اين ماجرا، درست مثل صحنهاي از يك فيلم است: مرد جواني با كت و شلوار مشكي و پيراهن سفيد، در قسمت جلو قرار دارد. در قسمت وسط، يك زن را ميبينيم كه دامن سفيد و يك ژاكت اسپرت به تن دارد. در سمت راست، زن جوان تري را با لباس مشكي ميبينيم. هر دو زن، كفش پاشنه بلند به پا دارند؛ عينك آفتابي به چشم دارند و روي پلههاي جلو طاق ايستادهاند.
اين تصوير، از يك فيلم گرفته نشده است. ماجراي يك خانواده مافيايي هم نيست. اينها سه نسل از خانواده ژنرال فرانسيسكو فرانكو ديكتاتور اسپانيايي هستند كه در مقابل صليب بتوني 150 متري مقبره او ايستادهاند، جايي كه فرانكو، بناي بزرگ و در واقع، مدفن خود را ساخته است. روزنامه محافظهكار اسپانيايي الموندو، تصويري از اين خانواده را روي جلد انداخته است؛ انگار كه آرزوهاي نسلهاي بعد از فرانكو را به نمايش گذاشته باشد.
در يك كشور ديگر، چنين كاري بهعنوان يك عامل محرك شناخته ميشود زيرا فرانكو عملاً يكي از خبيثترين افراد در تاريخ اسپانيا است. نيروهاي فاشيست او، اسپانيا را در فاصله 1936 تا 1939 ميلادي به جنگ داخلي كشاندند و منجر به ايجاد ديكتاتوري خشونتآميزي شدند كه تا زمان مرگ او در سال 1975 ميلادي ادامه يافت. اكنون كه 65 سال از پايان جنگ داخلي اسپانيا ميگذرد، سرانجام، حقيقت در مورد رژيم فرانكو مشخص شده است. اما اين موضوع با احتياط زيادي مطرح شد.
با وجود آنكه اسپانيا را بهعنوان يك دموكراسي غربي و مدرن ميشناسند، اما اسپانيا تا رسيدن به اين نقطه، راه زيادي را طي كرده است. بخشي از محرك اين تغيير، در ماه مارس بهوجود آمد. در آن زمان، مردم اسپانيا به دولت راستگرا رأي دادند و خوزه لوئيز زاپاته رو را بهعنوان نخستوزير برگزيدند. در كنار اين سياست، زاپاته رو، دلايل شخصي ديگري نيز براي نابودي اين سابقه تاريخي اسپانيا داشت. سالها پيش پدر بزرگ او توسط عوامل فرانكو به قتل رسيده بود. حال دولت او عملاً در تلاش است قدمهاي مهمي در پاك كردن تصوير سابق اسپانيا در جهان
بردارد،"زنده كردن حقايق تاريخ".
سوسياليستهاي حامي زاپاته رو كه با ساير احزاب چپ پارلمان همكاري ميكردند توافق كردند كه تمام نمادهاي فرانكويي را از ساختمانها و مكانهاي عمومي بردارند. اين مسأله شايد شامل مقبره بزرگ او نيز بشود، هرچند كه اين ساختمان، اكنون به يك مشخصه مادريد تبديل شده است. اين بنا كه در قسمت شمالي كاخ سلطنتي الاسكوريان قرار دارد آنقدر بزرگ است كه از فاصله دور هم ديده ميشود. 1200 كارگر، به مدت 20 سال اجير شده بودند تا آن را در صخره بزرگي كه احاطهاش كرده بود بسازند. اين بنا سپس به فاتحان جنگ داخلي اسپانيا تقديم شد. 40 هزار سرباز كه براساس اين نوشته براي خدا و براي اسپانيا مردند
در كليساي بزرگي كه داخل اين كوهستان واقع شده، دفن شدهاند.
كنار طاق اصلي اين بنا، بنيانگذار حزب فاشيست فالانژ، خوزه آنتونيو پريمو دوريويرا دفن شده است و فرانكو هم همانجا دفن شد. اين بنا، بخشي از تاريخ اسپانيا است، اما يك بعد تاريك هم دارد زيرا به يك مكان زيارتي براي حاميان فرانكو تبديل شده است.
روز 20 نوامبر 2003، گروهي هشت هزار نفره از حاميان او براي گرامي داشت بيستو هشتمين سال مرگ فرانكو در اين مكان گرد آمدند. مرگ او در تاريخ 20 نوامبر 1975 ثبت شده است. اقوام كارگراني كه اين بنا را ساختند تقاضا كردهاند كه دولت زاپاته رو، يك تابلوي بزرگ را در راهروي اصلي كليسا قرار دهد و تاريخچه اين بنا را برآن بنويسد تا راهي براي ثبت مراحل ساخت آن وجود داشته باشد.
يك گروه كاتالوني كه بهعنوان بخشي از دولت خودمختار منطقه كاتالوني در سالهاي زمامداري فرانكو عمل ميكرد و علناً با او مخالفت بود، حتي يك قدم هم پيشتر گذاشته است. اين گروه، به همراه مورخان، قانونگذاران و زندانيان جنگي آن زمان، پروژهاي را با هدف تبديل اين مكان به «مركز مطالعه تاريخ و رژيم وحشتآور فرانكو» در پيش گرفتهاند. آنان بهعنوان الگو از مكانهايي كه بهعنوان محل جنايات جنگي نازيها در اردوگاههاي آشوتيز و مات هاوزن شناخته ميشوند، ياد كردهاند. جائوم بوش، سناتور اسپانيايي حتي پيشنهاد كرده است كه بازماندگان خاندان پريمو دوريويرا و فرانكو مسؤوليت اين بنا را بهعهده بگيرند. او ميگويد دولت ديگر تمايلي به حفظ خاطره اين دو نفر ندارد.
برنامه پيشنهاد شده و نحوه برخورد با ساير مكانهاي ياد بود فرانكو، مباحث فراواني را به وجود آورده است. كارمه مولينرو از دانشگاه مستقل بارسلونا مينويسد تاكنون دولت دموكراتيك و نهادهاي اسپانيا براي مقابله با «خاطرات ناهنجار زمان فرانكو» كار زيادي انجام ندادهاند. «افسانه فرانكو، يك كتاب بسته است».
پس از مرگ فرانكو و در حالي كه ملت اسپانيا خود را باز مييافت، سياستمداران اسپانيايي از هر بحث علني در مورد رژيم او يا تاريخ اسپانيا خودداري ميكردند. حتي فيليپ گونزالس نخستوزير وقت از حزب سوسياليست اسپانيا كه پيروزي عظيمي را در انتخابات سال 1982 به دست آورده بود، دليلي براي شكستن اين سكوت نميديد. او حتي در مورد كودتايي كه يك سال قبل از آن زمان از سوي نيروهاي نظامي و دستراستي دنبال شده بود سخن نميگفت. او ميترسيد «خاكسترهاي داغ گذشته را به آتشي كه بدون شعله هم ميسوزد تبديل كند».
به دنبال به قدرت رسيدن حزب محافظهكار و نخستوزيري خوزه ماريا آزنار در اسپانيا كه از سال 1996 تا مارس 2004 ميلادي ادامه داشت، هيچ بحثي در اين خصوص در نگرفت. آزنار كه پدر بزرگش از حاميان فرانكو بود و در زمان جواني هم بسيار به حزب فالانژ نزديك بوده است، دائماً از پذيرش بيعدالتيهاي زمان فرانكو سرباز ميزد. به اين ترتيب، او ظاهراً با كساني كه تمايل به عدالت را نوعي رفتار چپگرايانه ميدانستند موافق بود.
يك نمونه خوب از اين رفتار دولت اسپانيا در دوسال گذشته، زماني بود كه پارلمان اسپانيا هر فعاليت خشونتآميز براي ساقط كردن دولت را محكوم كرد؛ اما بيانيه مربوط به آن، عمداً بالحن مبهمي تنظيم شده و از كودتاي فرانكو در سال 1936 عليه دولت منتخب جمهوري دوم هم سختي به ميان نيامده بود.
زاپاته رو اكنون رسماً سكوت را شكسته است و ميگويد: «جامعهاي كه گذشته خود را نفي ميكند، گور خودش را خواهد كند.» بهعلاوه، زاپاته رو، معاون خود مارياترزا فرناندز دولاوگا را به سمت رياست كميسيون «توانبخشي اخلاقي و قانوني» منصوب كرده است كه به افراد آسيبديده از رژيم فرانكو كمك ميكند. پيش از اين، مقامات دولتي هيچ كمك هزينهاي به اقوام افرادي كه در زمان فرانكو بهعنوان «شورشي»، اعلام شده بودند پرداخت نكرده بود. بعدها معاون نخستوزير اسپانيا كه در محل گور دستهجمعي شورشيان مخالف فرانكو، يعني محل اعدام لويينر كامپنيس رهبر كاتالونيها در سال 1940 ميلادي ايستاده بود، سوگند خورد كه «شرف و احترام كامپنيس را دوباره زنده كند». بهعلاوه، او قول داد آرشيو دزديده شده از كاتالوني به هنگام جنگ داخلي را باز گرداند.
نهادهايي كه با اقوام افراد مخالف فرانكو سروكار داشتند، خواهان علني شدن تمام اين گورهاي دسته جمعي هستند. آنان ميگويند 35 هزار نفر هنوز مفقودالاثر هستند و دولت بايد هزينه بررسي اجساد آنها را بپردازد. بهعلاوه، سازمانهاي رسيدگي به قربانيان، خواهان آن هستند كه كلاسهاي تاريخ در مدارس، روش جديدي را براي بررسي تاريخ دوره فرانكو پيش بگيرند. دولت هم موافقت كرده است كه الگوهاي استفاده شده در آفريقاي جنوبي و شيلي را كه در واقع، كنار آمدن با وقايع تاريخي هر كشور است دنبال كند.
در ماه ژوئن، مردم شهر ريواس – واسيا مادريد كه در نزديكي مادريد قرار دارد و مردم آن چپگرا هستند، حدود 800 شورشي ضدفرانكو را به يك كنسرت يادبود دعوت كردند. يك فيلمساز مستند – كه آنقدر جوان بود كه ميتوانست نوه اين افراد باشد – از شاهدان دعوت كرد خاطرات خود را از زندان و شكنجه و مقاومت جلوي دوربين تعريف كنند. اين فيلم بعدها در مادريد به نمايش درآمد و اين مردان به آرزوي خود رسيدند. در مقابل پرده تئاتر قرار گرفتند و مشتها را در هوا تكان دادند؛ انگار كه ستارههاي سينما باشند.