آفتابنیوز : آب موجودی لطیف و حرفگوشکن است، بهراحتی تسلیم میشود و هرجا بخواهند برود، میرود و در داخل هر ظرفی خود را شبیه آن میکند. میگویند با صدای موسیقی آرایش مولکولهای آن تغییر مییابد. هیچ فعلوانفعال شیمیاییای بدون حضور آن عملی نیست و هیچ جانداری بدون آن حسب صراحت قرآن کریم زنده نیست که میفرماید: «و جعلنا من الماء کل شیء حی». آب رفیق شفیق و تسلیم آدمی است؛ رفیق خوب، بودنش مایه رحمت است، ولی نبودنش انسان را دچار خسران میکند. اگر آب، این رفیق شفیق، همراهی کند، محبتش شامل حال ما میشود، اما اگر این رفیق شفیق همراهیمان نکند، آیا میتوانیم بی او باشیم؟ با رفیقانمان چه میکنیم؟ آیا فقط به سود خودمان از آنان سوءاستفاده میکنیم؟ اگر چنین شود و ما را ترک کند، چه باید بکنیم؟ انسان در طول تاریخ با خرد خود این رفیق شفیق را یافته و چنین است که با درک خردمندانه طبیعت و زندگی و حفر قنات به طول دهها کیلومتر، موفق به ایجاد نگینهای سبز در برهوتهای زرد شده و چنین گرانبار، عامل حیات موجودات را پاس داشته است، خردی که سهراب سپهری آن را «خرد شاعرانه انسانی» مینامد و میگوید «وقتی که خرد آب و روشنی، خرد شاعرانه انسان به خواب رفت».
این «وقتی» هماکنون و همه زمانهایی است که خرد شاعرانه انسان به خواب میرود، زیرا به خود نگفتهایم، «یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین برنخورد» و ازآنجاکه «یادمان رفته» و «خرد شاعرانه انسان (ما)» به خواب رفته، توصیه سهراب که «آب را گل نکنیم» را از یاد بردهایم. تغییر و تحولهای طبیعی، کموبیش حضور این دوست شفیق را کمرنگ کرده، اما اگر تدبیر دوستیابی و حفظ او را داشتیم، همچنان وفادار باقی میماند و چنین است که در آستانه بیوفایی و قهر دوستمان باشیم، دوستی که نبودش بهمثابه دشمنی است. دشمنی که حضورداشتن و حضورنداشتنش بهمثابه یک و صفر است و به قول رایانهشناسان یک موجود باینری است. منطق صفر و یک برای ما بسیار خطرناک است و چارهای نداریم که منطق صفر و یک را که به آن دچار هستیم، به منطق شبهفازی تبدیل کنیم، هرچند درک منطق فازی مشکل و پیروان آن باید از هوش و تلاش وافر بهرهمند باشند. این را درک کنیم که ایرانیان با همین منطق فازی در دل کویر، باغستان ایجاد کردهاند، اگر آب باشد، آبادانی هست و اگر آب نباشد قحطی و بلا و خشکسالی. در منطق صفر و یک، آبادانی یک و قحطی و خشکسالی صفر است. وجودش دوستی مطلق است و نبودنش دشمنی مطلق. میتوانیم دشمنی او را با دیگر دشمنانمان مقایسه و نبود دشمنی او را تصور کنیم و با دیگر دشمنان و احتمالا دشمنی که امروز بیش از همیشه رخ نموده مقایسه کنیم و آنگاه دریابیم که اولویت مبارزه با کدام دشمن است. دشمن متظاهر امروز ما یعنی آمریکا و رئیسجمهور آن که در سایه او سیاستهای جاری صهیونیسم و وهابیسم جا خوش کردهاند، حسب بیان مقام معظم رهبری، کارگزار «بیانیه استقلال آمریکا» است. هرچند شخصیت رؤسای جمهور آمریکا در ادوار مختلف متفاوت بوده و برخی «باز» و برخی «باز –کبوتر» بودهاند. ریگان، بوش، ترامپ و اذناب آنان مثلا «باز» بودهاند. یادمان نرفته که «واین برگر»، وزیر دفاع اسبق آمریکا، میگفت ریشه ملت ایران را باید برکند و بوش پسر هم ایران را محور شرارت نامید. هرچند کلینتون، کارتر و اوباما مثل آن سه به ظاهر خشن نبودند، اما برای همه آنها سرخپوست خوب سرخپوست مرده است و نظرشان فقط سرخپوستهای آمریکا نبود که دیگر ملتها را هم سرخپوست میدیدند. با همه اینها و با همه دشمنیهای پیدا و پنهانشان ملت ما همچنان زنده است. ملت ما ریشه در یک تمدن بزرگ و کهنسال و یک اندیشه متعال توحیدی دارد. چنان که عمل وحشیانه آمریکا علیه ملت ژاپن در هیروشیما در انتقام از «پرل هاربر» یعنی بزرگترین لطمهای که به آمریکا وارد شده، نتوانست ملت ژاپن را نابود کند و امروز ملت ژاپن در اوج توانایی تکنولوژیک در دنیا ایستاده است. دشمنی آمریکا و دیگر دشمنان ما عارضی است و با آن میتوان مقابله کرد و در این دشمنی منطق صفر و یک حاکم نیست. حتی بر فرض آنکه آمریکا خباثت به خرج دهد و به حمله نظامی متوسل شود، به قول امام (ره) اگر روی زمین بیایند میتوان تکلیفشان را روشن کرد و اگر فقط مانند ترسوها از دور عمل کنند، حرکتشان تنها ایذایی بوده و قابل رفع است. این دشمن اگر قابل پیشگیری نباشد، قابل مقاومت است.
