آفتابنیوز : دو فیلم شانه به شانه هم پیش میروند. ابراهیم سینمای ایران در کنار پدیده دهه نود محمدحسین مهدویان. لاتاری و به وقت شام چنانکه در میان دوستداران سینمای ملی ایران پس از جشنواره پرحاشیه و سیاستزده فجر جایگاهی ویژه یافتند، در گیشه نیز شانه به شانه یکدیگر پیش میروند. گروهی از روشنفکران وابسته به جناح حامی دولت بلافاصله پس از اتمام جشنواره به جوسازی علیه این دو کارگردان و فیلمهایشان پرداختند که در روزهای اخیر به اوج رسید. از سویی کاربران فضای مجازی، پس از آنکه بسیاری از رسانهها با ژست روشنفکرنمایی سعی در بایکوت این دو فیلم و شکست فروش آنها در گیشه را داشتند، برای تبلیغ چهره به چهره سینمای ملی قدم به میدان گذاشتند.
به عنوان نمونه یکی از خبرنگاران حامی دولت در توییتی با سیاهنمایی علیه فیلم لاتاری با چشمپوشی در مقابل سینمایی که اسپانسر مالی او خواهر امیر قطر است نوشت: لاتاری به قدری بی مایه است که برای فروش و جلب مخاطب دست به دامن چنین سیرک احمقانهای شده؛ تف به غیرتی که چنین نژادپرستی را دامن میزند! آن وقت چنین مزخرفی اکران نوروزی میگیرد و فیلمی مانند عصبانی نیستم در توقیف است!
کاربر دیگری درحالی که نمیتوانست بغض خود را نسبت به سینمای انقلابی پنهان کند با فراخوان تحریم لاتاری نوشت: اولین خبری که امسال میتونه خوشحالم کنه اینه: فیلم #لاتاری در گیشه شکست خورد! بعد از دیدن این فیلم نمیدونم چه جوری احساس نفرت و تهوعم رو از سازندگانش ابراز کنم؟!
سیدمحمود رضوی تهیهکننده سینمایی لاتاری در پاسخ به جوسازیهای سینمای روشنفکرنما نسبت به این فیلم نوشت: نمونهای از قبیله_گرایی رسانهای؛ وقتی دوستان درمورد #ملی_گرایی حرف بزنند آریایی هستند وقتی ما فیلمی در دفاع از غیرت و عرق_ملی بسازیم و یک عزیزی اینگونه کپشن دلخواه خود را بزند میشود نژادپرستانه و منتسب گروه تبلیغاتی لاتاری البته تک تک مردم مروج ما هستند!
لاتاری غیرت
کلاه از سر برمیدارم به احترام فیلمی که سراسر زیبایی و غرور است. فیلمی که چه در فرم و چه در مضمون در مرز باریک بین دو اتفاق افراط گونه و تفریط وار حرکت میکند و در نهایت لذتی به بیننده میدهد که در کمتر فیلم ایرانی آن را سراغ داریم.دیدن لاتاری به مانند دیدن یک بندباز است که یک مسیر طولانی را طی میکند. قدم به قدم مارا پیش میبرد و تا جایی جلو میرود که هر لحظه نگران افتادنش میشویم، اما در نهایت وقتی پایش را روی لبه بام برج بلند مقصد میگذارد ما را شعفناک میکند.
لاتاری آژانس شیشهای این روزهای ماست. لاتاری فیلمی است که امنیت ملی اش را جوانانی تعیین میکنند که قربانی سیاستهای غلط سردمداران فاسد دولتی و حکومتی و رانت خواران بی شرافت اقتصادی هستند. لاتاری فیلمی است که رزمندگانش در خاک خودشان نمازشان شک دار است. لاتاری فیلمی است که حاج کاظمش جسورتر شده است. لاتاری فیلمی است که نمیگذارد عباس هایش قربانی شوند. لاتاری فیلمی است که سینمای ما این روزها باید آن را داشته باشد.
داستان فیلم همانند داستان بسیاری از اثرهای موفق جهانی و داخلی از یک فرمول خاص تبعیت میکند. بحرانی پر از ابهام اتفاق میفتد. قهرمانان داستان برای فهم ابهام سراغ ماجرا میروند، اما متوجه توطئهای بسیار وسیعتر میشوند و آن را حل میکنند. شاید تم اصلی داستان انتقام باشد، اما هنر لاتاری در تبدیل انتقام به حالتی از جانفشانی اعتقادی آن را ممتاز میکند. جانفشانی اعتقادی موسی (با بازی هادی حجازی فر) نه از جنس خودخواهی انتحاریهای داعشی و استشهادی ادای تکلیف بلکه از جنس غیرت انسانی و حفظ امنیت ملی است. موسی میداند که این روزها جهان، همه چیز را میبیند. موسی میداند که تکلیف انسان آگاه چیست. موسی وتران نیست. موسی نماد عینی آینده ایست که باید میشد، اما نشد. موسی قهرمان است، قهرمانی که همچنان یک ماشین دارد و برای نیل به هدفش حاضر است از همان هم بگذرد و جامعهی ما امروز نیازمند چنین قهرمانانی است.
ریتم فیلم در قسمت اول کمی کند است و اصطلاحا دیر راه میافتد. با اینکه قسمت اول فیلم بیشتر از سهمش در فیلم زمان میگیرد، اما انگیزه امیرعلی را برای قسمت دوم کاملا قابل درک میکند. رابطه بین امیرعلی و نوشین رابطه باورپذیر و زیبایی از کار درآمده است. موسی در این فیلم با بازی دقیق و زیبای هادی حجازیفر یادآورد حاج کاظم آژانس شیشهای است. او که با ناامید شدن از دوستانش (به مانند ناامید شدن حاج حیدر در بادیگارد) و تصمیم او برای وارد شدن به ماجرا، بیننده را به سراغ مدل ذهنی فیلم Taken و برایان میلز میبرد. اما فیلمنامه مهدویان با ظرافتهایی روبروست که مطابق با واقعیت و ذهن بیننده است؛ و داستان باز هم مسیری متفاوت را طی میکند. موسی دقیقا آنجاست که خودش را برای ادای تکلیفش متقاعد میکند و میپذیرد حالا که امروز آنچیزی که روزی برایش جان دادند، منحرف شده و تمام همرزمانش را در درون خود استحاله کرده است پس او نیز همان کاری را میکند که میفهمد.
سیروس در مورد شعارمحوری مخالفین سینمای ایرانی و ملی نوشت: وقتی میگیم ما با افتخار مسلمونیم میگن ما عاریایی هستیم عرب نمیپرستیم وقتی میگیم حمایت از #لاتاری میگن شما نژاد پرستید و فیلم ضد عربها ساخته شده. اوسکل هم اسم پرنده است لابد.
مهدی خرامان نیز درخصوص انگ نژادپرستی عدهای و تناقض درونی آنها نوشت: یاللعجب! عدهای هالیوود را مبنای خود قرار میدهند، سینمایی که درون مایه بسیاری از آثارش تهدید کشورهای دیگر بر علیه آمریکا است، تاقهرمان داستان یکه بزنِ قصه شود، اما اکنون لاتاری را نژادپرستانه خطاب میکنند، همانهایی که سینه چاک فیلم ابدویک روز بودن، حتی اگرافغان هاتحقیر شده باشند!
به وقت شام به وقت ابراهیم
بسیاری از علاقهمندان حاتمیکیای اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد که در سالیان اخیر نومیدانه به دنبال ابراهیم «مهاجر» و «دیده بان» و «از کرخه تا راین» میگشتند و او را در سانتی مانتالیزم «دعوت» و رمانتیک بازی «به رنگ ارغوان» و ایهام و ابهام سیاسی «گزارش یک جشن» و شعارزدگی گلدرشت «بادیگارد» به جا نمیآوردند، در تماشای «به وقت شام» غافلگیر شدند، و چه غافلگیری شیرین و دلچسبی. «به وقت شام» مصداق بارز زدن حرف درست، با ابزار درست و به «سینمایی»ترین شکل ممکن است و شاید فقط در یک کلام بتوان گفت که تازهترین اثر حاتمی کیا، خود «سینما» ست، سینما به مفهوم عمیق و وثیق این کلمه.
وقتی که حاتمی کیا و گروه تولید ساعتهای خود را به وقت شام تنظیم کردند و فیلمبرداری کار را آغاز نمودند اولین مخالفتها با این پروژه به طور علنی آشکار شده و خود را نمایان ساخت. جریان روشنفکری سینما که سال هاست با حرکتی یک سویه تولیدات خود را حول چند محور ثابت سامان داده؛ محورهایی از قبیل: طلاق، تجاوز، خیانت، دروغ و زن ستیزی جامعه؛ همیشه از برآشفتن خواب خود نگران بوده و به آن اعتراض نموده است. امروز ابراهیم سینمای ایران به روزهایی که آوینی از او تعریف و تمجید میکرد بازگشته و برای جریان همسو با خود فیلم میسازد، برای جریان حزب اللهی که در میان تفکر روشنفکری سینما مهجور و تنها مانده است.
مسعود فراستی منتقد سینما درباره فیلم «به وقت شام» گفت: «پیش از هر چیز باید بگویم ابراهیم حاتمیکیا یکی از فیلمسازان خوب است، درعین حال بعد از دیدن فیلم «به وقت شام» به این نتیجه رسیدم که این یکی از بهترین آثار این فیلمساز است. با وجود آنکه هنوز آنچه از حاتمیکیا در ذهن دارم، به فیلمهای «مهاجر» و «دیدهبان» برمیگردد، ولی بعد از تماشای «به وقت شام» احساس کردم حاتمیکیا هنوز بهترین فیلمساز ایرانی است و میتوان پرونده پرافتوخیز او را مورد واکاوی قرار داد. «به وقت شام» به طور قطع فیلم خوبی است، ضمن اینکه این فیلم تکنیک اندازهای دارد. به طوری که میتوان گفت: حاتمیکیا در این فیلم تکنیکیترین فیلمساز است.»
شبنم نگاه با اشاره به سینمای انقلابی حاتمیکیا نوشت: #به_وقت_شام با به تصویر کشیدن سیرت وحشیانه و خوی حیوانی دواعشی که انسانیت را به صلیب میکشند پاسخ دندانشکنی به همهء آنان که به توجیه صلح در سایهء وهم و خیال میپردازند، داد و ثابت کرد که جز با جهاد و دفاع از شرف و عزت انسانی، آزادی و صلح امکانپذیر نیست. #سردار_سینما متشکریم.
دو فیلم شانه به شانه هم پیش میروند.
محمدامین سوهانی در خصوص علت مخالفت شبهروشنفکران با به وقت شام نوشت: روشنفکرانی که ادعای آزادی بیانشان آسمان را به لرزه در آورده است. حتی تابِ تحمل یک فیلم خلاف جریان را ندارند. وقتی این چنین با حِقد و کینه فیلم حاتمی کیا را تحریم میکنند. یعنی به_وقت_شام دیدنیترین فیلم دنیاست.
کاربر دیگری نیز با تحلیل بازی و کارگردانی به وقت شام گفت: #به_وقت_شام رو بالاخره دیدم و حالا میفهمم که چرا رهبر انقلاب فرمودند: ده فیلم دیگر هم مثل این فیلم باید ساخته بشه و میفهمم شبهروشنفکر حامی اعتدال که به این فیلم «کمدی» خطاب کرد به این علت بود که حقیقت پدران داعشی اونها که برآمده از آرمانشهر مدرنیته هست رو به تصویر کشید. بازی بابک حمیدیان و سیر از شک به یقین که نماد نسل جدید است به خوبی در فیلم درآمده جلوههای ویژه و تکنیک بسیار عالی و در کلاس جهانی است فیلم بیشتر برای فضای بینالملل ساخته شده و در شرایط ناامیدی از رایزنهای فرهنگی، باید آتش به اختیارها کمک به دیده شدن هرچه بیشتر این فیلم، در ارتباط با نهادهای مردمی خارج از کشور به خصوص کشورهای فارسیزبان و همدین منطقه توان بگذارند.