کد خبر: ۵۳۹۷۵۱
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۱
درباره نمایش «ترنج» به کارگردانی افسانه زمانی

گردش باستانی تا پارک لاله!

نمایش «ترنج» که اینروزها درمرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (پارک لاله) اجرا می‌شود، نوشتۀ افسانه زمانی، نسرین خنجری و تولید گروه تئاتر «آرین» است.
آفتاب‌‌نیوز :
امید بی‌نیاز* - «ترنج» گفت‌وگویی بی‌واسطه با تخیل کودک است! شاید چیدن و چیدمان تکه‌هایی از یک پازل خیالی که فقط در ذهن سیال کودکان راست و ریست می‌شود و شکل و معنا می‌یابد؛ پازلی که در ذهن ثقیل بزرگسالان، تنها با تفسیر نمادها و نشانه‌های یک داستان باستانی قابل درک است؛ و دقیقاً  همین جاست که نمایش ترنج در پی هجومی پیروزمندانه بر تخیل بسته بزرگسالان و شکستن منطق قراردادی ذهن آنان است. به قول آنتوان دو سنت اگزوپری؛ « آدم‌بزرگ‌ها همین‌طورند، نباید از آنها ناراحت شد. بچه‌ها باید نسبت به آدم‌بزرگ‌ها خیلی گذشت داشته باشند.»

نمایش «ترنج» که اینروزها درمرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (پارک لاله) اجرا می‌شود، نوشتۀ افسانه زمانی، نسرین خنجری و تولید گروه تئاتر «آرین» است. این اثر به کارگردانی«افسانه زمانی» و با حضور بازیگرانی از جمله بهناز بستان‌دوست، مریم آشوری، مهرنوش شریعتی، مرضیه نادری، بارسین سلیمانی و پریناز اصغرزاده همراه است.

گردش باستانی تا پارک لاله!

اما، داستان ترنج چیست و چگونه می¬توان از این داستان افسانه‌ای یا اساطیری شکلی دراماتیزه، حرفه‌ای و تخصصی برای ژانر تئاتر ساخت. «ترنج» براساس داستان دختر نارنج و ترنج از قصه‌های شفاهی تولید شده که تشخیص قدمت و درازای عمر این گونه قصه‌ها، با خودِ خداوند است. همچنانکه نمادها و نشانه‌های مستتر در این داستان نشان می‌دهد، رد پای دوران «ایزدگیاهی» به روشنی در آن دیده می‌شود.

با این حال، به قول دکتر مصطفی موسوی (از اساتید دانشگاه تهران) این قصه در ردیف تیپ های جهانی قصه‌های شفاهی با کد 408 ثبت و شناخته شده است.  موضوع داستان دختر نارنج و ترنج به زندگی پادشاهی باستانی و همسرش اشاره دارد. آنها بعد از مدتها، بچه‌دار می‌شوند و به آرزوی دیرینه خود می‌رسند. بعدها پسر پادشاه بزرگ می‌شود و زمان ازدواج او فرا می‌رسد. او در چنین اوضاع و احوالی، تصمیم می‌گیرد که با دختر نارنج و ترنج ازدواج کند که در انحصار دیو سه‌سر (دیوها در بعضی روایات) است.

گردش باستانی تا پارک لاله!

می‌رود و با هر مکافاتی که سر راهش هست، به دستش می‌آورد. در میانه راه و در کنار درختی او را تنها می‌گذارد. چون می‌خواهد با خدم و حشم برگرد و از دختر نارنج و ترنج خواستگاری کند. همین که شاهزاده می‌رود، دختر کولی سیاهی، مثل یک شبح دراماتیک از راه می‌رسد و با دختر نارنج و ترنج آشنا می‌شود و همزمان از گوشه و کنار زندگی و سرنوشت او سر درمی‌آورد. بنابراین، در پی نیرنگ برمی‌آید و گردنبند مرواریدش را در هنگام خواب برمی‌دارد؛ و چون این گردنبند مثل پاشنه آشیل و چشم اسفندیارِ دختر نارنج و ترنج است، او از پیکره انسانی به هیأت گلی درمی‌آید که بعدها در باغچۀ پادشاه به درختی تناور تبدیل می‌شود. شاهزاده هم به ناچار با دختر کولی سیاه‌چرده که خود را به عنوان دختر نارنج و ترنج جا زده، ازدواج می‌کند. اما روزی همان گردنبند حیات پاره می‌شود. اینجا در لایۀ دیگری از داستان، دختر نارنج و ترنج که در قالب تکه چوبی جان گرفته و به خانه پیرزن خدمۀ قصر رفته و به جلوۀ انسانی بازگشته، خبر پاره شدن گردنبند را می‌شنود. آن‌ورِ ماجرا، همه از رشته کردن گردنبند، ناتوان هستند. بنابراین دختر نارنج و ترنج با پیرزن به قصر می¬رود و گردنبد را درست می-کند و در دقیقۀ آخر این ماجرا، معلوم می‌شود که این دختر جوان کسی جز خودِ دختر نارنج و ترنج نیست.