بهتر نیست دنبال دشمنی بگردیم که قابل مقاومت نیست؟آن رفیق شفیقی که بودنش آبادانی است و نبودش مرگ و نیستی را باید به درستی درک کرد. دشمنشناسی خود از بزرگترین موهبتهاست. همانطور که دشمنی آمریکا دشمنی مطلقی میتواند نباشد، دشمنی مطلق نبود یا کمبود آب را نیز میتوان به دشمن غیرمطلق تبدیل کرد، چه اگر چنین نکنیم، فرمایش قرآن کریم را نادیده گرفتهایم که فرموده از آب همه موجودات را حیات بخشیدیم، پس نبود آب موجب نبود حیات و مرگ خواهد بود. مجمل بگویم؛ هنوز مسئولان ایران نبود حیات و آینده تیره و تار به خاطر کمبود یا فقدان آب را حس نکردهاند والا امروز بسیج واقعی در سطح کشور برای رفع این مشکل شکل گرفته بود. این بهانه جدید هم پذیرفتنی نیست که حال با آمریکا ستیز درگرفته و کار باید به بعد واگذار شود زیرا ممکن است بعدا بسیار دیر شود. اما چرا دشمنی با آب، از دشمنی مانند آمریکا مهمتر است. کافی است به هشدار اخیر وزارت کشور درخصوص مهاجرت مردم به سمت شمال کشور دقت کنیم. کافی است بدانیم اگر دریاچه ارومیه خشک شود، کل کشاورزی منطقههای محدوده دریاچه ارومیه و کرج به دلیل توفانهای نمکی خشک شده و مردم آن رنجور و بیمار و مهاجر میشوند و کل کشاورزی منطقه از پای میافتد. کافی است به خوزستان که دارد به شورستان تبدیل میشود، نگاه کنیم که چگونه آب، رفیق شفیق، به دشمن تبدیل شده است و بهترین منطقه کشاورزی را از حیز انتفاع میاندازد. مهاجرت یعنی خالیشدن منطقهای از سکنه و آمادهشدن برای جانشینی دشمنان، مهاجرت یعنی تراکم غیرمعمول از طوایف گوناگون و آمادهشدن هستههای متضاد برای درگیری قومی.
مهاجرت یعنی حاشیهنشینی و آمادگی برای بروز ناهنجاریها. وقتی چاهها شور یا خشک شود، باغها به مزارع چوب خشکیده تبدیل میشود، زمینها نشست میکند و فرو میرود و حتی کشت دیم در آن اتفاق نمیافتد. تولید کارخانجات کاهش مییابد. علاوه بر کشاورزی صنایع وابسته به کشاورزی و صنایع غذايی متوقف میشود. حتی در شهرها کمبود آب، جیرهبندی همراه با اشاعه بیماریها رخ میدهد. این پدیدهها نوبتی و پشت سر هم نیستند بلکه با هم و هماهنگ عمل کرده و یک سونامی که چندان دور نیست در کشور ایجاد میکنند. تراکم جمعیت شهری و حاشیهای، کمبود مواد غذايی، مشکلات بهداشتی، درگیریهای مردم با یکدیگر و با هیئت حاکمه و بسیاری امور دیگر با هم اتفاق میافتد و بیخیالی کنونی ناگهان به یک اندوه عظیم و نابسامانی مخرب تبدیل میشود. آیا راه چارهای هست؟ مشکل آنجاست که به آموزههای قرآنی توجه نمیشود. مگر در قرآن نیامده که اسراف نکنید. اسراف را میتوان مطابق شرایط تعریف کرد، از تدبیر حضرت یوسف(ع) الگو گرفت و فکر آینده را در جامعه پیاده کرد. برای هر مورد منابع آبی اندیشه و فکر داشت. اگر آب سدهای کرج و لتیان و طالقان و لار به تهران آورده و مصرف میشود، منهای آنچه تبخیر میشود، میتوان با تصفیه فاضلاب حجم بسیار زیادی آب در اختیار داشت. طرح فاضلاب تهران سالهاست كه در حال اجراست و معلوم نیست چه موقع به ثمر مینشیند. برای جلوگیری از سونامی، بايد کشاورزی هر منطقه را به کشت پربازده اختصاص داد. همه اینها سرمایه و تدبیر میخواهد؛ در میان سخنان مدیران کشور و صاحبمنصبان بسیار بسیار کم این موضوع را میتوان یافت. اگر حرفی است از منتقدان و دلسوزان است و نه مقامات رسمی. شاید میخواهند خواب مردم آشفته نشود و شاید هم دل به طرحهايی مانند استخراج آبهای عمیق دادهاند. اگر هم آن آبها پیدا شود، باز برای آبادانی و بقاي روستاها و شهرهای کوچک باید با منطق فازی با آن روبهرو شویم. هرچند این بیشتر به سراب میماند و دل به آن خوش کردهایم. دوست شفیق ما به دلیل بیوفايی و رفتار ناصحیح ما، ناپدید شده است. گویند حضرت عزرائیل بر فردی فرود آمد و طلب جانش را کرد؛ آن فرد متعجبانه گفت چرا نابهنگام، خوب بود نشانههایی میفرستادی، نه آنکه ناگهانی جانم را بستانی. حضرت عزرائیل فرمود پدرت، مادرت، برادرت و دوستانت را بردم. دندانهایت ریخته، موی سرت سپید شده، ناتوان شدهای، آیا اینها نشانه نیست؟ حکایت ما هم حکایت حضرت ملکالموت و آن مرد غافل است.
منبع: شرق