آفتابنیوز : امیر علی فلاحیان- آشغالهای دوستداشتنی را میتوان یکی از مهمترین فیلمهای اجتماعی- سیاسی در سالهای اخیر دانست. فیلمی
که پس از شش سال توقیف بالاخره اکران شد و در همین مدت کوتاه توانست نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند.
فیلم داستان خانوادهای است که اعضایش گرایشهای متفاوت و گاه متضادی دارند و هر یک بنا بر این گرایشها سرانجام متفاوتی نیز یافتهاند. داستان در حاشیه رخدادهای سال هشتاد و هشت میگذرد و این نیز همچون بسیاری دیگر از بزنگاههای تاریخ ایران بر این خانواده تأثیرگذار است. مادر همچون نخ تسبیح مهرههایی رنگارنگ را در کنار هم نگه داشته و نقش او به عنوان نقطهی پیوند و اتکای گرایشهای ملی، لیبرالی، چپ، و حزباللهی اعضای خانواده، که مدام با هم در حال کشمکش هستند، برجسته میشود. فیلم در پی نشان دادن این ستیز و کشمکشهاست و این پرسش را مطرح میکند که با این تفاوتها چه کردهایم و چه باید کرد؟
پژوهشگران اجتماعی سه الگوی همزیستی را برای جوامع متکثر از نظر سیاسی، نژادی و مذهبی شناختهاند. در نخستین الگو با عنوان کورهی مذاب، اکثریت میکوشد اقلیت را به رنگ خویش درآورد و اگر این به آسانی میسر نشد اقلیت را حذف میکند. در الگوی دوم اکثریت به تبعیض رو میآورد و اقلیت را از حقوق اجتماعی محروم میکند و در الگوی سوم، که ایدهآل جوامع متکثر فکری و قومی مانند ایران است، گروهها به یک همزیستی مسالمتآمیز مبتنی بر حقوق برابر میرسند. در الگوی نوع دوم گاه محرومیتها سبب شورش اقلیت میشود و چنانچه نتیجهی آن از مسیر گفتگو و مفاهمه به الگوی سوم نرسد، با سرکوب از سوی اکثریت به الگوی نخست و کورهی ذوب اقلیت منجر میشود و نتیجهی قهری آن یا به انوسیگری، به معنای تقیه و ریاکاری، در جامعه خواهد انجامید و یا انزوای شدید و مهاجرت بخشهای مؤثر اقلیت را در پی خواهد داشت.
از این نظر، آشغالهای دوستداشتنی یک درس و البته عبرتی تاریخی را در برابر تصمیمسازان فرهنگی کشور مینماید. جالب است که چنین نمایشی پس از شش سال توقیف، با چهلمین سال انقلاب همزمان شده و میتواند صورتبندی درستی از یک مسئلهی تاریخی که همواره به معضلی در ساحت جامعه تبدیل شده است ارائه دهد. امروز همچنان که باید چهل سال گذشته را در حوزههای مختلف به نقد نشست و کاستیها و موانع را برطرف کرد، میتوان در الگوهای مواجهه با کشمکشهای فکری و فرهنگی بازنگریست و نحوهی رفتار با اقلیت را بهویژه در سالهای نخست انقلاب واکاوی کرد. این کنکاش اگرچه در شرایط امروز و نتیجهی آن رفتار و تحلیلها تغییری نمیدهد اما میتواند مبنایی محکم برای تصمیمات فردا باشد. در جامعهی متکثر ایران چنانچه رواداری و تحمل عقاید و اندیشهها به ثمر ننشیند و تفاوت سلیقه و نگرش و گرایشها به رسمیت شناخته نشود پیامدی جز حذف نخواهد داشت. اگر پرسشها پاسخ مناسب نگیرد، به چالشهای فکری و سیاسی به چشم مسائلی برای حل شدن نگریسته نشود و کوچکترین فریاد اعتراض و صدای مخالف نه تنها شنیده نشود که به موضوعی امنیتی بدل شود، کورههای ذوب افکار متفاوت و سیاست همسانسازی، جامعه را از پویایی و خلاقیت تهی میکند و راه را بر یک حرکت جمعی و بطئی در مسیری واحد به سمت توسعه میبندد.
آشغالهای دوستداشتنی روایت تجربیات تلخ و اندوهباری است که مادر/ ایران از سر گذرانده و با این حال دوام آورده است. مادری که غمگنانه میکوشد بدون جانبداری از گرایش اعضای خانواده آنها را گرد هم آورد و با برانگیختن احساسات و نقاط مشترکْ آشتیشان دهد. یکی از معدود مواردی که همه با جدیت در یک نقطه اشتراک مییابند جایی است که سرود انقلابی «بهاران خجسته باد» را میخوانند. آنجا که با کمی شعارزدگی نشان میدهد همهی این گرایشها، فارغ از سرشت و سرنوشتشان، در پی فردایی بهتر برای کشور و گسستن بند بندگی و بار فقر و جهل بودهاند. آرمانهایی انسانی و معنوی در سر داشتهاند و دلشان به عشق میهن میتپیده است. اما نتوانستهاند دیگری را تحمل کنند و محصول ستیزشان تخریب زندگی و آیندهی نسلی بود که بهروزیشان را میخواستند. گمان بردهاند که تنها خودﹾ صاحب خانهاند و صلاح خانه همانی است که آنها میدانند.
حالا از آن همه شور، یک قاب عکس بر طاقچه مانده است و نسلی دیگر که همزمان در خیابانها در حال نقشآفرینی هستند و دیر نیست که از آنها نیز تنها قاب عکسی به یادگار بماند و بغضهای فروخوردهای که تنها به کار تعمیق کینه و نفرت و البته نوستالژی میآیند، اگر قرارمان درس نگرفتن از تاریخ باشد.