با همۀ تفاسیر، داستان در نمایش «ترنج» نه به این شکلِ روایت مستقیم و صرف، بلکه به شکل روایت در روایت، داستان در داستان و با منطقی از بیان چند صدایی (polyphony) صورت می‌گیرد. چراکه قبل از همین داستان، ما با یک «زمان صحنه» یا «زمان جاری در نمایش» روبه‌رو هستیم که رنگ و رویی نه معاصر و امروزه، ولی تا حدودی عهد قجری دارد؛ خدمۀ یک عمارت عهد قجری در حال آماده کردن غذا و تدراک یک مهمانی هستند.

گردش باستانی تا پارک لاله!

خانمِ خانه، هرچند در صحنه نیست، اما همه از او و یک میهمانی که قرار است به زودی برپا شود، صحبت می‌کنند. در دل این فضا و حال و هوای عهد قجری، داستان دختر نارنج و ترنج هم برای بازیگر کودک نمایش که نمادی از حضور زنده تماشاگر (کودک) در صحنه است، روایت می¬شود.
«ترنج» به لحاظ ساختاری دو رویکرد مهم را مد نظر قرار می‌دهد. این دو رویکرد هم از لحاظ موتیف اصلی و هم سبک و شیوه کارگردان (با نگاه به آثار قبلی او) جای تأمل دارد.

نکته اول؛ شکل ذهنی بیان نمایشی است. در این رویکرد، «ترنج» از نمایشی رئالیستی (رئالیست بومی و نه واقع‌گرایی صرف) مبتنی بر حرکت شناور نمادها و نشانه‌های داستانی به اثری خیال‌گرا و سوررئالیستی با تکیه بر دگردیسی عناصر صحنه‌ای و نمایشی تبدیل شده است. شاید این برداشت دراماتیک کارگردان، بیش از هرچیزی با انگیزه ارتباط زنده و مستقیم با خیال سیال و بی‌منتهای کودکان صورت می‌گیرد.

به زبانی ساده‌تر به جای استفاده از عناصر دیداری از بازی، طنز، تخیل و حرکت استفاده می‌شود. مثلاً وقتی قرار است دیو سه سر نشان داده شود، این کاراکتر با نماد، تصویر، ماکت یا عروسک ساخته نمی‌شود، بلکه توسط بازیگران با حرکات دست و اشیایی که در خود نمایش هست، ساخته می‌شود. مورد یاد شده، همچنانکه اشاره شد، تأکید بر محوریت تخیل، دگردیسی و تغیر شکل دادن اشیا و اشکال در حرکتی ذهنی و سوررئالیستی است.

گردش باستانی تا پارک لاله!

نکته دوم؛ جایگزینی قصه‌پردازی یا به تعبیری تخصصی‌تر روایت‌پردازی به جای قصه‌گویی است. معمولاً داستانی همچون دختر نارنج و ترنج در قالب قصه و یا حتی حکایت، روایتی خطی، زمانمند و مستقیم دارد. اما آنچه که نمایش «ترنج» را از این روایت مستقیم در می‌آورد، اصل روایت‌پردازی است؛ اصل قصه در قصه! روایت در روایت و گریز از مولفه‌هایی که شکل عینی روایت را به صورت خطی و زمانمند جلوه می‌دهد.

این اثر، داستانی را در دل «زمان صحنه» که به تعبیر ما زمانی عهد قجری است، روایت می‌کند. مخاطب این روایت کودک بازیگری است که در صحنه حضور دارد و همچنانکه در نمایش می‌بینیم؛ کودکان حاضر در سالن را هم به همذات پنداری و حتی واکنش و حرف زدن وا می‌دارد. به این شکل تسلسلی از سه یا حتی چند زمان در صحنه شکل می‌گیرد که تصویر دختر نارنج و ترنج باستانی را از روزگار کهن تا عهد قجری و سپس به روزگار ما و حتی همین ثانیه‌ای که نشسته‌ایم و این تئاتر را می‌بینیم، می‌آورد!

این حرکت سوررئالیسیتی سیال، با انرژی نهفتۀ صحنه، ریتم و تمپوی تنیده در درام و رویدادها و بازی پر تحرک بازیگران به یک قطعه موسیقایی شبیه است که تا پایان نمایش برای تماشاگر خود نواخته می‌شود.


*نویسنده و منتقد تئاتر و سینما


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین