی یک میلیون و ۵۷۰ نوزادی که در سال ۹۵ متولد شدهاند و رشدی به نسبت قبل داشتهاند ۲۰ سال بعد با رسیدن به سن باروری فرزندان بیشتری را متولد میکنند. دهه شصتیها اما تبعات دیگری نیز دارند. به گفته کاظمیپور، در سال ۱۴۲۵ که دهه شصتیها به سن سالخوردگی میرسند حدود ۲۳ درصد جمعیت ایران سالخورده خواهند شد.
متن گفتوگوی خبرآنلاین با شهلا کاظمیپور، جمعیت شناس و استاد دانشگاه تهران در کافه خبر را در ادامه میخوانید:
اولین سوال را با میزان جمعیت در ایران آغاز کنیم؛ جمعیت چه مسیری را میپیماید؟ موالید و مرگ و میر در ایران چگونه است؟
به طور کلی سه شاخص یعنی موالید، مرگ و میر و مهاجرت در تحولات جمعیتی موثر است. در جمعیت کل ایران مهاجرتها نقش کمی دارند چرا که مهاجر فرستی به خارج و مهاجر پذیری به داخل آنچنان شدت و حدت ندارد. بنابراین مهمترین عواملی که جمعیت را تغییر میدهد موالید و مرگ و میر است. نه تنها ایران بلکه سایر کشورها و حتی در کشورهای فعلی توسعه یافته مراحل گذار جمعیتی طی شده است. در طول تاریخ موالید و مرگ و میر بالا بود و حدود ۴۰ تولد در ازای هزار نفر جمعیت رخ میداد و ۳۵ مرگ در ازای هزار نفر جمعیت اتفاق میافتاد. به دنبال انقلاب پزشکی و انقلاب صنعتی که در غرب رخ داد به تدریج مرگ و میر کاهش یافت و رقم ۳۵ مرگ در ازای هر هزار نفر کاهش پیدا کرد و در حال حاضر این رقم به ۳ تا ۴ فوتی در ازای هزار نفر رسیده است. البته کشورهای توسعه یافته چون با سالخوردگی جمعیت روبهرو هستند میزان مرگ و میرشان ۱۲ مرگ در ازای هزار نفر است.
در ابتدا نرخ مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته کاهش یافت ولی در مقابل نرخ موالید با کاهش روبهرو نشد بنابراین جمعیت رشد فزاینده داشت که متعاقب آن سیاستهای کنترل موالید اتخاذ و از حدود ۱۰۰ سال پیش این سیاستها آغاز شد. اکنون این کشورها به مرحله سالخوردگی جمعیت رسیدهاند و موالیدشان به حداقل ممکن (حدود ۸ تا ۱۰ تولد در ازای هزار نفر) و مرگ و میرشان به حداقل ممکن (۳ تا ۶ مرگ در ازای هزار نفر) رسیده است.
ایران هم همین مرحله را طی کرده است. قبل از ۱۳۰۰ موالید و مرگ و میر بالا و رشد جمعیتی ناچیز است. اگر تفاضل این دو را محاسبه کنیم با رشد جمعیتی ۵ در هزار یا نیم درصد در سال روبهرو بودهایم و حدود ۱۴۰ سال طول میکشیده تا جمعیت ایران ۲ برابر شود. جمعیت ایران در مرز سال ۱۳۰۰ با ثبات سیاسی و افزایش دسترسی به امکانات بهداشتی نظیر واکنس که از طریق سازمانهای بین المللی به ایران وارد شد میزان مرگ و میر که ۳۵ مرگ در ازای هزار نفر بود، کاهش پیدا کرد و موالید همچنان با رشد روبهرو بود. این روند همچنان از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۵ سیر کاهنده داشته است و در آخرین آماری که اعلام شده میزان مرگ و میر با رقم ۵ مرگ در ازای هزار نفر به حداقل خود رسیده است. البته این رقم میتواند بیش از این کاهش یابد چرا که همچنان شاهد مرگ و میر نوزادان و مرگ و میر ناشی از حوادث و سوانح هستیم و با این ساختار جمعیتی انتظار داریم که میزان مرگ و میر به ۳ فوتی در ازای هزار نفر برسد. تحول دیگری که اتفاق افتاده، این است که در دهه ۹۰ - ۹۵ میزان مرگ و میر ما به خاطر سالخوردگی جمعیت در حال افزایش است. به عبارت دیگر به این دلیل که ما هنوز به سطح رفاه ایدهآل نرسیدیم، شمار مرگ و میر در ایران در حال بالا رفتن است.
آیا بالا بودن مرگ و میر و در مقابل موالید کم پدیده جدیدی است که در ایران اتفاق میافتد یا کشورهای دیگر نیز این مسیر را طی کردهاند؟
اگر به سبک کشورهای توسعه یافته سیر کردهایم باید مرگ و میر به حداقل ممکن خود رسیده باشد. به این معنی که بهداشت و رفاه به چنان سطحی برسد که همه در حداکثر امید به زندگی به سر ببرند و مرگ و میرهای ناشی از حوادث و مرگ و میر کودکان به حداقل خود برسد. اما چون در ایران نتوانستهایم بهداشت و رفاه جامعه را به حدی برسانیم که امید به زندگی افراد جامعه به حداکثر برسد این پدیده یعنی افزایش مرگ و میر رخ داده است.
نکته دیگر این است که امید به زندگی به نسبت گذشته بالا رفته است اما هنوز ناتوانی و بیماری در جمعیت بالا است بنابراین این اتفاق پدیدهای در جمعیت است که به دغدغه خاطر جمعیتشناسان تبدیل شده. درست است که از یک سو رشد جمعیت در حال کم شدن است ولی از سوی دیگر این نگرانی وجود دارد که اگر قرار باشد جمعیت افزایش پیدا کند کیفیت زندگی پایین نیاید.
میزان موالید در چه وضعیتی قرار دارد؟
از سال ۱۳۰۰ به بعد نه تنها موالید در ایران تغییر نکرد بلکه به دلیل افزایش امید به زندگی و افزایش سنوات زناشویی زیادتر نیز شد و حتی به رقم ۴۸ تولد در ازای هر هزار نفر جمعیت نیز رسید که اوج آن در دهه ۶۰ بود. در این دهه میانگین تعداد فرزندان والدین به حدود ۷ فرزند رسید. در گذشته به این دلیل که والدین زود میمردند به حداکثر تعداد فرزند نمیرسیدند و میانگین تعداد فرزند برای آنها در حدود ۴ تا ۵ فرزند بود. بدو انقلاب حدود ۶ تا ۷ بود و در دهه ۶۰ به ۷ فرزند رسید. از آنجایی که موالید در ایران بالا بود نهایتا حاصل تفاضل مرگ و میر از موالید، ۳۸ در هزار میشد که رشد جمعیتی ایران را بدست میآورد. به عبارتی دیگر اگر ۴۸ تولد در ازای هر هزار نفر را از ۱۰ مرگ در هزار نفر در اوایل انقلاب کم کنیم حاصل عددی در حدود ۳۸ در هزار است که بالاترین رشد جمعیتی ایران را شامل میشود. این رقم بالاترین رشد جمعیتی نه تنها در سابقه تاریخی بلکه در بین سایر کشورها بوده است. البته مقداری از این رشد جمعیت در سال ۵۵ و ۶۵ ایران ناشی از مهاجرتهای افغانها و عراقیها به ایران بود که با در نظر گرفتن این موضوع رشد طبیعی جمعیت ایران ۳.۲ بوده است.
بنابراین ما با پدیدهای در جمعیت خود مواجهیم که مرگ و میر سیر تداومی کاهنده را داشته ولی موالید بعد از ۱۳۰۰ بالا رفته و بعد از شروع سیاستهای تنظیم خانواده رژیم پهلوی که از سال ۴۶ شروع شد و بعد از سال ۵۰ اثر خود را نشان داد شاهد کاهش موالید بودیم که رشد جمعیترا از ۳ به ۲.۷ رساند و بعد از سال ۵۷ بعد از انقلاب اسلامی افزایش موالید را به همراه داشت و رشد جمعیت تا حدود سالهای ۶۷ و ۶۸ زیاد شد و از آن به بعد سیر کاهنده را با شیب بیشتر تجربه میکنیم چنان که رشد جمعیت از ۳ به ۲.۷ و بعد به ۳.۲ و از ۳.۲ سیر کاهنده پیدا کرد که در آخرین سرشماری به ۱.۲۴ رسیده است.
عدد tfr یا تعداد کل فرزندان در گذشته حدود ۵ و ۶ فرزند، اوایل انقلاب ۶ و ۷ فرزند و دهه شصت به ۷ فرزند رسیده است. این عدد به تدریج سیر کاهنده پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۳۹۰ به ۱.۸ فرزند رسید. یعنی هر زوجی در طول سنوات باروری خود میتوانست ۱.۸ فرزند به دنیا آورد. به عبارت دیگر هر ۱۰ زوج ۱۸ فرزند داشتهاند.
سال ۹۵ تغییراتی در تعداد فرزندان رخ داده است. از آنجایی که جمعیت شناسان ساختار باروری زنانی که در سنین ۱۵ تا ۴۹ سال هستند را در یک سال مثلا سال ۹۰ مورد محاسبه قرار میدهند، براساس این محاسبه باروری برای سال ۹۵، ۲.۲ فرزند بوده است.
چون هرم سنی ایران به صورت اشک درآماده و وسط هرم متورم شده، افرادی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدهاند در سال ۹۵ در دامنه سنی بین ۲۵ تا ۳۵ سال قرار دارند و متورمترین نقطه هرم سنی ایران را به وجود آوردهاند. دختران دهه ۶۰ که در سنین ازدواج و باروری قرار دارند، تعداد بیشتری فرزند به دنیا آوردهاند که میزان باروری را افزایش داده است. بنابراین وقتی که میگویند نرخ باروری در ایران در چند سال گذشته افزایش یافته این افزایش ساختاری بوده و معلوم نیست که آیا سیاستهای جمعیتی در آن موثر بوده یا خیر.
در طول تاریخ چه سیاستهای جمعیتی در ایران اتخاذ شده است؟
تقریبا از سال ۹۰ که سیاستهای جمعیتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد ۱۲۸ بند سیاست جمعیتی را تنظیم کردیم، سیاستهایی که به مجلس رفت و در سال ۹۲ تحت عنوان سیاستهای جمعیت و تعالی خانواده مطرح شد که هنوز هم به تصویب نرسیده است. متعاقب آن در ۳۰ اردیبهشت ۹۳ ابلاغیه ۱۴ مادهای رهبری منتشر شد. البته همه این سیاستها تئوری هستند و هنوز به میدان عمل نرسیدهاند. تنها سیاستی که عملا اعمال میشود کاهش وسایل پیشگیری رایگان، خدمات پیشگیری از بارداری مانند تبکتومی و وازکتومی است، وسایل و خدمات رایگانی است که در اقسا نقاط کشور در اختیار زنان متقاضی گذاشته میشد.
یعنی به جز کاهش خدمات رایگان پیشگیری از بارداری هیچ کدام از سیاستهای جمعیتی در ایران به اجرا در نیامده است؟
بله. تقریبا بحث مسکوت گذاشتن برنامههای تنظیم خانواده رایگان اجرایی شده که مگر چند درصد زنان ایرانی به جز زنان روستایی و مناطق محرومتر شهری از این خدمات رایگان استفاده میکردند؟ خانوادهها ایرانی به آستانهای رسیدهاند که اگر تصمیم به پیشگیری بگیرند میتوانند این وسایل را خریداری کنند یا از متدهای سنتی استفاده کنند. در بررسیهایی که انجام دادهایم به این نتیجه رسیدهایم که استانهای توسعه یافتهتر از متدهای سنتی استفاده میکنند.
به زنان روستایی و شهری اشاره کردید، نرخ موالید به خصوص در دهه ۶۰ در روستاها بیشتر بوده یا در شهرها؟
همیشه نرخ موالید رابطهای با توسعه دارد. معمولا نرخ موالید در استانهای توسعهیافتهتر، نقاط شهری و کلانشهرها پایینتر است و در نقاط توسعهنیافته، شهرهای کوچکتر و روستاها نرخ موالید کمتر است. حتی در در شهرهای بزرگ نرخ موالید در بین با سوادان کمتر و در بین افراد بیسواد بیشتر است و در سالهای اخیر نیز خود را نشان داده است.
نرخ موالید در دهه شصت در کدام یک از مناطق یعنی شهری و روستایی چطور بوده است؟
در همه استانها بالا بوده.
نرخ موالید الان در شهرستانها زیادتر است یا شهرها؟
نرخ موالید که حدود ۷ فرزند بود میانگین کل کشور است. مثلا استان تهران ۴ و نیم و استان سیستان و بلوچستان ۸.۶ بوده است. حالا که میانگین تعداد فرزندان در کشور که ۷ بوده به ۱.۸ رسیده، تعداد فرزندان در استانهای مختلف نیز به مراتب کم شده است. مثلا استان تهران به ۱.۳ و استان گیلان به ۱.۴ و سیستان و بلوچستان به ۳.۳۰ و هرمزگان به ۲.۳۰ رسیده است.
یعنی جدیدترین محاسبه شما از سال ۹۵ نشان میدهد که میانگین تعداد فرزندان در ایران به ۲.۲ رسیده است...
البته محسابه آن کمی پیچیده است چون موالید را از ثبت احوال و مخرج کسر یعنی زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله را از منبع دیگری گرفتهام که نتیجه این محاسبه ۲.۲ بوده است.
و این افزایش دلیل ساختاری دارد؟
بله. بیشتر بحث ساختاری است. میانه هرم متورم است و اگر تعداد زیاد زنانی که در این تورم قرار دارند فرزندآوری کنند میزان موالید بالا میرود.
این ساختار در آینده چطور تغییر میکند؟
زنان ۲۵ تا ۳۴ سالهها که دقیقا همان دهه شصتیها هستند ۸ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در سال ۹۵ بودهاند. ولی زنان ۱۵ تا ۲۴ ساله که در دهه ۷۰ متولد شدهاند ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بودهاند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که زنان دهه ۷۰ از زنان دهه ۶۰، ۲ و نیم میلیون کمتر هستند. یعنی اگر دهه هفتادیها در رده سنی ۲۵ تا ۳۴ سال قرار گیرند ۵ میلیون و ۷۰۰ نفر هستند. به عبارتی دیگر ۲ و نیم میلیون نفر از زنان دهه شصتی که اکنون در این رده سنی قرار دارند، کمتر هستند و به تبع فرزندانی که به دنیا میآورد کمتر خواهد بود.
یعنی ایران در دهههای آینده با حضور دهه هفتادیها در بازه سنی ۲۵ تا ۳۵ سال با کاهش باروری آن هم به دلیل ساختاری مواجه خواهد شد. درست است؟
بله. چون جمعیت آنها کمتر است.
در دهه شصت سالی ۲ میلیون نفر متولد میشدند. از ۵۵ تا ۶۵ جمعیت ایران از ۳۳ میلیون نفر به ۴۹ میلیون نفر رسید یعنی در طول ۱۰ سال جمعیت ایران ۱۷ میلیون نفر افزایش پیدا کرد. با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید که این رشد در سال ۲ میلیون نفر بوده است. بعد از سال ۶۵ با اعمال سیاستها یا بدون اعمال سیاست، باروری کاهش پیدا کرد اما بعد از انقلاب و جنگ فرزندآوری در خانوادههای ایران زودهنگام شد و بعد دوباره کاهش پیدا کرد. این کاهش موالید از ۲ میلیون تولد در سال مسیر سراشیب را طی کرد تا سال ۹۰ که تعداد موالید به ۱و ۲۰۰ تولد در سال رسید. از سال ۹۰ به بعد با ورود دهه شصتیها به سن ازدواج و باروری میبینیم که تعداد موالید سیر فزاینده دارد. یعنی آمار موالید در ایران از یک میلیون و ۲۰۰ تولد در سال ۹۰ به یک میلیون و ۵۷۰ هزار تولد در سال ۹۵ رسیده است.
باوری که درباره دهه شصت وجود دارد این است که بسیاری میگویند دهه شصت هرم سنی ایران را به هم ریخت. یعنی هرم سنی پیازی به هم خورد و تاثیراتش تا دهههای آینده روی همان نسل دیده میشود. آیا این باور درست است که دهه شصتیها هرم جمعیتی را به هم زدهاند؟
به غیر از ایران معمولا کشورهایی که باروری بالایی دارند و بر روی آن سیاستهای کنترل موالید را اعمال میکنند هرم سنیشان کم کم از شکل مثلث با قاعده وسیع به شکل مثلث با قاعده کوچکتر و در نهایت به هرم گنبدی شکل تبدیل میشود که مرگ و میرهای زیادی دارد. اکثر کشورها این موضوع را تجربه کردهاند. در ایران نیز اگر دهه شصت اتفاق نمیافتاد و سیاستهای کنترل موالید را اعمال میکردیم هرم جمعیتی کشور از مثلث با قاعده وسیع کم کم به مثلث با قاعده کوچکتر و بعد استوانهای تبدیل میشد ولی اکنون این هرم به خاطر افزایش موالید دهه شصتیها حالتی تورمی پیدا کرده است.
چه عاملی باعث افزایش جمعیت و موالید در این دهه شد، سیاستهای جمعیتی بود یا پیوستهای فرهنگی یا اجتماعی؟
تمامی کنفرانسهایی که در دهههای گذشته برگزار شده بحث بر سر این بود که چرا باروری بالا است و چه کار باید کرد که این باروری کاهش پیدا کند. حتی در سال ۱۳۶۳ کنفرانس جمعیتی برگزار شد که در آن برای کاهش جمعیت و اتخاذ سیاستهای کاهش موالید بحث شد، که بعد از آن این موضوع به امام خمینی (ره) منتقل شد و از ایشان دستخطی گرفته شد که اگر کنترل موالید لطمهای به مادر نمیزند میتواند اعمال شود. بعد از آن کنترل موالید در ایران آغاز شد.
اما اولین دلیل بالارفتن جمعیت در این دهه این بود که بعد از انقلاب دفتر تنظیم خانواده وزارت بهداشت تعطیل شد، همه وسایلی که در آن وجود داشت سوزانده شد و کلیه برنامههای تنظیم خانواده مسکوت ماند. سیاستهای ضمنی که دولت انقلابی ما مثل کپنی شدن ارزاق، دادن زمینها به خانوادههای پُر اولاد و دفترچههای بسیج اعمال کرد سبب شد که باروری بالا رود بدون اینکه دولت سیاست افزایش باروری داشته باشد. بحث جنگ و داشتن فرزند جایگزین فرزند شهید خانواده نیز سبب افزایش موالید شد.
البته نکات جامعهشناسی نیز در این رابطه وجود دارد. در سالهای اولیه دهه شصت که جنگ تحمیلی آغاز شده بود، در شهرها و روستاها بیشتر ساعات خاموشی زده میشود و تفریح و مشغلهای وجود نداشت بنابراین ساعات بیشتری زنان و شوهران با یکدیگر صرف میکدند که خود سبب افزایش باروری شد.
پس ما میتوانیم به طور کلی بگوییم که دهه شصت ساختار جمعیت را تغییر داد؟
به اندازه کمی تاثیر خود را گذاشت. قاعده هرم بیشتر وسیع شد.
در طول تاریخ چند سیاست جمعیتی در ایران اعمال شده؟
اولین سیاستهای جمعیتی از ۱۳۰۰ آغاز شد که بیشتر در خصوص مرگ و میر بود. مثلا با توزیع داروی «ددت» میزان مرگ و میر اطفال که ۲۵۰ مرگ به ازای هر هزار نفر بود در سال ۴۵ به ۱۸۰ مرگ به ازای هر هزار نفر و در سال ۵۵ به ۱۰۰ مرگ به ازای هر هزار نفر رسید. در سال ۶۵ مرگ نوزادان به ۷۰ مرگ به ازای هر هزار نفر و در سال ۷۵ به ۳۷ مرگ به ازای هر هزار نفر رسید. اکنون نیز میزان مرگ و میر نوزادان به ۱۷ مرگ به ازای هر هزار نفر رسیده است.
میزان مرگ و میر اطفال و نوزادان شاخص بسیار خوبی برای ارزیابی توسعه یافتگی است که ایران توانسته است آن را کاهش دهد. ولی با این حال مرگ و میر اطفال در کشور ژاپن که توسعهیافتهترین کشور است، زیر عدد ۷ (۷ مرگ به ازای هزار نفر) قرار دارد. یعنی اگر ادعا میکنیم که در حال بالا بردن سطح رفاه هستیم باید میزان مرگ و میر اطفال را به زیر ۷ برسانیم. درست است که عدد ۱۵ به نسبت گذشته عدد بهتری است اما باید این را در نظر گرفت که این مقدار کاهش نیز صرفا ناشی از بهبود بهداشت نیست بلکه کاهش باروری بر روی آن تاثیر داشته است. مادری که ۸ فرزند به دنیا میآورده به تبع فرزندان بیشتری از او فوت میکرده است اما امروز که هر زن تقریبا ۲ تا ۳ فرزند به دنیا میآورد تعداد کمتری از فرزندان او میمیرد.
یعنی بخشی از کاهش مرگ و میر اطفال به خاطر کاهش باروری است؟ پس اولین سیاستهای جمعیتی در ایران برای کاهش مرگ و میر بوده است.
در حوزه کاهش موالید ما هیچ گونه سیاستی نداشتیم تا سال ۱۳۴۶ که دفتری در وزارت بهداشت حکومت وقت به عنوان اداره تنظیم خانواده تاسیس شد. با تاسیس این دفتر وسایل پیشگیری و آموزشهای پیشگیری از بارداری به خانوادههای ایرانی و زنان ارائه شد. البته لازم است بدانیم تنظیم خانواده صرفا به معنی کاهش باروری نیست بلکه به معنی برنامهریزی برای تعداد فرزندان و فاصلهگذاری در تولد فرزندان، تغذیه مادر و کودک و زایمان سالم است و این طور نیست که بگوییم چون باروری پایین است تنظیم خانواده را تعطیل کنیم.
دقیقا بیشترین نگرشها به تنظیم خانواده به سمت کاهش باروری است.
به تنظیم خانواده در لاتین (family planning) گفته میشود که به معنی برنامهریزی بر روی خانواده است. اگر قرار است یک فرزند سالم داشته باشید باید ۲۰ سال قبل از تولد او برنامهریزی داشته باشید، یعنی مادر از زمانی که متولد میشود باید جسم سالمی داشته باشد تا بتواند یک فرزند سالم به دنیا آورد. ما باید به آحاد جامعه کمک کنیم که فرزند سالم داشته باشند وگرنه داشتن فرزندان ناسالم اما بسیار فایدهای ندارد. شاید بهتر بود که به جای تنظیم خانواده اسم این برنامه را بهداشت باروری میگذاشتند. یک زن روستایی که در یک منطقه دور افتاده زندگی میکند نباید این حق از او گرفته شود که سرویس معاینه و بهداشت باروری را دریافت نکند.
هنوز مرگ و میر مادران در حین زایمان در ایران بالاست. البته رقم چندانی نیست ولی همچنان بالاتر از آمارهای جهانی است. بنابراین از سال ۴۶ برنامه تنظیم خانواده در ایران شروع شد و تا سال ۵۷ ادامه پیدا کرد و اثر آن هم این بود که رشد جمعیت ۳ درصدی ایران به ۲.۷ کاهش پیدا کند.
یعنی سیاستهایی که اعمال میشد برای محدود کردن موالید بود؟
بله. زمانهایی که دانشجو بودم این بحث را دنبال میکردیم که آموزشهای لازم به خانوادههای پُر اولاد داده شود تا باروری آنها کاهش پیدا کند. البته این موضوع تنها در شهرها نمود داشت و نه در روستاها. شاید یکی از دلایل این امر شهرنشینی و بالا رفتن تحصیلات آنها بود که بعد از سال ۵۷ این سیاست مسکوت ماند و از سال ۶۷ به بعد بحث تنظیم خانواده آغاز شد و شورای تهدید موالید ۶ وزارتخانه را مسئول آن کرد. در سال ۷۳ درس تنظیم خانواده که مستخرج از همان جلسات شورا بود به واحدهای درسی دانشگاه اضافه شد و تا به حال این ادامه داشت و از سال ۹۲ برنامه تنظیم خانواده و حتی تدریس آن در دانشگاه مسکوت ماند و به جای آن درس اخلاق خانواده جایگزین آن شد.
در سال ۷۳ کاهش موالید براساس چه استدلالی بود؟
استدلال این بود که باروری بسیار بالا است و از رشد جمعیت دنیا بیشتر است.
با همان شعار فرزند کمتر زندگی بیشتر...
البته این موضوع برای قبل از انقلاب بود که بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. اما در حدت و شدت آن در دهه هفتاد بود که بحث وازکتومی و تبکتومی به صورت رایگان ارائه شد. استدلال من این است که اگر سیاستهای تنظیم خانواده اثری در کاهش جمعیت ایران داشته اثر آن ۵۰ درصد است. ۵۰ درصد دیگر آن مربوط به توسعه شهرنشینی و افزایش سواد و تحصیلات است. در ابتدای انقلاب تعداد جمعیت باسواد در ایران تنها ۴۷ درصد بوده اما اکنون این آمار به نزدیک ۹۰ درصد رسیده است. در ابتدای انقلاب شهرنشینی حدود ۳۷ درصد بوده که اکنون به ۷۴ درصد رسیده است. همچنین سهم جمعیت تحصیلکرده در ایران افزایش یافته و تحولات اقتصادی و توسعه آی تی عواملی هستند که روی کاهش فرزندآوری تاثیر میگذارد.
من معتقد هستم که تنظیم خانواده یک عامل ثانوی است. نباید به طور مستقیم این وسایل را در اختیار افراد قرار دهیم چرا که تجربه پاکستان نشان داده است که تنها دسترسی به این خدمات و لوازم پیشگیری از بارداری بر کاهش جمعیت تاثیری ندارد. یعنی خانوادهها باید به این آستانه فکری برسند که بدانند چند فرزند میخواهند. اگر به این آستانه رسیدند ناگزیر هستند که به سراغ وسایل و خدمات پیشگیری از بارداری بروند. ولی اگر وسایل پیشگیری به صورت ناآگاهانه در اختیار آنها قرار گیرد ممکن است اثر بخشی نداشته باشد.
پس با توجه به صحبتهای شما سیاستهای تنظیم خانواده در چهار مقطع اتخاذ شده است. تحلیل کلی شما از این سیاستها و تاثیر گذاریشان بر کاهش جمعیت چیست؟ آیا این سیاستها بر جمعیت ایران تاثیرگذار است یا جمعیت ایران مسیر خود را میرود؟
به طور کلی نظر من این است که بحث جمعیت بحثی نیست که یک شبه به آن پرداخته شود و بعد کنار گذاشته شود بلکه موضوعی است که باید دائما روی آن کار شود و همین مغفول ماندن مقطعیِ بحث جمعیت باعث شده که ما به اینجا برسیم. بعد از دهه شصت که باروری پایین آمد به مرحلهای رسیدیم که سهم جمعیت ما در بالاترین سن باروری، فعالیت و اشتغال است. به این پنجره فرصت جمعیتی گفته میشود. هر کشوری که به پنجره فرصت جمعیتی برسد بالاتر از دو سوم جمعیتش در سن فعالیت هستند. خانوادهای را تصور کنید که همه اعضا خانواده در حال فعالیت و اشتغال هستند و سهم سالخورده و کودک در آن کم است بنابراین به تبع ارزش افزوده آنها بالاتر خواهد رفت. جمعیت ایران به هر دلیلی به این مرحله رسیده است. اما چه چیزی باعث شده که نمیتوانیم این پنجره جمعیتی را به فرصت تبدیل کنیم؟ پاسخ این است که ما برای آن برنامهریزی نکردهایم. برنامهریزی نکردهایم که دهه شصتیهایی که متولد میشوند در سالهای بالاتر نیاز به چه فرصتها و امکاناتی دارند؟ در سالهای ابتدایی دهه شصت با وجود فرزندآوری بالا شیر خشک کم آمد. این موضوع نشانهای بود که با بزرگتر شدن کودکان در دهههای بعد حتما با کمبود مدارس در مقاطع ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه و مشکل ازدواج، اشتغال و مسکن روبهرو شویم. اکنون ما با مشکل اشتغال مواجهیم بنابراین پنجره جمعیتی ما نه تنها به فرصت تبدیل نشده بلکه به زحمت و خطر نیز تبدیل شده است. من این حرف را سال ۸۹ در یک برنامه زنده رادیویی بیان کردم. گفتم که از دولتمردان ممنونم که به جمعیت توجه میکنند ولی همین که قصد افزایش جمعیت را در سر دارند باید از همین امروز به فکر باشند. در حالی که هنوز نتوانستهاند پاسخگوی مطالبات دهه شصتیها باشند.
یعنی اگر میدانیم که اکنون جمعیت نوزادان در ایران ۲ میلیون است باید در ۲۰ سال آینده ۲ میلیون اشتغال ایجاد کرده باشیم.
بله. چون ۲۰ سال دیگر ۲ میلیون نفر وارد بازار اشتغال میشوند. هر چقدر که این را به تأخیر بیندازید، باز هم با این مشکل مواجه میشوید. در ایران ورود دهه شصتیها به دانشگاه، ورودشان به بازار کار را به تأخیر انداخت اما همین باعث مشکلات دیگری شد. جوانی که با درآمد کمتر و به شغلهای پایینتری در سالهای پیش راضی میشد اکنون با داشتن مدرک دکتری به هر حرفهای راضی نمیشود. امروز مشکل اساسی ما بیکاری دانشآموختگان به خصوص زنان تحصیلکرده است. ۵۰ درصد زنان دانشآموخته در ایران بیکار هستند که اکثر آنها را زنان دهه شصتی تشکیل میدهد. سالی یک میلیون دختر در دهه شصت به دنیا آمدهاند. دخترانی که امروز طالب ورود به بازار کار شدهاند در حالی که تا پیش از این دختران متقاضی کار نبودند و اکثر آنها زنان خانهدار بودند. اگر در گذشته دختران در روستا به هر کاری تن در میدادند، امروز حتی دختران روستایی دیپلمه حاضر به این نیستند که در زمین کشاورزی کار کنند. این در حالی است که زیرساختهای بازار کار در ایران حتی برای پسران ما نیز فراهم نشده است چه برسد به اینکه مطالبات زنان تحقق یابد.
گفتید که دختران دهه شصتی امروز به سن ازدواج رسیدهاند و بخشی از آنها ازدواج کردهاند و در سن فرزند آوری قرار دارند و حتی فرزندانی را در دهههای ۸۰ یا ۹۰ به دنیا آوردهاند. این فرزندان به تبع تعداد بالای مادرانشان، جمعیت بالایی به نسبت دهههای قبل خود پیدا خواهند کرد. آیا این فرزندان دختران دهه شصتی در سالهای آتی با مشکلات مادران و پدران خود مواجه خواهند بود؟
در علم جمعیتشناسی اصطلاحی را تحت عنوان ENERSI یا گشتآور جمعیتی به کار میبریم. این اصطلاح به این موضوع اشاره دارد که وقتی سنگی را در آب میافتد، موجی به وجود میآورد. موج اول جمعیتی دهه شصتیها در فرزندآوری در سالهای ۸۵ تا ۹۰ رخ داده و موج دوم آن ۲۰ سال دیگر اتفاق خواهد افتاد، اما این موج ارتفاع کمتری دارد. دخترانی که متولد شدهاند وقتی به سن باروری میرسند به تبع تعدادشان فرزندان بیشتری به نسب دهههای قبل متولد میکنند. بنابراین حالت زیک زیاکی در جمعیت ایران به وجود میآید تا جایی که این موج کم کم از بین برود. یعنی یک میلیون و ۵۷۰ نوزادی در سال ۹۵ متولد شدهاند و رشدی به نسبت قبل داشتهاند وقتی به سن باروری برسند فرزندان بیشتری را متولد میکنند.
پس تاثیر دهه شصتیها در جمعیت در دهههای آینده ادامه دارد؟ و فرزندان دهه شصتیها ۲۰ سال آینده فرزندان بیشتری را به دنیا خواهند آورد.
بله. این موج همین طور ادامه دارد تا زمانی که آرام گیرد.
آیا ما ۲۰ سال بعد با ورود این افراد به سنین بالاتر با مشکلات مشابه دهه شصتیها مواجه نخواهیم شد؟
چون باروری کاهش پیدا کرده، در نتیجه این رشد جمعیت در ۲۰ سال آینده آنچنان زیاد نخواهد بود. اگر نرخ باروری در ایران بالا بود موج اول مسئله بود. اما این موج اول به فرصت تبدیل شده است چرا که مسئولان ما از رشد باروری در ایران خوشحال هستند. البته بالا رفتن باروری از جهتی خوب است که ما به جمعیت سالخورده نمیرسیم.
اما استدال من این است که مطالبات هر نسلی باید پرداخت شود نه اینکه نسل ۵۰، ۶۰ و ۷۰ را فدای نسل ۸۰ و ۹۰ کنیم. نسل دهه شصت نیاز به آموزش، اشتغال و بهداشت دارند. در ابتدا باید مطالبات این افراد داده شود و بعد بودجهای برای افزایش باروری اختصاص داده شود. اما وقتی باروری افزایش یابد اما در عوض زیربناها فراهم نشود و تصادف جادهای زیاد شود به تبع جوانی را که ۲۵ سال برایش زحمت کشیده شده را از دست خواهیم داد.
سالمندی دهه شصتیها به شکل است؟
قاعده هرم سنی جمعیت ایران در سال ۹۵ در حال وسیع شدن است. از آنجایی که سیاستهای کنترل موالید در کشورهای توسعه یافته زودتر آغاز شده اکنون به سالخوردگی جمعیت رسیدهاند. ژاپن سالخوردهترین جمعیت جهان را دارد که حدود ۲۴ درصد از جمعیت این کشور بالای ۶۵ سال سن دارند. معمولا این کشورها را از نظر سالخوردگی جمعیت به سه گروه تقسیم کردهاند. در مرحله اول ۷ تا ۱۴ درصد از جمعیت بالای ۶۵ سال سن دارند. در مرحله دوم ۱۴ تا ۲۱ درصد جمعیت در سن سالخوردگی قرار دارند و در مرحله سوم ۲۱ درصد به بالا سالخورده هستند. کشورهای آلمان و فرانسه در مرحله سوم سالخوردگی جمعیت، کشورهایی کره و سنگاپور در مرحله دوم سالخوردگی و برخی نیز در مرحله اول سالخوردگی جمعیت قرار دارند. ایران با داشتن ۶.۷ میلیون سالخورده به مرحله اول نرسیده است. اما اگر این روند ادامه پیدا کند در سال ۱۴۲۵ که دهه شصتیها به سن سالخوردگی میرسند حدود ۲۳ درصد جمعیت ایران سالخورده خواهند بود.
پس یعنی ایران در این سال مرحله دوم را نیز رد خواهد کرد.
بله.
بحثهایی که درباره سونامی سالمندی مطرح میشود در هرم سنی به چه شکل است و چه گروههای سنی در معرض این سونامی سالمندی قرار دارند؟
قسمت متورم و برآمده هرم که در سال ۹۰ به میانه هرم، در سال ۹۵ کمی بالاتر از میانه قرار دارند، ۶۵ سال بعد یعنی در سال ۱۴۶۵ با ورودشان به سن سالخوردگی بالای هرم را متورم میکنند.
پس با توجه به علم جمعیتشناسی سونامی سالمندی رخ میدهد؟
به نظر من نباید عبارت سونامی سالمندی را به کار برد. وقتی کشوری به دنبال رفاه، سواد و بهبود اقتصادی است رشد فزاینده جمعیت نمیتواند آنها را محقق کند. بنابراین باید پذیرفت که مانند کشورهای دیگر برای تحقق این اهداف رشد جمعیت را کاهش دهیم. ولی مسئله اصلی این است که جمعیت درجه ندارد که آن را کم و زیاد کنیم. در کشور ژاپن که سالخوردگی جمعیت بالا است هرچه برای افزایش باروری تلاش میکنند به نتیجه مطلوب نمیرسند.
در این سالها سه سناریو جمعیت در ایران از سوی مرکز آمار و سازمان ملل مطرح شد. با توجه به آمارهای موالید کدام یک از این سناریوها واقعیتر است؟
در جمعیتشناسی سناریوهای درازمدت جواب نمیدهد. چنان که در دهه شصت یکی از جمعیتشناسان ایران با همان رشد دهه شصت پیشبینی کرده بود که جمعیت ایران در سال ۱۴۰۰ به یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر میرسد. اما جمعیت با توجه به اینکه تابع تغییر و تحولات است پیشبینیهای درازمدت غیر از اینکه خوشایند و برخلاف میل مدیران باشد، فایدهای ندارد اما پیشبینیهای کوتاه مدت که مبتنی بر ۵ تا ۱۰ سال است، بیشتر به واقعیت نزدیک است.
پس طبق پیشبینی کوتاه مدت جمعیت ایران در ۱۰ سال آینده به چه رقمی میرسد؟
طبق محاسبه من جمعیت ایران تا ۱۴۳۰ به ۱۱۰ میلیون میرسد. این رقم را با سه سناریوی باروری از ۲ تا ۲.۳۰ بدست آوردهام.
اما در صورتی که باروری کاهش پیدا کند جمعیت چه تعدادی میرسد؟
اگر باروری کاهش پیدا کند جمعیت ایران از این مقدار کمتر نمیشود. یعنی با در نظر گرفتن کاهش باروری با کاهش رشد روبهرو میشویم ولی کاهش جمعیت نداریم. چنان که در سالهای ۸۵ و ۹۰ که کمترین باروری (۱.۸) را داشتیم سالی ۵ میلیون افزایش جمعیت داشتیم.
اکنون سالانه یک میلیون و ۵۰۰ نفر در ایران متولد و ۴۰۰ هزار فوتی داریم و در صدد کاهش آمار فوتی هستیم، پس سالانه با افزایش یک میلیون و ۲۰۰ نفر جمعیت روبهرو هستیم. ۲۰۰ هزار نفر دیگری که مغفول است به خاطر مهاجر فرستی است. یعنی اگر قرار است که دغدغه جمعیت داشته باشیم باید مهاجرفرستی و مرگ و میر را کاهش دهیم. علاوه بر این چون جمعیت ما به مرور در حال ساخوردگی هستند میزان مرگ و میر در ایران افزایش خواهد داشت.
پس علاوه بر بحث موالید باید به موضوعات دیگر نیز فکر کنیم.
بله. سیاستهای کنترل جمعیت یک پکیج است. حالا اگر به روزی برسیم که سالی ۸۰۰ هزار تولد و ۸۰۰ هزار فوتی داشته باشیم در آن صورت رشد جمعیت ایران صفر خواهد شد.
رشد صفر جمعیت ایدهآل جمعیتشناسی است؟
خیر. کشوری که بتواند رشد جمعیت خود را بین ۱ تا نیم نگه دارند ایدهآل جمعیتشناسی است. البته نگه داشتن رشد جمعیت روی این عدد بسیار سخت است چرا که وقتی رشد جمعیت به نیم میرسد جمیعت سالخورده میشود و رشد منفی دارد. وقتی رشد منفی میشود برای حل آن به سیاستهای مهاجرتی روی میآورند که آن هم مشکلات دیگری را به همراه دارد.
آیا کشوری هست که به رشد نیم رسیده باشد؟
بله. معدود کشورهایی به این رشد رسیدهاند.
میتوان پیشبینی کرد که موج دهه شصتی به حالت استوانه میرسد؟
بسته به این دارد که سیاستهای جمعیتی ایران روی آن موج سوار نشود، حدود ۴۰ تا ۵۰ سال دیگر جمعیت ایران حالت گنبدی شکل پیدا میکند.
تجرد در ایران به چه شکل است؟
۳۰ درصد زنان ۱۰ سال به بالا در سال ۱۳۹۰ مجرد بودهاند. سال ۹۵ تعداد زنان ۱۰ سال به بالا به ۲۶ درصد رسیدهاند. یعنی زنان مجرد کاهش یافتهاند. در سال ۹۰ تعداد مردان مجرد ۳۸ درصد بوده که این رقم در سال ۹۵ به ۳۴ درصد رسیده است.
چه اتفاقی رخ داده که تعداد مردان و زنان مجرد کاهش پیدا کردهاند؟
چون جمعیت ورودیها رو به کاهش گذاشتهاند. زمانی که دهه هفتادیها به سن ازدواج رسیدهاند چون تعداد کمتری دارند به تبع ازدواج متولدان دهه هفتاد بیشتر اتفاق میافتد چرا که وقتی جمعیت به یک باره زیاد و کم شود، برای یک از دو جنس مضیقه ازدواج پیش میآید. اولین گروه دهه شصتیهایی که به سن ازدواج رسیدند، باید با مردان دهه پنجاه ازدواج میکردند که باروری در آن دهه پایین بوده است. بنابراین به تبع تعدادی از دختران دهه شصتی مجرد ماندهاند. معمولا در ازدواج اگرچه عدد کل شاخص خوبی است اما شاخص رَوی نیست. بنابراین بهتر است که در گروههای سنی کار کنیم. مثلا ۷۸ درصد زنان ایرانی در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ ساله در سال ۹۰ و ۹۵ مجرد بودند. ۴۷ درصد زنان در سال ۹۰ در گروه سنی ۲۰ تا ۲۴ ساله مجرد بودهاند و در سال ۹۵ این تعداد به ۴۳ درصد رسیده است. اینجاست که تعداد دختران مجرد در حال کاهش است و شانس و فرصت ازدواج برای آنها بیشتر شده است. ولی نکته این است که در سنین بالای ۳۵ سال درصد دختران مجرد در حال افزایش است. اینها همان کسانی هستند که به تجرد قطعی رسیدهاند. دختران بالای ۳۵ سال ایرانی حدود ۴۰۰ هزار نفر هستند در حالی که تعداد پسران ۱۴۰ هزار نفر. این دختران در معرض تجرد قطعی هستند چرا که تعداد مردان بالای ۳۵ سال کم است و با دختران جوانتر ازدواج میکنند.
سن ازدواج برای دختران را از ۱۰ سال محاسبه میکنند؛ ازدواج این کودکان در سالهای مختلف در ایران چقدر بوده است؟
تقریبا یک درصد.
پس چطور میگویند که ازدواج کودکان نگران کننده است؟
این بحث انسانی است. اگر ازدواج کودکان و نوجوانان یک درصد در مقابل هزار نفر باشد باز هم بالاست.
آیا در سالهای اخیر ازدواج نوجوانان افزایش داشته است؟
در سالهای اخیر این آمار کاهش یافته است.
و اما آمار طلاق در ایران چه مسیری را طی کرده است؟
اوج ازدواج در ایران در سال ۸۹ بود که به ۸۹۰ ازدواج رسیده و بعد دوباره کاهش یافته و طلاق روبه افزایش گذاشته است. اما نباید این کاهش و افزایش را بحران بنامیم. چرا که این کاهش و افزایش را باید به نسبت بگیریم. مثل این است که بگوییم تعداد داوطلبان کنکور روز به روز در حال کمتر شدن است. این کاهش به نسبت جمعیت است. زمانی بود که یک میلیون و ۶۰۰ نفر داوطلب کنکور داشیم و امسال تعداد آنها به ۸۹۰ هزار نفر رسیده است. آیا از این کاهش باید نتیجه گرفت که جوانان طالب تحصیل نیستند؟ تعداد ازدواجهای در سال ۹۵ به ۷۰۰ هزار ازدواج رسیده ولی میزان ازدواجها تغییر نکرده و شاید بیشتر هم شده است. چون جمعیت در معرض ازدواج در حال کم شدن است. آمارها نشان میدهد که روز به روز تعداد طلاقها در حال افزایش است ولی چه کسانی طلاق میگیرند؟ متاهلان.
یعنی افزایش طلاقی که با آن روبهرو هستیم به خاطر افزایش ازدواجهاست؟
در سال ۸۵، ۱۶ میلیون زوج و سال ۹۰، ۲۰ میلیون زوج و سال ۹۵، بیش از ۲۲ میلیون زوج داشتهایم. نکته دیگر این است که دهه شصتیها که وارد سن ازدواج شدند در سالهای اول ازدواج طلاق گرفتند و باز تعداد طلاقها به خاطر جمعیت آنها زیاد شده است. من منکر این نیستم که تعداد طلاق زیاد شده ولی این افزایش طلاق ساختاری است چرا که جمعیت در معرض طلاق نیز افزایش داشته است. نکتهای که هیچ کس به آن توجه نمیکند این است در سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۵ چرخه زندگی دچار تغییر شده. در سال ۱۳۰۰ زن و مردی که ازدواج میکردند ۱۹ سال با یکدیگر زندگی میکردند تا زمانی که یکی از آنها فوت میکرد. اما اکنون به خاطر بالا رفتن امید به زندگی یک زن و مرد نزدیک به ۴۲ سال با یکدیگر زندگی میکنند. به تبع زوجی که ۲۰ سال با یکدیگر زندگی مشترک دارند طلاق در آنها پایینتر است. خیلی از طلاقها در ایران در سنین سالخوردگی است. مقداری از افزایش طلاق ساختاری است به این خاطر که جمعیت متاهل زیاد شده است و دوم به این خاطر که سنوات زناشویی بیشتر شده است.
معمولا نسبت طلاق را به ازدواج محاسبه میکنند که کاملا غلط است. چون ازدواج برخاسته از یک جمعیت و طلاق برخاسته از جمعیت دیگر است و نسبت گرفتن این دو با هم اصلا درست نیست. بسیار اعلام میکنند که در تهران به ازای هر ازدواج یک طلاق اتفاق میافتد و این نسبت غلطی است. باید ازدواج را براساس تعداد مجردها و طلاق را براساس متاهلها باید سنجید. ولی راه دیگری برای محسابه وجود دارد. اگر ازدواجهای یک سال را با طلاقهای زیر یک سال محاسبه کنیم طلاق به ۱.۲ رسیده است. یعنی از هر ۱۰۰ ازدواج در سال اول زندگی حدود ۱.۲ آنها به طلاق منجر شده است.
گفته بودید که نرخ ازدواج دختران درحال افزایش است و تجرد قطعی دوامی ندارد. این جمله به چه معنی است؟
یعنی ۵۰۰ هزار دختر که بالای ۳۵ سال هستند یا مجرد باقی میمانند یا اگر ازدواج کنند سهم ناچیزی دارند. گروه بعدی که وارد این سن میشوند دهه هفتادی هستند فرصت بیشتری برای ازدواج دارند که به سن تجرد قطعی نمیرسد.
اتفاق دیگری که ممکن است بیافتد این است که پسران دهه هفتادی مجرد بمانند چرا که بیشتر از تعداد دختران هستند. نه بیشتر از دختران هم سن خود بلکه بیشتر از دختران دهه هشتادی. حدودا یک تا ۲ میلیون پسر دهه هفتادی از دختران دهه هشتادی بیشترند.
یعنی پسران دهه هفتاد با چالش ازدواج مواجه میشوند؟
بله. ولی این چالش میتواند تعدیل شود چرا که پسران دهه هفتاد میتوانند با دختران هم سن خود ازدواج کنند ولی دختران به واسطه پیوستهای فرهنگی این فرصت را ندارند. به همین خاطر است که ازدواج دختران دهه هفتاد در حال افزایش است.
آیا فرزندان دهه شصتیها در آینده با مشکل ازدواج روبهرو میشوند؟
۲۰ سال دیگر با این مشکل مواجه میشوند اما این مشکلات ناچیز است چرا که موج در حال آرام شدن است.
منبع: خبرآنلاین
باید کم شود
باید کم شود
وقتی تصمیمات احساسی و به دور از عقل و منطق گرفته شود نتیجه ازین بهتر نخواهد شد. یک زمان نوزاد زیاد داریم یک زمان پشت کنکوری یک زمان جوان سن ازدواج، یک زمان بیکار یک زمان هم سالخورده،،،